رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : سه سفر مهم

سه سفر مهم

چه خبری در پیش است که زلنسکی و نتانیاهو به آمریکا می‌روند و اردوغان به ایران می‌آید؟

در روزهای پایانی سال میلادی، سه سفر دیپلماتیک با فاصله زمانی کم در حال شکل‌گیری است که هر یک از زاویه‌ای متفاوت اما در چارچوبی واحد قابل ‌فهم است: بازتعریف ترتیبات امنیتی و سیاسی در مناطق حساس جهان. سفر رئیس‌جمهور اوکراین به آمریکا، سفر نخست‌وزیر اسرائیل به واشنگتن و سفر رئیس‌جمهور ترکیه به تهران، اگرچه در ظاهر به پرونده‌های جداگانه تعلق دارند اما در سطح تحلیلی به یکدیگر متصل‌‌ هستند؛ زیرا هر سه به چگونگی مدیریت رقابت‌های قدرت‌های بزرگ، مهار بحران‌های مزمن و تثبیت جایگاه بازیگران میانی مربوط می‌شوند.
سفر ولودیمیر زلنسکی به ایالات متحده بیش از آنکه حرکتی نمادین باشد، تلاشی است برای انتقال جنگ اوکراین از میدان به میز مذاکره. جنگ وارد مرحله فرسایشی شده و ظرفیت ادامه آن برای بازیگران درگیر کاهش یافته است. زلنسکی می‌کوشد، طرح صلح خود را که بر تضمین‌های امنیتی و تعیین‌تکلیف مناطق مورد مناقشه تکیه دارد، در قالب توافقی مورد حمایت واشنگتن تثبیت کند. اهمیت این طرح در این است که صلح را نه صرفاً به‌معنای آتش‌بس بلکه به‌عنوان بازطراحی محیط امنیتی اوکراین تعریف می‌کند؛ یعنی دادن تضمین‌هایی که مانع بازگشت چرخه جنگ در آینده شود.
در این میان، آینده دونباس و نیروگاه زاپوریژیا به‌عنوان نقاط حساس مطرح‌ هستند. به‌ویژه آنکه ولادیمیر پوتین رهبر روسیه بر مالکیت دونباس اصرار دارد. نشانه‌ها بیانگر آن است که کی‌یف در برابر دریافت تعهدات پایدار از سوی آمریکا و اروپا، آمادگی بررسی گزینه‌های مصالحه ارضی را دارد؛ امری که اگر به همه‌پرسی عمومی سپرده شود، مشروعیت سیاسی آن افزایش خواهد یافت. همزمان گفت‌وگو با شرکت‌های تسلیحاتی و انرژی، نشان می‌دهد که اوکراین جنگ را نه پایان یک روند بلکه آغاز مرحله بازسازی می‌بیند. با این ‌حال موفقیت زلنسکی وابسته به دو متغیر کلیدی است: حدود تعهد واشنگتن برای دادن تضمین‌های عملی و واکنش روسیه به هرگونه تغییر در توازن امنیتی. به بیان دیگر، طرح صلح تنها زمانی پایدار خواهد بود که نه‌فقط برای اوکراین بلکه برای طرف مقابل نیز قابل تحمل باشد. در نقطه مقابل، سفر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن، ماهیت تنش‌زا و جنگ‌طلبانه دارد. اسرائیل از شکل‌گیری ترتیباتی که دست بالای ایران را تقویت کند، هراس دارد و تلاش می‌کند با تحکیم پیوند راهبردی با آمریکا، فضای مانور تهران را محدود کند. نتانیاهو می‌خواهد، مطمئن شود که پرونده هسته‌ای ایران به سمت سازش‌های نرم حرکت نخواهد کرد و اگر شرایط اقتضا کند، هماهنگی‌های لازم برای سناریوهای سخت‌تر وجود دارد. این رویکرد بازتاب نگرانی عمیق اسرائیل از تغییر موازنه بازدارندگی در منطقه است. به نوشته رسانه‌های عبری، مسئله موشکی ایران نیز یکی از موارد مهم گفت‌و‌گو بین بی‌بی و ترامپ خواهد بود.
اما موضوع غزه، مأموریت نتانیاهو را پیچیده‌تر می‌کند. پس از جنگ، اسرائیل در پی نظامی امنیتی است که امکان بازتولید تهدید را به حداقل برساند و در عین حال هزینه‌های اشغال مستقیم را به واشنگتن منتقل نکند. از این‌رو، گفت‌وگو درباره مدیریت آینده غزه بیش از آنکه انسانی یا بازسازانه باشد، ماهیتی ژئوپلیتیک دارد: چگونه می‌توان کنترل را حفظ کرد بی‌آنکه مسئولیت کامل را پذیرفت. در کنار این، توسعه پیمان‌های عادی‌سازی و ایجاد ائتلافی عربی-اسرائیلی علیه ایران، بخشی از راهبرد بلندمدت تل‌آویو است تا نه از طریق جنگ مستقیم بلکه با ایجاد انزوای سیاسی، ایران را مهار کند. سومین سفر، یعنی حضور رجب طیب اردوغان در تهران، حامل پیام متفاوتی است: تنظیم مجدد سیاست خارجی ترکیه در برابر تحولات سوریه و رقابت‌های منطقه‌ای. امضای برنامه همکاری بلندمدت و تمدید قرارداد گازی نشان می‌دهد که اقتصاد همچنان زیربنای روابط دو کشور است. اما اهمیت واقعی این سفر در این است که آنکارا به این جمع‌بندی رسیده که بدون هماهنگی با تهران، مدیریت پرونده سوریه دشوار و پرهزینه خواهد بود.
ترکیه، پس از تجربه‌های پرنوسان در شمال سوریه و مشاهده افزایش حضور اسرائیل و دیگر بازیگران به‌دنبال کاهش سطح تنش و حرکت به سمت عادی‌سازی تدریجی با دمشق است؛ اقدامی که بدون نقش‌آفرینی ایران قابل تصور نیست. در این چارچوب، اردوغان می‌کوشد، رقابت ساختاری با ایران را از سطح رویارویی غیرمستقیم به سطح رقابتی قابل مدیریت منتقل کند. این سیاست، برای ترکیه دو مزیت دارد: نخست، کاستن از فشارهای امنیتی در مرزهای جنوبی و دوم، کسب اهرم‌های تازه در برابر غرب از طریق نمایش ظرفیت همکاری با تهران. هنگامی که این سه سفر در کنار هم تحلیل می‌شوند، یک الگوی مشترک آشکار می‌شود. در هر سه مورد، ایران و آمریکا به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در مرکز محاسبات قرار دارند. جنگ اوکراین با نقش‌آفرینی روسیه به متحدان ایران پیوند می‌خورد. تلاش اسرائیل برای مهار تهران به تصمیمات واشنگتن وابسته است و ترکیه برای تنظیم جایگاه خود، ناگزیر است با ایران گفت‌وگو کند درحالی ‌که همچنان به روابط با غرب نیاز دارد.
به بیان دیگر، این تحرکات نشان می‌دهد که صحنه ژئوپلیتیک جهان در آستانه سال جدید نه به‌سمت قطب‌بندی‌های کاملاً جدید بلکه به‌سوی تنظیم مجدد ائتلاف‌های موجود حرکت می‌کند. بازیگران میانی در تلاش هستند، فاصله خود را با قدرت‌های بزرگ طوری مدیریت کنند که هم از حمایت آنان بهره‌مند شوند و هم استقلال عمل خود را از دست ندهند. برای ایران، این تحولات هم فرصت است و هم چالش: فرصت از آن جهت که وزن ژئوپلیتیک کشور در محاسبات دیگران افزایش یافته؛ و چالش به این دلیل که هر حرکت اشتباه می‌تواند، بهانه‌ای برای شکل‌گیری ائتلاف‌های محدودکننده فراهم کند. برای آمریکا نیز مسئله اصلی چگونگی ترکیب بازدارندگی با دیپلماسی است؛ به‌ویژه در شرایطی که توان مداخله مستقیم کاهش یافته و اتکا به شرکا به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است.
این سه سفر بیش از آنکه صرفاً مجموعه‌ای از دیدارهای دیپلماتیک باشند، نشانه‌ای از تحولات جدید به‌نظر می‌رسند. اینکه خروجی این دیدارها به ثباتی پایدار منجر شود یا تنها تعویق بحران‌ها را رقم بزند به میزان واقع‌گرایی بازیگران و آمادگی آنان برای پذیرش مصالحه‌های دشوار بستگی دارد.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

نقشه کنترل تورم

طرح پزشکیان برای تامین معاش مردم گروه سیاسی: رئیس‌جمهور در گفت‌وگویی تفصیلی…

۷ دی ۱۴۰۴

برکت تحریم؟

نقدی بر اظهارات عراقچی در جمع فعالان اقتصادی اصفهان «ایرانیان از تحریم‌های…

۶ دی ۱۴۰۴

بهانه‌تراشی علیه پزشکیان

تندروها طرح سوال از رئیس‌جمهور را کلید زدند بحث طرح سوال از…

۶ دی ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید