سیدآرش حسینیمیلانی، عضو سابق شورای شهر سابق تهران
حصارکشی در پارک قیطریه و اعتراضات مردمی به تعرض به فضای سبز عمومی میتواند چون آیینهای آینده فضای سبز تهران را برایمان روشن کند. مشاعات سبز تهران تحت تاثیر فشار روندهای مخربی چون تغییر کاربری، تغییرات اقلیمی، تزاحم منافع کاربران مختلف و… قرار دارد و پارک قیطریه نیز نمونه شاخصی از رقابت یا تضاد انتظارات از فضای سبز عمومی است. سیر وقایع ساخت مسجد در این پارک به نحوی پیش رفت که مقاومت مدنی چشمگیری در برابر مدیریت شهری شکل گرفت و ظاهراً با دخالت میراث فرهنگی فعلاً ادامه عملیات ساختوساز متوقف شده است. شکلگیری کارزاری اینترنتی با ۱۴۰ هزار امضا در مدت یک ماه، حضور میدانی و خودجوش مردم در مقاطع مختلف و واکنش متخصصان و نخبگان بیانگر حساسیت افکار عمومی به حفاظت از درختان در عرصههای عمومی است. پویش شکل گرفته دربرگیرنده پرسشهای مهمی است که گفتوگو درباره آنها میتواند برای حمایتطلبی از فضای سبز عمومی راهگشا باشد.
پرسش یک: چرا حصار؟ چرا اینجا؟
قطع درختان در معابر و فضای سبز حاشیهای یا حومهای در این شهر مسبوق به سابقه بوده و معمولاً شبانه و با سرعت زیاد صورت میگرفته است. اما حصارکشی ساختمانی در یک پارک درجه یک، تلنگر جدی برای اهالی قیطریه و سایر شهروندان بود که گویا زشتی تخریب، عادیسازی شده است. در تهران به دلیل رقابت بر سر منابع طبیعی شهری شاهد تمایل به تغییر کاربری فضای سبز به دیگر کاربریهای سودمحور هستیم که اکنون پس از هجوم به باغها و فضای سبز حریم، این گرایش مخرب، پارکها و فضای سبز عمومی را آماج قرار داده است. در برخی از عرصهها چون باغ ملی گیاهشناسی یا پارک ساعی، برجسازی افسارگسیخته در حریم این فضاها به صورت خزنده رخ داده و اثرات منفی بر محیط زیست شهری گذاشته است. علاوه بر این، افزایش تقاضا از جانب اقشار و گروههای اجتماعی موجب فشارهای روزافزون برای تنوعبخشی به عملکرد فضاهای سبز شهری در حوزههای ورزشی، هنری، گردشگری و… شده است. در پاسخ به این رقابتها و انتظارات، مدیریت شهری از سال ۱۳۹۹ تهیه طرح جامع فضای سبز برای رفع این تزاحمات و برنامهریزی علمی و دوراندیشانه را در دستور کار قرار داده است. همچنین در حوزه نظارت بر نگهداری و حفاظت، اقدام به ایجاد سامانه تخصصی «نهال» و سامانه شفافیت در حوزه صدور پروانههای ساختمانی کرده است. سوال اینجاست که چگونه میتوان اثربخشی این سازوکارها را برای جلوگیری از دستاندازی به حریم و عرصه بوستانها و فضای سبز عمومی افزایش داد؟ چرا مردم اعم از اهالی محلات، سمنها و سایر اقشار، اطلاع و دسترسی مناسبی به این سامانهها ندارند؟ و چرا پس از گذشت ۴ سال نهاییسازی طرح جامع فضای سبز در اولویت مدیریت شهری قرار ندارد؟
پرسش دوم: چرا تخریب؟ چرا تکذیب؟
درختان کهنسال در پارکهای شهری، نمادی از داراییهای سبز یک شهر هستند و علاوه بر کارکردهای اکولوژیک از منظر میراث طبیعی نیز مورد ارزشگذاری قرار میگیرند.
در پارک قیطریه، عادیسازی قطع این درختان سپس تکذیب موضوع توسط ارشدترین مقامات مدیریت شهری، تکانه مهمی بود که منجر به حساسیت ویژه شهروندان به فاجعه درختکشی شد و متعاقب آن مردم با ابتکارات جالبی چون اندازهگیری محیط درختان و انتشار آن در فضای مجازی تلاش کردند که ادعای مسئولان را راستیآزمایی کنند. سوال اینجاست که افزون بر تهدید مستقیم درختان، چه تهدیدات دیگری که همچون بدنه کوه یخ از چشمها پنهان است؟ براساس مطالعات موجود،کاهش آب در دسترس ناشی از تغییرات اقلیمی در افق میانمدت، یکی از تهدیدات محیطی جدی محسوب میشود و خشکیدگی فضای سبز پدیدهای رو به رشد خواهد بود و البته به دلیل ماهیت تدریجی و غیرمتمرکز آن چندان به چشم شهروندان نخواهد آمد و تکذیب و عادیسازی آن نیز آسانتر خواهد بود! نجات فضای سبز تهران از چنگال هیولای خشکیدگی در گرو استفاده از پساب تصفیه شده، تغییر الگوی کشت و سایر اقدامات اساسی است. سوال اینجاست که این طرحها و برنامهها درحال حاضر با چه اولویت و کیفیتی توسط مدیریت شهری در دست اجراست؟ آیا از نظر هزینهکرد و زمانبندی دچار تاخیر است؟ و عقبماندگی از برنامههای مصوب چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟ از منظر نظارت مردمی به نظر میرسد در گام نخست باید با اولویت پارکهای عمومی، وضعیت منابع تامین آب هر پارک شفافسازی و اطلاعرسانی شود و در گام بعدی باید از ظرفیت سمنها و نخبگان علمی و خبرگان محلی برای آگاهیبخشی در زمینه تغییر الگوی کشت استفاده کرده و با اعتمادسازی، آمادگی روانی جهت جایگزینی گونههای سازگار با شرایط اقلیمی جدید را ایجاد کرد.
پرسش سوم:چرا مسجد؟ چرا وقف؟
احداث مسجد در پارک قیطریه منجر به بحثوجدلهای داغ و جدی بین مخالفان و طرفداران مسجدسازی شد و مخالفان به درستی بر پاسخگویی فضاهای مذهبی موجود در اطراف پارک تاکید داشتند. سپس این مجادله به موضوع بانیان و شرایط وقف تسری پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که برخی از اندیشمندان و شخصیتهای مذهبی قلم به دست گرفتند و در پاسداری از حرمت حقوق عامه و ضرورت انطباق شرایط وقف با این حقوق به روشنگری پرداختند. سوال اینجاست که آیا میتوان نیت خیر بانیان این وقف و با موارد مشابه را متوجه حفظ و گسترش فضای سبز شهری نمود؟ به بیان دیگر، پارکسازی در بخشهای محروم شهر را بهعنوان یک خیر عمومی و بسیار ضروری به رسمیت شناخت. در تاریخچه احداث پارک شهر تهران میخوانیم که در ۷۵ سال پیش، زمین بازی کودکان و بناهای مرتبط با همت چند تن از بانوان نیکوکار احداث شده است و دهها نمونه دیگر که مالکین باغات، اراضی مشجر را برای پارکسازی اهدا کردهاند. شاید جلب مشارکت خیرین در شرایط ذهنی جامعه امروز، دور از دسترس به نظر میرسد اما شکوفایی احساس و خرد جمعی مردم برای نجات درختان که در نقاط مختلف کشور ظهور پیدا کرده، نویدبخش فرا رسیدن روزهایی خواهد بود که حامیان طبیعت، بتوانند نجاتبخش باقیمانده باغهای شهرها باشند.