ناعمه علینژاد، دبیر سازمان جوانان حزب کارگزاران سازندگی ایران
جمعی از فعالان سیاسی در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی با انتشار بیانیهای از شرکت در انتخابات بهعنوان آیندهنگرانهترین تصمیم نام بردند. در شرایطی که کشور با یکدست شدن حاکمیت و روی کار تصمیمسازانی که از یکسو با ناکارآمدی در اقتصاد مستقیماً بر سطح رفاه و معیشت مردم اثر میگذارند و از سوی دیگر با اعمال محدودیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تلاش دارند تا جوانان را مجبور کرده که از یک الگوی سبک زندگی پیروی کنند، مواجه است. در این شرایط انتظار میرفت تا هسته سخت قدرت با رویکردی منعطف نسبت به برگزاری انتخابات، تایید صلاحیت و مشارکت نمایندگان گروههای سیاسی مختلف، مشوق جامعه برای شرکت در انتخابات باشند، میبینیم که با کجسلیقگیها و تنگنظریها به فاصله هرچه بیشتر دولت و ملت دامن میزنند.امروزه که جوانان دهه هفتادی در آستانه ۳۰ سالگی و جوانان دهه ۸۰ به دانشگاهها و محیطهای اجتماعی وارد شدند، تار و پود جامعه مدنی، فرسایشیترین روزهای خود را سپری میکند. در این شرایط برخی از نیروهای سیاسی با نادیده گرفتن عاملیت کنشگران سیاسی و اجتماعی در جهتدهی جامعه و با افتادن در تله ناامیدی، بیاعتمادی و خشونت جمعی به یاد بردند که اساساً کنشگران سیاسی در میزان عاملیت و اثرگذاری معنا مییابند و عدم مشارکت در انتخابات نهتنها به تقویت جایگاه مردم در تعیین سرنوشت کشور کمک نمیکند بلکه موجب ضعیف شدن جامعه مدنی و یکهتازی تمامیتخواهان منجر میشود. شرکت در انتخابات یکی از ابزارهایی است تا کنشگران، روند توسعه در کشور را به مسیری پایدار و به دور از رفتارهای مقطعی و با نتایج کوتاهمدت هدایت کنند. مردم به خصوص جوانان هر آنجا که مشارکت فعال داشتند، توانستند در واقعیت زمین سیاست اثرگذار باشند و کشور را به تعادل برسانند. عدم شرکت در انتخابات نهتنها بهعنوان کنش سیاسی تلقی نمیشود بلکه اتخاذ چنین راهبردی مستقیماً بر روند توسعه در کشور اثر میگذارد. از اینرو به عدم شرکت در انتخابات صرفاً نباید بهعنوان یک واکنش مقطعی نگاه شود بلکه بهعنوان یک تصمیم تلقی میشود که در بلندمدت بر مسیر کشور اثر میگذارد؛ چراکه تمامیتخواهان همواره از انفعال جامعه مدنی استقبال کرده و کشور را به مسیر ضدتوسعه حرکت خواهند داد.
شرایط جامعه، پیچیدگی انگیزههای انسانی و سایر متغیرهای اجتماعی و سیاسی و… در مجموع تصویری از حاکمیت و جامعه ارائه میدهد که بر تشریح چگونگی و چرایی شرکت در انتخابات اثر میگذارد. اینکه برخی از کنشگران سیاسی و مدنی ما امروزه متاثر از انعکاس تصویر عمومی شرایط کشور قاطعانه به عدم شرکت در انتخابات رای میدهند و تحریم انتخابات را کنش اثرگذارتری در جهت اعتراض مدنی تلقی میکنند، دو نکته را در پی دارد؛ ابتدا اینکه، کنشگران نقش خود را در شکلگیری چارچوب تصمیمگیری رایدهندگان نادیده میگیرند و خود را دارای عاملیت سیاسی و اجتماعی نمیدانند که با مفهوم کنشگری در تعارض است. نکته بعدی اینکه پیامد این تصمیم اگرچه بهعنوان یک کنش اعتراضی به صورت مقطعی در جامعه بازتاب پیدا خواهد کرد اما در بلندمدت نهتنها انفعال سیاسی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت بلکه با تضعیف جامعه مدنی موجب انفصال جامعه و حاکمیت خواهد شد بهگونهای که از یکسو با جامعهای ضعیف، گسسته و بدون شاخصهای اتحادبخش و از سوی دیگر با حاکمیت یکدست، فربه و سرخوش از قدرت سیاسی مواجه خواهیم شد. خطای تحلیلی در باورمندان عدم مشارکت در انتخابات آن است که پیامد کنش خود را در حاکمیت جستوجو میکنند. درحالی که اثر بلندمدت آن بیش از آنکه بر میزان مشروعیت نظام اثر بگذارد، بر تضعیف جامعه مدنی و به حاشیه راندن عاملیت مردم اثرگذار خواهد بود. چراکه یکی از عرصههای نقشآفرینی کنشگران، ایجاد زمینههای مشارکت عموم مردم است، نه آنکه خود متاثر از جو کلی جامعه باشند. افراد، انتخاب خود را تحت شرایطی انجام میدهند که چارچوبدار است. نگاه به سیاست، شناخت گروهای سیاسی کشور، نقش باورهای دینی در رفتار انتخاباتی، سهم رسانهها در شکلگیری افکار عمومی و در نهایت شبکههای ارتباطاتی بر انتخاب افراد اثر گذارند و مجموع این متغیرها مردم را به سمت آن میبرد که در این انتخابات شرکت کنند یا خیر.