یاسمن خلیلیفرد، منتقد
«معجزه پروین» از آن دست درامهایی است که این روزها نهتنها در ایران بلکه در سینمای جهان به شدت مورد استقبال مخاطبان و منتقدان سینما قرار میگیرد؛ درامهای زندگینامهای. فیلمهای زندگینامهای به همان اندازه که با اقبال در اکران مواجه میشوند، تولیدات دشواری هم دارند. جدا از مساله اجرا، بخش متن نیز در این فیلمها حساسیتبرانگیز است. وقتی کارگردانی به سراغ اقتباس از زندگی یک شخص حقیقی میرود، لازم است بسیاری از ابعاد و چارچوبها را در ارائه فکتها و جزئیات زندگی آن شخص رعایت کند؛ بروز خطا در این زمینه میتواند برایش مشکلساز باشد.
«معجزه پروین» از حیث وفاداری به زندگی شاعر (پروین اعتصامی) تا حد زیادی موفق عمل میکند و با چیدمانی منظم و تقسیم درست رویدادهای زندگی او در برهه خاص مدنظر فیلمساز، داستانش را سرراست، باورپذیر و در عین حال پرکشش جلو میبرد. ورزی همچنین با فلاشبکهایی محدود نقبی هم به گذشته میزند و گذرهایی کوتاه به کودکی شاعر میکند. نوع و شیوه روایی انتخاب شده در فیلم آن را از یکنواخت شدن دور نگه میدارد. در واقع هر یک از شخصیتهای داستان با صدا و از زاویه دید خود بخشی از زندگی شاعر را روایت میکنند که این نگاه چندسویه و البته همبافت به درام رنگ میبخشد.
اشکال اساسی «معجزه پروین» چهرهپردازیهاست. کار آنجایی دشوار میشود که عکسهایی ثبت شده از شخصیتهای داستان موجود است و امکان قیاس بازیگران و گریمهایشان با چهره افراد حقیقی وجود دارد. اینجاست که فیلم آسیب میبیند. مارال بنیآدم گرچه بازی کنترلشدهای دارد و پروین را با بازی نسبتاً خوب خود به عینیت درآورده اما به لحاظ ظاهری شباهت چندانی با پروین اعتصامی ندارد. البته در نمونههای غربی نیز به کرات شاهد آن بودهایم که بازیگرانی بدون شباهت ظاهری با شخصیتی خاص نقش او را ایفا کردهاند؛ مثلاً نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا وولف یا مریل استریپ در نقش مارگارت تاچر؛ اما چهرهپردازیهایی خارقالعاده در آن شرایط به کمک سازندگان فیلم میآیند؛ تمهیدی که «پروین» از آن بیبهره مانده است. این اتفاق به شکل شدیدترش درباره شخصیت پدر پروین رخ میدهد. ظاهر و اندام محمدرضا شریفینیا کوچکترین شباهتی به یوسف اعتصامی ندارد و این نیز از دیگر خردههایی است که میتوان به فیلم گرفت. با این حال برخی دیگر از بازیگران انتخابی به خصوص رامین ناصرنصیر (ملکالشعرای بهار) یا حسین پاکدل (علیاکبر دهخدا) هم به شخصیتهای اصلی شبیهاند و هم چهرهپردازیهای بهتری دارند. محمدرضا ورزی در «معجزه پروین» موفق میشود، گامی جلوتر از سریالهای تلویزیونیاش بردارد. فیلم فضاسازی باورپذیری دارد. مخاطب با آن به دهه ۲۰ شمسی میرود. بازیها بهجا و درخشاناند. میزانسنها قانعکنندهاند و تدوین کار تروتمیز از آب درآمده. با این حال نمیتوان فیلم را یک شاهکار تلقی کرد. در واقع «پروین» فیلم خوشساختی است که دست به جریانسازی نمیزند و به واسطه فرم و اجرایش چیزی به داستان برگرفته از واقعیتش اضافه نمیکند. فیلم ادای دینی است به شاعری پرآوازه که از پس مسئولیتش برمیآید؛ نه بیشتر و نه کمتر و تاکید میکنم که موسیقی متناسب بهزاد عبدی نیز از نقاط قوت آن است؛ موسیقیای همجنس با درام که بر آن سوار نمیشود و از آن جلو نمیزند و مهم است که در داوریها مورد توجه قرار گیرد.