آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی، عضو شورای عالی قضایی دهۀ اول انقلاب، استاد فقه و حقوق دانشگاه تهران و خوارزمی و از چهرههای شاخص مجمع روحانیون مبارز، صبح شنبه ۵ اسفند پس از طی یک دوره بیماری درگذشت.
سیدمحمد موسوی بجنوردی که فرزند آیتالله سیدحسن بجنوردی بود، سال ۱۳۲۲ هجری شمسی در نجف اشرف متولد شد ولی در شناسنامهاش سال ۱۳۲۴ به عنوان سال تولد آمده بود. تحصیلات حوزوی خود را به مدت ۳۰ سال در ایران و نجف در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله امام خمینی، پدر معظمشان، آیتالله خویی و آیتالله حكیم گذراند. موسوی بجنوردی كه دروس جدید و حوزوی را با هم میخواند در ۱۸ سالگی كفایتین (سطح ۳) را به پایان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام خمینی به مدت ۱۲ سال در كلاسهای آیتالله العظمی خویی نیز حاضر میشدند. رابطۀ استاد و شاگردی آیتالله موسوی بجنوردی با امام خمینی چنان محكم بود كه پس از انتقال امام از نجف به پاریس، امام را همراهی كرد. علاوه بر رابطۀ استاپی و شاگردی با امام، موسوی با خانوادۀ امام بهخصوص سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد رابطۀ صمیمانه داشت و این دوستی طی سالیانی که حاج آقا مصطفی به همراه امام در نجف در تبعید به سر میبردند، گسترش بیشتری پیدا کرد و بعد هم به پیوند خانوادگی رسید و سیدحسن خمینی، پسر حاج احمد خمینی داماد آیتالله بجنوردی شد.
موسوی بجنوردی پس از پیروزی انقلاب به ایران آمد و در دفتر استفتائات امام مشغول به كار شد، سال ۱۳۵۹ به دستور امام دادگاه عالی قضات را راهاندازی كرد و از سال ۱۳۶۰ به مدت دو دوره به عضویت شورای عالی قضایی درآمد؛ این عضویت تا سال ۱۳۶۸ که با ارتحال حضرت امام و تغییر در قانون اساسی منجر به حذف شورای عالی قضایی شد، ادامه داشت. همزمان با این فعالیتهای اجتماعی و امور اجرایی، كار تدریس و تحقیق در دانشكدههای حقوق دانشگاههای شهید بهشتی، تربیت مدرس و نیز دانشكدۀ الهیات دانشگاه تهران را دنبال كرد. سال ۱۳۶۸ به رتبۀ دانشیاری و سال ۱۳۸۲ به رتبۀ استادی رسید. موسوی بجنوردی از سال ۱۳۷۱ عضو هیأت علمی و ریاست گروه الهیات و گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) بود و با دانشگاهها و مراكز خارج از كشور از قبیل دانشكدۀ حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش، دانشگاه سن ژوزف لبنان، الازهر و عین الشمس نیز همكارى داشت.
سوابق و آثار علمی
از سوابق علمی آیتالله موسوی بجنوردی میتوان به عضویت در شورای علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، هیأت علمی دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم)، استاد مدعو در دانشگاههای شهید بهشتی، تربیت مدرس، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، دانشگاه آزاد، پژوهشکدۀ امام خمینی، دانشگاه انقلاب اسلامی و موسسۀ عالی بانکداری ایران و مدرس درس خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیۀ تهران اشاره کرد.
استصحاب: شرح کفایهالاصول آخوند خراسانی، تهران، مجمع علمی فرهنگی مجد ۱۳۸۷، اندیشههای حقوقی حقوق خانواده، تهران، مجمع علمی فرهنگی مجد ۱۳۸۶، اندیشههای حقوقی، حقوق مدنی و کیفری، تهران، مجمع علمی فرهنگی مجد، عقد ضمان، پژوهشکدۀ امام خمینی (ره) ۱۳۸۰، علم اصول، نشر عروج ۱۳۷۹، فروع علم اجمالی صلاه، تهران، مجمع علمی فرهنگی مجد ۱۳۸۹، قواعد فقهیه، نشر میعاد ۱۳۷۲، مجموعه مقالات فقهی، حقوقی و اجتماعی، پژوهشکده امام خمینی۱۳۸۰، مصادر التشریع عند الامامیه و السنه، پژوهشکدۀ امام خمینی ۱۳۸۲ و مقالات اصولی، تهران، امیرکبیر ۱۳۷۱ از جمله آثار علمی آیتالله موسوی بجنوردی هستند. از ایشان مقالات و گفتوگوهای فراوانی نیز در مجلات و روزنامههای مختلف منتشر شده است.
دیدگاههای فقهی و سیاسی
آیتالله موسوی بجنوردی در دو دهۀ اخیر تلاش کرد تا بتواند به عنوان یکی از بزرگان اصلاحطلب بر فضای سیاسی اثرگذار باشد و حضور او در ایام انتخاباتی در مجامع اصلاحطلبان پررنگتر میشد. دعوت از میرحسین موسوی برای حضور در انتخابات ۱۳۸۸ همچنین حضور در منزل محمدرضا عارف در سال ۱۳۹۲ چندی پس از کنارهگیری او از انتخابات به نفع حسن روحانی بخشی از فعالیت سیاسی او بود. آراء فقهی آیتالله بجنوردی دارای ابتکارات و نواندیشیهای قابل توجهی بود که در ادامه به دو نمونه از آراء ایشان در مورد ورود زنان به ورزشگاه و ارتداد اشاره میشود. ایشان معتقد بود، ورود زنان به ورزشگاه مشکل شرعی ندارد و در این زمینه گفته بود: «براساس اصل«اصالهالاباحه» در اسلام همه چیز مباح است، مگر اینکه شرع مقدس آن را به مصلحت ندانسته و آن را حرام اعلام کرده باشد. قانونگذار اسلام نیز یا پیامبر(ص) یا ائمه اطهار هستند که حکم خدا را اجرا میکنند. در نتیجه حضور زنان در ورزشگاهها اگر با حجاب و شئونات اسلامی صورت بگیرد، حلال و مباح است و هیچ مشکلی ندارد. با این وجود این حضور نباید با مسائل غیرشرعی و غیراخلاقی همراه شود. بدون شک اگر این حضور به مسائل غیراخلاقی و غیرشرعی همراه شود، جایز نیست. تماشای مسابقات فوتبال برای زنان فیالنفسه هیچ اشکالی ندارد و اگر کسی با این مساله مخالف است باید دلیل دینی و شرعی برای این مساله بیاورد که در شرع هیچ دلیلی برای این مساله وجود ندارد.»
او دربارۀ ارتداد هم معتقد است: «مرتد را به صرف ارتداد نمیتوان کشت بلکه علاوه بر ارتداد باید شروع به خرابکاری هم بکند، چون در روایات آمده است: «من جحد نبوه خاتم الانبیاء و کذّبه» این «کذّبه» چیزی اضافه بر عقیده است؛ یعنی مرتد شروع کند به کتاب نوشتن، سخنرانی کردن، مقاله نوشتن و آن عقیدۀ فاسد خود را در جامعه تزریق کند. ولی صرف عقیده مشمول «لا اکراه فی الدین» است و اگر آیه هم نبود، حکم عقل است چون دین امری اعتقادی و قلبی است و نمیشود با اکراه متدین شد. «لا اکراه فی الدین» به این معناست که شما هیچ وقت نمیتوانید، شخص مکرَه را متدین به یک دین بکنید بلکه باید بیان شود تا با برهان و منطق دین را بپذیرد. من معتقدم در بحث مرتد باید فحص بشود که آیا این مسلمانهایی که هستند همه از روی برهان مسلمان شدهاند یا از روی تقلید؟ چون معنی ارتداد یعنی برگشتن از عقیدهای که بر اساس یک تئوری به آن اعتقاد داشته ولی بر اثر یک تئوری جدید از آن عقیده برمیگردد. اوّل باید موضوع ارتداد مشخص شود. اینکه کسی با عقیده و برهان، دینی را انتخاب کند و بعد ادلّۀ جدیدی بیابد که ادلّۀ سابق را باطل سازد، امری بسیار نادرست است. اگر ادلّۀ جدید قطعی باشد، نمیتوان آن را نادیده گرفت… ما باید این مسأله را از لحاظ موضوع بررسی کنیم که ارتداد چیست و مرتد کیست؟ سپس حکم آن را بحث کنیم که آیا صرف ارتداد موجب قتل است یا علاوه بر ارتداد «کذّبه» هم باید باشد؟ امروزه دنیا مسألۀ ارتداد را به عنوان یک نقطه ضعف مطرح میکند لکن اگر واقعاً موضوعشناسی شود و ابعاد مسأله را بدون تقلید از گذشتگان بررسی کنیم، مطالب دیگری از روایات استفاده میشود.»
خاطره یک پیشگویی
آیتالله موسوی بجنوردی چند سال پیش در گفتوگو با هفتهنامۀ «آسمان» خاطرۀ جالبی از مسافرتش با حاج آقا مصطفی خمینی به مکه در سال ۱۳۵۶ و ملاقات اتفاقی با یک پیشگو و تحقق پیشگویی او بیان کرد و گفت: «سال ۱۳۵۶ به همراه حاج آقا مصطفی به سفر مكه رفتیم. آن سفر بسیار خوب بود و طی سفر در مكه، مدینه و جده با علمای اهل تسنن بحثها و گفتوگوهای مفصل و مفیدی داشتیم. از مكه به سوریه آمدیم و از آنجا به لبنان رفتیم چراكه امام موسی صدر ما را به لبنان دعوت كرده بود. امام موسی صدر در بیروت اقامت داشتند و ما قبل از آنكه به بیروت برویم به بعلبك رفتیم و یك شب در آنجا بودیم، در لبنان حاج آقا احمد آقا هم كه تازه از ایران آمده بود به ما پیوست. آن شب در بعلبك سه نفری در یك جایی كه البته شبیه قهوهخانه نبود ولی میزی وجود داشت و چایی میدادند، نشسته بودیم و چای میخوریم که یك مرد عرب آمد و به ما سلام كرد و به حاجآقا مصطفی گفت، دستت را ببینم سپس پشت گردن ایشان را دید و از حاجآقا مصطفی پرسید، اسم مادرتان چیست و بعد خطاب به حاجآقا مصطفی گفت شما همین امسال فوت میكنید و آرزویت را نمیبینی. سپس به سمت حاجاحمد آقا رفتند و با ایشان نیز همین كار را كرد سپس به حاج احمد آقا گفت شما آرزوی ایشان را میبینی و بسیار بالا میروی سپس به طرف من آمد. من در آن لحظه ترسیدم و با خودم گفتم الان میخواهد بگوید تو هم میمیری به من گفت: دریا پایان دارد ولی علم تو پایان ندارد و من بسیار خوشحال شدم كه در مورد مردن چیزی نگفت. در آن سفر من مادر خرج بودم و هنگامی میخواستم، پول ایشان را بدهم یك دفعه دیدیم كه ایشان نیست و هیچكدام از سه نفرمان ایشان را ندیدیم و انگار زمین سوراخ شد و او رفته بود. از مسئول آنجا سراغ این فرد را گرفتیم و او نیز نمیشناختش و ندیده بود، كجا رفته است. دقیقا ًحدود یك ماه بعد از این حادثه حاجآقا مصطفی فوت كردند. خانم دكتر طباطبایی، همسر حاج احمد آقا نیز بعد از فوت حاج احمد آقا تعریف کردند: دو هفته مانده به عید نوروز، حاج احمد آقا به منزل آمدند و گفتند آن كسی كه به داداش گفته بود كه امسال فوت میکنی، آمده ایران و به من گفته عید نوروز امسال نیستی و فوت میکنی. دقیقاً همین اتفاق نیز افتاد و قبل از عید نوروز حاج احمد آقا فوت كردند. من خیلی میل داشتم بدانم ایشان چه كسی است و فکر کردم ایشان جزو ابدال هستند؛ جز آن هفتادنفری كه خدمت امام زمان میرسند و از خیلی چیزها اطلاع دارند. در آن زمان که ما بعلبك این آقا را دیدیم حدود ۴۵ سال داشتند و قیافه خیلی گیرایی داشتند به هر حال ایشان هر كسی بود از خیلی چیزها اطلاع داشت.»