اکبر منتجبی ، سردبیر
به پایان سال که میرسیم، اساساً این نگاه و نگرانی را داریم که پا در چه سالی خواهیم گذاشت و سرنوشت ما چگونه رقم خواهد خورد. خصوصاً در این چند سال که مشکلات اقتصادی و اجتماعی افزون شد و اسب سرکش تورم و گرانی و ناتوانی دولت در اداره کشور بیش از گذشته مشهود شد و دو طبقه فقیر و متوسط جامعه بهشدت آسیبپذیر شدند. اکنون درحالی این سال سخت را به پایان میرسانیم که سایه اتفاقات جهانی ازجمله انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، جنگ غزه و همچنین جنگ اوکراین بر سر ایران کموبیش افتاده است. همچنین تداوم تحریمها و ناکارآمدی مدیران دولتی و مسئولان و فسادهای ریز و درشتی که از برخی آنان و خانوادههایشان به بیرون درز پیدا میکند نیز مزید بر علت شده و مشکلات را چندین برابر کرده است. در کنار همه اینها، سختگیری بر زندگی و زمانه مردم نیز آنچنان مضاعف شده است که شهروندان با یک اشاره، ناگهان به مرز انفجار میرسند. دولت از یکسو برای افزایش درآمدها و پر کردن چالههای خود مالیاتها را افزایش داده و از دیگر سو، با انتشار بخشنامههایی به تنشهای اجتماعی دامن میزند. در این میان کیفیت زندگی ما از چند سال گذشته آرامآرام رو به افول گذاشت و از جهات مختلف کاهش یافت. به همین دلیل نیز درحال حاضر برای یک زندگی معمولی، باید هزینههای سرسامآور را متحمل شد، بدون اینکه کیفیت لازم نصیب ما شود. این کموبیش وضعیت امروز ماست. نه مجلس توانست این وضعیت را بهبود بخشد و نه دولت توانی از خود را برای حل مسائل نشان داد. شاید به همین دلیل است در این چند سال فقرا، فقیرتر شدند و طبقه متوسط به سمت نابودی پیش رفت. طبقهای که در مقاطع سیاسی نقشآفرین است، یا تصمیم به مهاجرت از کشور گرفت یا آنچنان در لاک بدبینی فرو رفته است که سخت بتوان نظرش را ترمیم کرد و تغییر داد. شاید کاهش چشمگیر مشارکت مردم در انتخابات نیز نتیجه همین قهر و در لاک فرو رفتن بود که این طبقه احساس کرده است با این دولت و افرادی که کاندیدای مجلس شده بودند، نمیتوان وضعیت را به سمت بهبود تغییر داد. حال ما چه چشماندازی از آینده و سال بعد داریم؟ سالی که مشکلات داخلی به جا مانده از سال قبل بر آن تحمیل میشود و طبعاً خودش نیز مسائل و مصائب بسیاری دارد. چه آنکه سال را درحالی به پایان میرسانیم که انتخابات مجلس با کاهش چشمگیر مشارکت در شهرهای بزرگ روبهرو بود و نمایندگانی انتخاب شدند که بوی رادیکالیسم آنان چنان برخاست که پیش از هر کسی، خود اصولگرایان نسبت به این وضعیت ابراز نگرانی کردند و هشدارهایی دادند. این افراد نیامده برای ریاست مجلس و هیاترئیسه آن نقشهها کشیدند و آن را نیز ابراز کردند و پیام انتخابات ۱۱ اسفند را تغییر هیاترئیسه مجلس خواندند. کار به جایی رسید که رهبری برای اولین بار پیش از تشکیل مجلس به این افراد تذکر دادند. بدین ترتیب، ما در سال بعد، با نمایندگان و مجلسی روبهرو خواهیم شد که بیشک شدت تصمیماتش بیش از مجلس فعلی ما خواهد بود. مجلس فعلی در سه حوزه فیلترینگ و حجاب و هستهای تصمیماتی گرفت که یکی باعث عدم احیای برجام شد و دو تصمیم دیگر تنشهای اجتماعی را افزایش داد.مجلس بعدی، که میتوان آن را مجلس پایداری خواند، از آنجایی که همسو با دولت پایداری است، طبعاً تصمیماتی بر علیه دولت نمیگیرد. اکنون نیز بیش از هر کسی، رئیسجمهور و مجموعه دولت از مجلس آینده و منتخبان راه یافته به مجلس راضی به نظر میرسند. چه آنکه میدانند با این مجلس دچار شکاف و تنش نخواهند شد. حتی با مجلس فعلی هم این تنش را نداشتند. چراکه وقتی داستان فساد چای دبش رو شد، مجلس و ریاست آن سر در لاک سکوت فرو بردند و گویی اتفاقی رخ نداده بود و رخ نداده است. پس از آنجایی که مجلس بعدی، نمیخواهد به دولت ابراهیم رئیسی، فشاری وارد کند، پیکان تصمیمات و مصوبات خود را به دو سوی دیگر خواهد گرفت. زیرا پایداریچیهایی که تصورشان بر این است افراد جامعه را باید اصلاح کنند و آنها را صالح و بعد به سوی بهشت رهنمون سازند، بیشک اولویتشان اصلاح جامعه و سبک زندگی مردم خواهد بود. البته اصلاح افرادی که مانند آنها نمیاندیشند و نمیخواهند مانند آنها باشند. پس محتمل است تصمیماتی اتخاذ کنند و مصوباتی در مجلس بگذارند که تنشهای اجتماعی را افزایش بدهد. چه آنکه بلافاصله بعد از انتخابات مجلس نیز یکی از اعضای پایداری و شاگردان آیتالله مصباحیزدی خطونشان کشید که مجلس بعدی چه برنامههایی خواهد داشت.
اما بُعد دیگری از مجلس آینده، معطوف به سیاست خارجی است. اگرچه سیدابراهیم رئیسی به وعدهای که برای احیای برجام به مردم داد، پشت کرد و آن را احیا نکرد اما مجلس آینده نیز مجلسی نیست که از رئیسی بخواهد به سوی احیای برجام برود اما متحمل است مصوباتی وضع کند که دولت را مکلف به دخالت در جنگهای برون مرزی کند. با آغاز جنگ غزه، بسیاری از اصولگرایان خواهان دخالت ایران و حضور فیزیکی ایران در چنین جنگی بودند و آن را نیز پنهان نمیکردند. اگر درایت و هوشمندی رهبری نظام نبود، بیشک با فشار و تصمیم برخی، محتمل بود ایران نیز وارد جنگ غزه شود؛ چه آنکه اسرائیل نیز اتهامات مختلفی مبنی بر دخالت ایران در جنگ به کشور وارد میکرد.
اکنون به نظر میرسد این یکی از نگرانیها و بیمهای آینده ماست که مجلس آینده دولت را در حوزه سیاست خارجی، وارد چالشهای اساسی کند.
این در شرایطی است که میدانیم ۱۴ آبانماه سال آینده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار میشود. دیروز دو کاندیدای نهایی حزب دموکرات و جمهوریخواه مشخص شدند و معلوم شد که بالاخره ترامپ و بایدن با هم رقابت خواهند کرد. سابقه هر دو نفر، هم ترامپ و هم بایدن نشاندهنده آن است که هیچ یک از آنها در طول دوران ریاستجمهوری خود به سود جمهوری اسلامی تصمیم نگرفتهاند و اتفاقاً در دوران هر یک از آنها اتفاقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی در بطن جامعه ایران رخ داده است.
ایران در چهار سال گذشته، ریاستجمهوری بایدن را تجربه کرد. دموکراتها روی مسائل حقوق بشری بسیار حساس هستند و در دورهای که آنها بر سر کار هستند، عموماً در کشور ما یا حتی کشورهای دیگر تحولات اجتماعی یا سیاسی پررنگی رخ داده و میدهد. چه آنکه اعتراضات سیاسی سال ۱۳۸۸ در دوره اوباما رخ داد و اتفاقات و اعتراضات سال ۱۴۰۱ در دوره بایدن. از آنسو میبینیم که در دوره اوباما بود که برجام بالاخره به سرانجام رسید. یا در همین دوره بایدن، او و غربیها تلاش بسیاری انجام دادند که در پایان ریاستجمهوری حسن روحانی، برجام دوباره احیا شود اما نهایتاً با قانونی که مجلس قالیباف گذاشت، این مسیر بسته شد.
در دوره جمهوریخواهان نیز اتفاقات خشنتری در کشور ما رخ داده است. جمهوریخواهان به صفت جنگطلبی شهره هستند. مثلاً در دوره جورج بوش که به سالهای اخیر ما نزدیک است، او به بهانه حمله به ساختمانهای دوقلو به افغانستان حمله کرد. یا بعدتر به عراق حمله کرد و ایران را نیز محور شرارت خواند. در دوره ترامپ نیز او بیشترین تلاش را برای تغییر در ایران به کار گرفت. وزارت خزانهداری آمریکا رسماً به اتاق حمله به ایران عمل کرد و بیشترین فشارهای اقتصادی و تحریمهای حداکثری را علیه جمهوری اسلامی به کار گرفت تا مردم ایران را عاصی کند. اگر دولت حسن روحانی نبود و اگر فرد دیگری به جای او، در هنگامهای که آن سوی دنیا ترامپ بر مسند کار بود، رئیسجمهور میبود، معلوم نبود که چه در ایران رخ میداد. با این حال روحانی، کشور را به سوی جنگ با ترامپ سوق نداد و توانست ایران را از فشار تحریمهای حداکثری به سلامت بگذراند اما مردم به لحاظ اقتصادی، آسیبهای فراوانی دیدند و که این مساله، خود را در اعتراضات سال ۹۶ و بعدتر در اتفاقات سال ۹۸ نشان داد.
پس ما سال آینده با دو نامزد انتخاباتی در آمریکا طرف هستیم که هر یک اگرچه پیر هستند اما به همان نسبت لجوج بهنظر میرسند. طبعا هر کدام که پیروز شوند، استراتژی خود را دنبال میکنند. اگر ما مسائل خودمان را حل نکنیم، چالش ما بیشتر خواهد شد. در عین حال دولت فرصت کمی برای بازسازی اقتصاد دارد. تورم کشور و گرانیها و فسادهایی که از اینسو و آنسو درباره افراد منتشر میشود، در حوزه اقتصاد هم زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده است و هم روان مردم را به هم ریخته است. زیرا میبینند که برخی از مقامات برخلاف شعارهایی که میدهند، یا زندگی دیگری دارند یا فرزندانشان کارهای دیگری میکنند.
این وضعیت، در کنار نگرانیهایی که درباره آب و منابع انرژی وجود دارد، باعث میشود دولت در سال آینده وضعیت سختتری داشته باشد. ضمن آنکه سال آینده آنچنان که گفته شده، تمرکز دولت بر دریافت مالیات از مردم است و همچنین باید درخصوص قیمت بنزین نیز تصمیمگیری کند. واقعیت این است در سالی که گذشت، وزارت نیرو توانست چالش انرژی را چه در حوزه آب و چه در حوزه برق و نیز بنزین مدیریت کند اما سال آینده طبعاً سال سختتری خواهد بود. زیرا بارندگیها نیز کاهش چشمگیری داشتند.
به همین دلیل به نظر میرسد لازم است دولت، تلاش و توانش را در سه حوزه متمرکز کند. سختگیریهای اجتماعی را کاهش دهد. دلبهدل تندروهایی که در پی فیلترینگ و صیانت و فشار بیشتر بر حجاب هستند، ندهد. در یک سالی که گذشت کموبیش مردم دریافتند که چگونه با حجاب کنار بیایند که هم خودشان راضی باشند و هم حکومت نگران نشود. اما عدهای در این زمینه مرتبا تنش را بیشتر میکنند. در حوزه فیلترینگ نیز وزیر به غایت ضعیفی داریم که از حقوق مردم در این حوزه دفاع نمیکند و راه را برای مردم تسهیل نمیکند. تصور اینکه میتوان با فیلترینگ، جلوی انتشار اخبار را گرفت یا مشکلات پنهان کرد، تصور غلطی است. وزیر ارتباطات ضعیفترین وزیر کابینه است که در عصبانیت مردم نقش دارد. سیاستها در حوزه فیلترینگ باید تغییر کند. همچنین دولت باید شادی عمومی را در دستور کار قرار دهد. در عین مهمترین وظیفه دولت، افزایش کیفیت زندگی در ایران است که اکنون به شدت تنزل پیدا کرده است.
در عین حال باید دیپلماسی فعالتری در حوزه بینالملل داشت. تاکید صرف بر رابطه با کشورهای شرقی که در دو سال گذشته متحمل هزینههای زیادی شدهاند، تاکید اشتباهی است. چراکه برخی نوشتهاند رشد اقتصادی چین رو به افول است و اقتصاد روسیه نیز به دلیل جنگ اوکراین و تحریمهای بیشمار، وضعیت پایداری ندارد. ما ناگزیر هستیم که برخی از روابط خود را با کشورهای غربی بهبود ببخشیم. سال آینده، میتواند سال ما باشد. میتواند سال نوسازی اقتصاد ما باشد. اگرچه اکنون دور از ذهن می رسد که با رویکرد فعلی دولت و مجلس آینده چنین اتفاقی رخ دهد، اما ما ناچاریم و ناگزیریم که روابطمان را با کشورهای غربی بهبود ببخشیم و همزمان که از منافع شرق خاصه چین و روسیه بهره میبریم، از غربیها نیز بهره ببریم.
سال آینده، بنا بر اعتقاد عوام سال اژدهاست. اژدها حیوان پرقدرت و با ارزشی است. چینیها آن را به نماد کشور خود تبدیل کردهاند تا نشان دهند در حکمرانی هم قدرت دارند و هم در اتخاذ تصمیات شجاع هستند. ما نیز باید از این فرصت استفاده کنیم. سال آینده باید سال شجاعت در اتخاذ تصمیمات مهم باشد تا بتوانیم دوباره ایران را سرآمد کشورهای منطقه کنیم. امید که ایران نامش پرشکوه باشد و مرزهایش مستحکم و مردمش شاد و سرزنده. نوروز مبارک.