کوروش احمدی، دیپلمات پیشین
طی دو هفته گذشته شاهد ارتقای سطح و تغییر طبیعت درگیری بین ایران و اسرائیل بودیم. این تحول در بستر ضربه بیسابقه ۷ اکتبر و شروع نسلکشی اسرائیل در غزه شکل گرفت. اگرچه محتمل بود که اسرائیل با توجه به حمله حماس، دیر یا زود متوجه تجاوز علیه سایر اجزاء محور مقاومت نیز بشود اما حدود سه ماه اول جنگ غزه، تلاش اسرائیل این بود که بر غزه متمرکز بماند. با توجه به بنبست در غزه و افزایش تلفات غیرنظامیان و فشارهایی که در داخل و در سطح بینالمللی به دولت نتانیاهو وارد شد، اسرائیل وارد فاز گسترش جنگ شد. از این مقطع یعنی از اوایل دی ماه، اسرائیل دست به اقداماتی کمسابقه یعنی هدف قرار دادن پرسنل سپاه در سوریه زد که منجر به شهادت ۱۸ پرسنل سپاه شد. نهایتاً حمله به سفارت ایران در دمشق از هر نظر بیسابقه بود و حتی با قواعدی که کشورها حتی در جنگهای تمامعیار رعایت میکنند، مغایرت داشت. واکنش مستقیم و علنی ایران به صورت اقدام علیه اسرائیل با قبول مسئولیت نیز بیسابقه بود.
با این حال بهرغم این عملیات نظامی بیسابقه، طرفین در این مرحله به نحوی آشکار تلاش داشتند تا همچنان در منطقه خاکستری باقی بمانند و ضمن ادامه برخوردها از طریق عملیات بدون پذیرش مسئولیت، نیابتیها، جنگ سایبری، جنگ تبلیغاتی و تحریم، دست به اقدامی که جنگ تمامعیار و رسمی را اجتنابناپذیر کند، نزنند. به همین دلیل حمله ایران در ۲۵ فروردین محدود و حساب شده بود و شمار زیاد پرتابهها (به قولی ۳۳۱ موشک کروز، بالستیک و پهپاد) نیز احتمالا به دلیل پیشبینی رهگیری شماری از آنها توسط دفاع موشکی چند لایه بوده است. اسرائیل نیز نه تنها کوشید با عملیاتی محدود و کوچک از منطقه خاکستری خارج نشود بلکه با عدم پذیرش مسئولیت حمله اخیر اصطلاحاً به آنچه جنگ سایهها خوانده میشود نیز ادامه داد. اسرائیل با توجه به درگیری در جبهه لبنان، غزه و ساحل غربی، مشکل میتواند منابع و امکانات خود را صرف یک جنگ گسترده با حریفی در فاصله دور کند؛ ضمن اینکه نه تنها شرایط در دوره کنونی بسیار متفاوت از دوره جنگهای ۶۷ و ۷۳ است بلکه نیاز اسرائیل به حمایت غربیها و کشورهای عربی در این دوره بیشتر از هر زمان دیگر است.
لذا فشار دولتهای غربی و افکار عمومی بینالمللی در مهار نتانیاهو که مایل بود از طریق یک جنگ گسترده توجهات را از بحران داخلی و بنبست در غزه منحرف کند، موثر بود. نقش دولت بایدن به ویژه در اینکه اسرائیل بخواهد به ارسال یک پیام متقابل بسنده کند، اهمیت داشت. تصویب یک کمک نظامی ۱۷ میلیارد دلاری و قول اقدامات دیپلماتیک و تحریمهای بیشتر علیه ایران را نیز باید اجزایی از بسته واشنگتن برای تلآویو به شمار آورد.
بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که با وجود افزایش بیسابقه سطح مخاصمه، این مرحله از درگیری فعلاً خاتمه یافته است. اینکه در آینده چه خواهد شد، بستگی به عوامل متعددی دارد. مهمترین عامل این است که آیا خاک سوریه همچنان عرصه اصلی تقابل بین دو طرف باقی خواهد ماند یا خیر. سردار سلامی در فردای حمله ایران به اسرائیل، این عملیات را دلیل «معادله جدیدی» دانست و تصریح کرد که «از این به بعد رژیم صهیونیستی در هر نقطهای به منافع، داراییها، شخصیتها و شهروندان ما حمله کند، ما از مبدأ جمهوری اسلامی ایران، او را مورد تهاجم متقابل قرار خواهیم داد.» این اخطار میتواند حاکی از عبور ایران از مرحله «صبر راهبردی» و وارد شدن در استراتژی واکنش فعال باشد. اکنون سوال این است که آیا با توجه به پیام مستتر در حمله ۲۵ فروردین و استراتژی جدید ایران که از سوی سردار سلامی اعلام شده، آیا حملات اسرائیل علیه اهداف مرتبط با ایران در سوریه متوقف خواهد شد؟
با توجه به پیامها و درسهایی که این دور از تقابل برای طرفین داشت، امید است که حداقلی از بازدارندگی برای ایران ایجاد شده باشد و در آینده حداقل شاهد دور دیگری از تقابل آشکار نباشیم. با این حال، نوع خط قرمزها و بازدارندگی جدید متزلزلتر از گذشته است. واقعیت این است که صرفنظر از فعالیت عوامل موساد علیه اهدافی در داخل ایران، سوریه عملاً تنها محل مواجهه بین دو طرف بوده است و ادامه تجاوزات اسرائیل علیه منافع ایران در سوریه میتواند بار دیگر موجب بحرانی شدن شرایط شود.
یک فرض محتمل میتواند این باشد که با توجه به تثبیت دولت بشار اسد و توقف نسبی تحرکات تروریستها در سوریه، دیگر نیاز چندانی به ادامه فعالیت مستشاران ایرانی در سوریه نباشد و به این ترتیب یکی از عرصههای اصلی برخورد بین ایران و اسرائیل راکد شود. فرض دیگر این است که حضور ایران در سوریه کماکان ادامه یابد و اسرائیل با مشاهده عواقب اعمال تجاوزکارانه خود و به قصد اجتناب از یک جنگ تمام عیار، عملیات گستردهای که طی سالهای اخیر علیه ایران در سوریه انجام میداد را متوقف کند. تغییر شرایط عمومی مانند خروج از سال انتخابات در آمریکا و خاتمه جنگ غزه و تغییر سیاست کشورهای غربی نیز مهم است. با این حال باید توجه کرد که جریان راست افراطی در اسرائیل تحت تاثیر شوک عملیات ۷ اکتبر همچنان ممکن است، توهم اقدام علیه اجزاء مختلف جبهه مقاومت را در سر نگه دارد.