سعبد خوشبین، خبرنگار سازندگی
دیروز در دانشگاه شریف از مردی تقدیر شد که در چهار دهه گذشته نقشی بیبدیل در سیاستگذاری اقتصادی داشته است. مردی که در تمام این سالها به دانش و اصول علمی به معنای واقعی پایبند بوده است. مردی که هر جایی که حضور داشته از خود یادگار به جا گذاشته است. «حساب ذخیره ارزی»، «دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف»، «مجموعه مطالعات اقتصاد ایران» و خیلی نهادها و سازوکارهای دیگر، یادگارهای او در دوران حضور در نظام تصمیمگیری است.
میگویند میان وضعیت بد اقتصادی جامعه و گرایش به تحصیل در رشته اقتصاد رابطهای معنادار وجود دارد؛ به این معنی که جوانان با مشاهده فقر و بیکاری فراگیر، تصمیم میگیرند در رشته اقتصاد تحصیل کنند تا شاید بتوانند رفاه جامعه را کمی افزایش دهند. وقتی زندگینامه اقتصاددانان آمریکایی را میخوانیم، متوجه میشویم اغلب آنها که در کودکی و نوجوانی «رکود بزرگ» را تجربه کردهاند، در جوانی به این امید جذب رشته اقتصاد شدهاند تا به جامعه خود کمک کنند. شاید اگر رکود بزرگ در آمریکا اتفاق نمیافتاد، بسیاری از اقتصاددانان برنده جایزه نوبل اقتصاد، جذب این رشته نمیشدند و مسیری دیگر در پیش میگرفتند. توماس سارجنت، اقتصاددان سرشناس و برنده نوبل اقتصاد در گفتوگو با مسعود نیلی گفته: «من در خانوادهای بزرگ شدم که در دوره رکود بزرگ در آمریکا در دهه ۱۹۳۰ ضربه سختی خورده بود. پدر و مادر من بسیار آسیب دیدند و به یاد دارم که در خانه، مدام در مورد مشکلات اقتصادی ناشی از رکود صحبت میکردند. وقتی وارد دانشگاه شدم، رشته اقتصاد را انتخاب کردم تا شرایط را برای مردم کشورم بهتر کنم». مسعود نیلی هم یکی از جوانان ایرانی بود که با رؤیای سازندگی ایران و افزایش رفاه جامعه، تحصیل در رشته اقتصاد را انتخاب کرد. او که درسخوان و اهل مطالعه بود، موفق شد در سال ۱۳۵۹ در رشته مهندسی سازه از دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شود. در سال ۱۳۶۴ نیز مدرک کارشناسی ارشد را در رشته سیستمهای اقتصادی از دانشگاه صنعتی اصفهان اخذ کرد و پس از آن موفق شد در سال ۱۳۷۴ مدرک دکترای اقتصاد را از دانشگاه منچستر دریافت کند.
مسعود نیلی از ابتدای تجاوز عراق به خاک ایران وارد ستاد برنامهریزی جنگ شد و مدتی بعد نیز با رؤیای سازندگی و توسعه ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه شد.
دشواری اقتصاددان بودن
در همه جای دنیا اقتصاددان بودن سخت است و اقتصاددان ماندن سختتر. مردم انتظار دارند که اقتصاددانان، وضعشان را خوب کنند اما کلید این کار دست سیاستمداران است. نقطه تقابل اقتصاددانان و سیاستمداران همینجاست. اقتصاددانان آموختهاند که منابع، محدود و مصارف نامحدود است اما سیاستمداران به این اصل بیتوجهاند. در نهایت اینکه اقتصاددانان فقط پیشنهاد میدهند و این سیاستمداران هستند که باید انتخاب کنند. گریگوری منکیو از جان کنث گالبرایت پرسیده که راز موفقیت تو به عنوان یک اقتصاددان محبوب نزد مردم در چیست؟ و او جواب داده، سمت مردم ایستادن و برای مردم سخن گفتن. اما اقتصاددانان چگونه سمت مردم میایستند؟
فکر کنید یک برنامه اقتصادی موفق در چین و هند میتواند رفاه میلیاردها نفر را افزایش دهد. پیشنهادی که منجر به ۱۰ درصد کاهش تورم در ایران شود، سفره بیش از ۸۵ میلیون ایرانی را بزرگتر میکند. ماموریت اقتصاددانان تا همین چند سال پیش این بود که راه درست را به نظام حکمرانی نشان دهند. آخرین خروجی خوب فکر و اندیشه درست اقتصادی، برنامه دولت اول حسن روحانی بود که آدم را یاد سالهای ابتدای دهه ۸۰ میاندازد که روابط بینالملل معقول، سرمایهگذاری قابل توجه، تورم تکرقمی، کشور درحال توسعه و جامعه خرسند از رفاه. هر دو وضعیت حاصل برنامههای مسعود نیلی است که منجر به کاهش تورم، افزایش سرمایهگذاری و افزایش رشد اقتصاد شده است.
مسعود نیلی چه خصلتهایی دارد؟
به عقیده محسن جلالپور، یکی از مهمترین دلایلی که همه ما دکتر مسعود نیلی را دوست داریم، این است که او را آدمی اخلاقگرا میدانیم. نیلی اهل تزویر و ریا نیست، دروغ نمیگوید، پشت سر دیگران سخن نمیگوید و بسیار صبور است. یکی دیگر از ویژگیهای مهم اخلاقی دکتر نیلی این است که به دانش و اصول علمی به معنای واقعی پایبند است. این یک اصل اخلاقی مهم به شمار میرود که فردی که نظرات و تصمیمهایش روی زندگی مردم اثرگذار است به اصول علمی باور داشته باشد و درباره زندگی و کسبوکار میلیونها انسان، با دریافتهای شهودی و تجربیات شخصی و توصیههای سیاسی و سفارش ذینفعان تصمیم نگیرد.
خصیصه مهم دیگر نیلی از نظر محسن جلالپور، این است که اهل خانواده است اما دانشگاه، خانه اصلیاش بهشمار میرود. همه وجود نیلی در سه چیز خلاصه شده؛ در خانواده و دانشگاه و ارتباط با دانشجویان. اواخر آذر ۱۳۹۷ زمانی که دکتر نیلی از همکاری با دولت وقت کنارهگیری کرد، خوشحال بود که به دانشگاه پناه میبرد. نیلی در عین حال بسیار فروتن است. در صحبتهایش از ضمیر «من» استفاده نمیکند و اگر قرار است درباره پدیدهای سخن بگوید، بنا به سنت دانشگاهیان از «احتمالاً»، یا «ممکن است» یا «شاید» استفاده میکند.
به عقیده جلالپور، دکتر نیلی هم مثل همه ما در طول زمان تغییر کرده؛ همانطور که همه ما تغییر کردیم اما هرچه زمان گذشته، نیلی افتادهتر شده. حرفهایش همان حرفهاست اما مخاطبانش دیگر سیاستمداران نیستند. نیلی زمانی در این اندیشه بود که سیاستمداران «نمیفهمند» و باید به آنها فهماند و خیلی تلاش کرد به آنها بفهماند اما این روزها مطمئن است که آنها میفهمند، خوب هم میفهمند اما نفعشان در این است که فکر کنیم، نمیفهمند.
اقتصاددانان سالهای طولانی است؛ درباره بحرانهایی که امروز گرفتارشان هستیم، هشدار میدهند. آنها چند دهه پیش نسبت به مشکلات کوچک اقتصاد ایران، ابراز نگرانی کردند. مدتی بعد مشکلات بزرگتر شد و اقتصاددانان باز هم ابراز نگرانی کردند. مدتی بعد مشکلات خیلی بزرگتر شد و اقتصاددانان این بار با صدای بلندتری هشدار دادند. باز هم کسی به هشدار آنها گوش نداد و مشکلات بزرگتر و بزرگتر شد و اقتصاددانان این بار گروهی هشدار دادند اما باز هم کسی به هشدار آنها توجه نکرد. کمکم مشکلات به اندازهای بزرگ شد که دیگر نمیشد به آنها گفت، مشکل اما اقتصاددانان باز هم هشدار دادند. مشکلات تبدیل به ابرچالش شدند و ابرچالشها، شکل بحران گرفتند و اقتصاددانان خیلی تلاش کردند تا تصمیمگیران را متوجه وخامت اوضاع متغیرهای اقتصادی کنند اما باز هم کسی به حرف آنها گوش نداد. هنوز هم کسی به حرف آنها گوش نمیکند.
محبوبیت اقتصاددانان
طبیعی است که بخشی از محبوبیت عمومی افراد معمولاً با خضوع و فروتنی بیش از اندازه در اجتماعات به دست میآید. بخشی از محبوبیت آنها مدیون ایستادنشان در برابر قدرت است و بخشی هم میتواند به خاطر سیاست رفتاری باشد. اقتصاددانان نه خضوع بیشاز اندازه بلدند، نه اهل جنگ و مجادلهاند و نه سیاست رفتاری برای بالا بردن محبوبیت دارند. آنها فقط از ناهار مجانی و نوچهپروری و ذینفعانی که سیاستها را به سود خودشان تنظیم میکنند و سیاستمدارانی که تابع هدفشان محبوبیت کاذب است بدشان میآید و ترجیح میدهند، دوستشان نداشته باشید اما با هیولای نقدینگی شوخی نکنید و غول تورم را بیدار نکنید.
چند دهه پیش دانش اقتصاد در ایران پاسخگوی مسائل کشور نبود. اما امروز اقتصاددانان ایرانی با دانش روز آشنایی دارند. شماری از آنها از بهترین دانشگاههای جهان فارغالتحصیل شدهاند و شماری دیگر در بهترین دانشگاهها تدریس میکنند. بجز این دانشکدههای اقتصادی در داخل کشور، اقتصاددانان جوانی تحویل جامعه داده که قادر به ارائه راهحل برای مشکلات اقتصاد کشور هستند. شاید یادتان باشد که چطور ۱۱۸ اقتصاددان چند جلد کتاب نوشتند و ابرچالشهای اقتصاد ایران را برشمردند و راهحل هم ارائه دادند اما مطابق معمول توسط سیاستمداران نادیده گرفته شد. بنابراین دنبال دستورالعمل تولید یک اقتصاددان محبوب نگردید اما اگر خواستید اقتصاددانی را پیدا کنید که شبها کابوس نقدینگی میبیند و روزها نگران حمله هیولای تورم است، سراغ استادی مثل مسعود نیلی را بگیرید که دیروز تکریمش کردند.
مسعود نیلی شدن قطعاً سخت است اما مسعود نیلی ماندن خیلی سختتر است. برای مسعود نیلی شدن باید عاشق ایران باشید، باید صبور بودن را بیاموزید، باید به فکر ساختن باشید، باید آزادی را پاس بدارید و اخلاق را تکریم کنید. باید مدام مقاله و کتاب بخوانید، باید ساده و روان و منسجم صحبت کنید و باید طرفدار صلح باشید. مسعود نیلی شدن آسان نیست اما مسعود نیلی ماندن سختتر است.