فیلم سینمایی «فراری» یکی از پروژههای قدیمی مایکل مان است. مان بیش از ۲۰ سال است که میخواست کتاب زندگینامهای سال ۱۹۹۱ براک یتس درباره انزو فراری را اقتباس کند و برای این منظور مستقیماً با تروی کندی مارتین فقید در نگارش فیلمنامه همکاری کرد. او از اوایل هزاره جدید قصد ساخت فیلمی اقتباسی براساس کتاب Enzo Ferrari: The Man, the Cars, the Races, the Machine را داشت. اما به دلیل نبود منابع مالی کافی و مشکلات دیگر، ساخت پروژه مورد نظر مایکل مان طول کشید. مایکل مان برای تامین بودجه فیلم، سختی فراوانی را متحمل شد و حالا «فراری» نشان میدهد که مان چرا اصرار بر ساخت این اثر داشته است. فیلم در سکانسهای متوالی به خوبی نشاندهنده علاقه و ارادت این کارگردان به این محصول گاهاً بیرقیب در دنیای خودروسازی است. نماهای زیبا و حتی اغواگرایانه از تولیدات این کمپانی در طول فیلم نشان میدهد که این فیلمساز یکی از طرفداران محصولات این کمپانی است و آنقدر در برابر آنها مقهور و مشعوف است که بخواهد برای جلوی دوربین بردن فیلمی درباره این خودروها و یکی از مدیران این کمپانی بیش از ۲۰ سال صبر کند. در فیلم «فراری» به طرز عجیبی ۵۴ تهیه کننده به طور مشترک، بودجه این فیلم را تامین کردهاند که یکی از عجایب فیلمسازی آن هم در مورد کارگردانی مانند مان است! این تعداد بالای تهیهکنندگان درحالی دیده میشود که بودجه فیلم، مبلغ ۹۵ میلیون دلار بوده است که رقم چندان بالایی هم در سینمای امروزی هالیوود محسوب نمیشود. همه اینها نشان میدهد که مایکل مان علاقهمندی زیادی برای تولید این پروژه داشته اشت.
مان پس از ۸ سال دوری از کارگردانی در این فیلم زندگی انزو فراری در سال ۱۹۵۷ را دنبال میکند که با مشکلات خانوادگی مواجه است و در عین حال برای مسابقه میلی میگلیا ۱۹۵۷ آماده میشود. مایکل مان در اولین سالهای قرن ۲۱ با خواندن کتاب ییتز تصمیم داشت که آن را تبدیل به فیلم کند و با همکاری تونی کندی مارتین، یک فیلمنامه براساس آن نوشت. ابتدا بودجهای ۴۰ میلیونی برای ساختش پیشنهاد شد که مان آن را رد کرد، در سال ۲۰۰۹ نیز مارتین فیلمنامهنویساش درگذشت. این دلایل کافی بود تا این پروژه برای چند سالی به حالت تعلیق در آید. سال ۲۰۱۵ کریستین بیل به پروژه پیوست و پارامونت پیکچرز نیز حق فروش آن را به دست گرفت، پیشبینی میشد که در سال ۲۰۱۶ فیلمبرداری آن انجام شود اما بیل به دلیل عدم تمایل به کاهش وزن افراطی از پروژه کنار کشید در نتیجه برای مدتی پروژه «فراری» وارد حالت تعلیق شد. این فیلم با اضافه شدن هیو جکمن در سال ۲۰۱۷ تا مرز تولید هم پیش رفت اما به دلیل عدم تمکن مالی تا سه سال بعد پیشرفت چشمگیری صورت نگرفت. در سال ۲۰۲۰ کمپانی تازهای پشتیبانی مالی فیلم را عهدهدار شد اما هیو جکمن از ایفای نقش انزو فراری کنار کشیده بود! با وجود تمامی این مشکلات، نهایتاً در سال ۲۰۲۲ آدام درایور به همراه پنهلوپه کروز و شیلن وودلی به پروژه ملحق شدند و از نظر مالی هم تقریباً مشکلی وجود نداشت. آگوست ۲۰۲۲ در مودنای ایتالیا فیلمبرداری «فراری» انجام شد و در همان ماه به پایان رسید. در واقع میتوان گفت یک ماه تا ۶۰ جلسه برای فیلمبرداری صرف شده که البته این مدت زمان برای مایکل مان ۸۰ ساله نمیتواند نشانهای از کم گذاشتن یا سرسری گرفتن ساخت فیلم باشد اما نتیجه نشان میدهد حتی کارگردانی مانند مان که به خلق فضایی مردانه درباره کاراکترهایی شاخص در دنیای مردان مشهور است هم دیگر آن شور و توانایی سالهای جوانیاش را از دست داده و نمیتواند شاهکارهایی در اندازه «مخمصه» با بازی آل پاچینو و رابرت دنیرو تا «دشمنان مردم» با حضور جانی دپ و کریستین بیل بسازد.
اگر باور کنیم که فیلم از ابراز ارادت کارگردان به کمپانی «فراری» سرچشمه گرفته آن وقت میفهمیم که چرا فیلمنامه این اثر درباره بخشی از زندگی انزو فراری، مدیرعامل این کمپانی است که او را مانند یک قهرمان گلادیاتورها به تصویر میکشد و از زبان یک کشیش در کلیسا نقل میکند، اگر مسیح امروز و نه ۲۰۰۰ سال پیش میزیست در شهری کوچک مثل مودنا دیده به جهان میگشود. او نه بهعنوان یک نجار که مثل شما به عنوان یک مرد صنعتی رشد میکرد!
فیلمنامه فراری، از یک داستان بیوگرافی و واقعی فراتر میرود و در عوض از زندگی انزو فراری، روایتی میسازد درباره یک گلادیاتور. فیلم مایکل مان درباره برههای حساس در زندگی فرمانروایی است که آینده قلمرو خود را در خطر میبیند. او از سویی برای جلوگیری از فروپاشی حکومتش باید با رقبای شرکت فراری بجنگد و از سوی دیگر باید تکلیف وارث تاج و تختش را مشخص کند. شهر مودنای ایتالیا هم ابراز بصری لازم را برای این جنگ گلادیاتوری به خوبی در اختیار این کارگردان قرار میدهد و نماهای تاریخی شهر و دیگر شهرهای ایتالیا، نشان از این دارد که مایکل مان علاوه بر استفاده از امکانات بومی و محلی تمامی تلاش خود را انجام داده که همه چیز را در خدمت گلادیاتورش قرار دهد. وقتی جایی از رقابت پایانی، نمایی از کلوسئوم شهر رم را میبینیم، نمیتوان از نمادسازیهای مان برای این قهرمان محبوبش گذشت و همه اینها را نادیده گرفت.
اما در کار همه اینها ما با روایتی روبهرو هستیم که چندان تماشاگری که عادت به فیلمهای جسورانه و واقعگرای مایکل مان دارد را راضی نمیکند. انگار محبوبیت مدیرعامل این کمپانی نزد این کارگردان تبدیل به پاشنه آشیل فیلم شده و او به جای اینکه به داستانی کامل درباره این شخصیت بپردازد، بخشی از زندگی او را به تصویر کشیده که آن هم چندان کامل و راضیکننده نیست و داستان در جایی به پایان میرسد که نشانی از قدرت و جبروت این مدیر موفق ندارد و او در واقع در آستانه تفویض کردن اختیارات خود به نسل بعد است. مایکل مان برای ساختن قهرمان درام خود به دو جنبه زندگی او بیش از هر چیز دیگری پرداخته است؛ زندگی خانوادگی و شخصی این مرد از یک سو و البته کمپانی مفخمش که سابقهای طولانی در مسابقات اتومبیلرانی دارد. زمان سال ۱۹۵۷ است و کمپانی فراری درحال دستوپا زدن با مشکلات مختلف. این مشکلات مختلف کاری دقیقاً همزمان شده با مشکلات او در زندگی خصوصیاش. اما مایکل مان که این دو جنبه به ظاهر متفاوت از زندگی مرد را آهسته آهسته به هم نزدیک میکند تا در نهایت به یک مخرج مشترک برسد: تعیین تکلیف وارث اصلی تاج و تخت انزو فراری. مایکل مان انزو را مدیری موفق در کمپانی و مردی ناموفق در زندگی خانوادگی نشان میدهد اما در اینجا زنان برخلاف دیگر آثار این فیلمساز، نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند و در کنار انزو جزو شخصیتهای اصلی روایت به حساب میآیند. بهخصوص پنهلوپه کروز که علاوه بر وزن بازیاش در این فیلم بخش مهمی از داستان را هم به خود اختصاص داده است و لهجهاش هم به کمکش میآید که برخلاف دیگر بازیگران فیلم که هیچ لهجه ایتالیایی ندارند، باورپذیرتر به نظر آیند. آدام درایو یکی از شاهنقشهای خود را بازی کرده است و به خوبی توانسته یک مدیر مقتدر و خشک و سرد را به تصویر بکشد که همه چیز و همه کس را جزئی از قلمرو فرمانروایی خود میداند و به آنها مانند اتومبیلهای فراری و ابزار و ادوات کمپانیاش نگاه میکند. مان در به تصویر کشیدن «فراری» آنقدر مقهور انزو است که فراموش میکند به دیگر شخصیتهای فیلم مانند تیم رانندگان، دیگر مدیران کمپانی و رقبای فراری بپردازد و ما تقریباً اطلاعی از آنها نداریم. او درحالی انزو را یک گلادیاتور و قهرمان معرفی میکند که ما تصویر دقیقی از رقبا و همکاران او نمیبینیم و همین باعث شده که داستان فیلم خالی و واجد حفرههایی باشد که تماشاگر پس از تماشای آن احساس میکند با مقطعی از زندگی از یک قهرمان روبهرو است که نه به کارش میآید و نه اطلاعاتی خیلی بیشتر از آنچه درباره این کمپانی داشته به او اضافه میکند. «فراری» هرچند دارای ویژگیهایی از فیلمسازی مایکل مان است اما آن را نمیتوان در رده شاهکارهای این فیلمساز دانست و مانند دیگر آثار آن از تماشای آن لذت برد و کیف کرد.