محمد علایی، مدیرعامل سابق آب منطقهای خراسانرضوی
آب «که زندگی از آن آفریده شده» و بند نافش هم به آب بسته شده را گم کردهایم. برای این سر به هوایی و گم کردن آب نه تنها ما و فرزندانمان که فرهنگ و تمدن کهن و پرشکوه ایران، بهای بسیار سنگین و تمدنسوزی خواهد پرداخت. چند هزار سال پیش با ایمان، امید و باور به خیر نامحدود و بر مبنای مدیریت مشارکتی و خرد جمعی با دانش و علم و نوآوریهای شگفتیآفرین کاریز را در دل زمین کندند. کاریزهایی گاه به درازای بیش از ۷۰ کیلومتر، کاریز ژارچ یزد به ژرفای بیش از ۳۵۰ متر، کاریز قصبه گناباد، و فرهنگ و تمدن کاریزی را آفریدند. فرهنگ و تمدنی که در آن زندگی بزرگترین هدیه بیمانند آفریدگار به انسان و چگونه زیستن هدیه انسان به آفریدگار است. نیاکان ما باور داشتند که بهترین و برترین سپاس آفریدگار شاد و کارآمد زیستن و کوشش برای آبادانی و خرمی زمین و مهر و دوستی و کمک به آفریدههای اوست. در فرهنگ کاریزی، فردوس پاداش اندیشه، گفتار و کردار نیکو، دگرخواهی و همزیستی با انسان و محیط زیست و دوزخ کیفر نفرت، دشمنی، ناپاکی، تنپروری، خودخواهی و زخم زدن بر انسان و محیط زیست است. آنان چند هزار سال پیش نخستین، پایدارترین و کارآمدترین شرکتهای تعاونی در کشاورزی و دامداری و بازار آب را بنیان نهادند. شرکتهایی که مدیرانش را مردم با رای مستقیم و شفاف برمیگزیدند و هر جا که از گزند دولت در امان مانده هنوز هم با رای مردم برگزیده میشوند و کارآمد و کارگشایند. در فرهنگ و تمدن کاریزی، مردم مالک آب و زمین هستند و مالکان، این دو ابزار راهبردی تولید را به کمک شرکتهای تعاونی و بر مبنای بهای تمام شده آب بسیار کارآمد، ارزان، پاک و شفاف مدیریت میکردند و میکنند.
از آغاز دهه ۴۰ زرقوبرق دلارهای نفتی چشم فرمانروایان را کور کرد. دولت در سال ۱۳۴۷ مالکیت آب را به نام ملی شدن آبها که دولتی شدن آبها بود سپس مدیریت آب را از مردم گرفت و اقتصاد و ارزش آب را زیر دلارهای نفتی له کرد. آب که چند هزار سال گرانقدرترین دارایی مردم بود و چرخ زندگی مردم و دولتها را میچرخاند، شد یارانهبگیر دولتهای نفتی و فرهنگ قناعت و احترام به آب و محیط زیست در غوغای حفر چاههای عمیق و صدای موتور تلمبهها گم شد. در نبود مردمی که مالک و مدیر و دلسوز آب بودند، چاههای بیشتر و با عمق زیادتری حفر شد، گاه در آبخانه کاریزها یا در حریم چاه دیگر. زمین که پر از زخم چاه شد به سراغ سد رفتند. بر روی رودخانههایی که آبخوانهای زیرزمینی را تغذیه میکنند، سدهای بزرگی ساختند.
سدها گلوی آبخوانها را گرفته و چاهها نه مانند چشمه و کاریز، شیرش که خونش را میمکند. در کشوری که ۵۸۰۰ کیلومتر کناره دریا دارد، صنایع پرآب طلب را به دشتهای خشک و کمآب آوردند. برای این غولهای همیشه تشنه آبکش باز هم چاههای با ژرفای بیشتر کندند یا سدهای بلندتری ساختند و شوربختانه هنوز هم میکنند و میسازند. آبخوانهای زیرزمینی با آن همه سد و چاه، نفسشان به شماره افتاد و زمینگیر شدند، چشمهها و قناتها و چاهها کمآب و خشک و شور میشوند و زمین از این همه زخم و بیداد نشست میکند و فرو میریزد و چاکچاک میشود. کشاورزان و دامداران از روستاها و شهرهای گرفتار خشکسالی و بیآبی به ویژه شهرها و روستاهای مرزی، رانده و آواره به شهرهای بزرگ میروند. مردمان سختکوش و تولیدکننده که نگهبانان امنیت ملی و غذایی ایران بودند و هستند، حاشیهنشینان کلانشهرها، مصرفکنندگان و تهدیدکنندگان امنیت ملی میشوند. کلانشهرهایی که چاهها و سدهای آب شرب و بهداشتش روزبهروز خشکیدهتر، کمآبتر، شورتر و آلودهتر میشود و کویری شدن و فرونشست و چاکچاک شدن زمین پایدار، زیرساختها و ساختمانهایش را تهدید میکند.
برای نجات این آب و خاک از ورشکستگی مرگبار آبی چه باید کرد؟
فرهنگ و تمدن کاریزی و دستاوردهای کشورهای توسعهیافته و حتی بسیار پر آب، پیش روی ماست. باید دوباره:
– به آب احترام بگذاریم، دست از ریختوپاش بیمارگونهاش برداریم و بپذیریم که در این سرزمین کمآب بزرگترین رمزوراز ماندگاری نیاکانمان و شرط بقای ما و فرزندانمان سازگاری با خشکی، محیط زیست و همزیستی با دیگران است.
– مالکیت آب را به مردم بازگردانیم تا آب را دوباره پایدار، کارآمد، پاک و ارزان مدیریت کنند. هیچ دولتی نمیتواند به تنهایی آب را پایدار و کارآمد مدیریت کند و هیچ مردمی بدون داشتن مالکیت آب، نمیخواهند و نمیتوانند آب را مدیریت کنند.
– بگذارید بازار آب برپا و ارزش آب زنده شود و باور کنیم که مردم مالک آب و خاکند.