اگر بخواهیم به صورت کلی این سفر را مورد نظر قرار دهیم باید بگویم که سفر آقای رئیسی به جمهوری آذربایجان درحالی انجام میشود که دو طرف سلسله تنشهایی را تجربه کردند و حالا این سفر میتواند گام مثبتی برای آب شدن یخ روابط دوجانبه باشد اما نکته اصلی این است که به صورت کلی نمیتوان دیدار ابراهیم رئیسی و الهام علیاف را حلال تمام مشکلات موجود میان تهران- باکو دانست اما میتوان در نهایت آن را یک گام مثبت تلقی کرد.
روابط دو کشور را چگونه باید آسیبشناسی کرد؟
واقعیت این است که ابتدا باید اختلافات دو طرف به مرور رفع شود و به صورت کلی باید درخواست طرفین از یکدیگر مورد بررسی قرار بگیرد و حلوفصل شود و اگر این اتفاق رخ ندهد، اعتماد متقابل نمیتواند شکل بگیرد و حتی با اینگونه سفرها هم این اعتماد دو طرفه شکل نمیگیرد.
این درخواستهایی که بدان اشاره میکنید، شامل چه محورهایی میشود؟
یکی از این مسائل کریدور زنگزور است. ایران مخالفتهایی در این خصوص دارد و ترکیه و جمهوری آذربایجان هم مواضع خود را دارند. به عنوان مثال اخیراً وزیر حملونقل ترکیه اعلام کرد که تا سال ۲۰۲۸ – ۲۰۲۹ این کریدور مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت. ضمن اینکه روسها و غربیها هم در این راستا چراغ سبز تلویحی نشان دادهاند. آذربایجان اعلام میکند که با افتتاح زنگزور، دسترسی ایران به ارمنستان از بین نمیرود که البته ایروان هم در این خصوص موضع روشنی ندارد و بیشتر به نظر میرسد از آن حمایت میکند و برای ایروان موضوع مهم بحث حاکمیت ارضی است. در این راستا به دلیل جنگ اوکراین و انسداد ژئوپلیتیک پیش آمده، روسها نیز به کریدور زنگزور برای حملونقل و تا حدودی در آینده برای صادرات انرژی نیاز دارند و ایران هم میتواند از این کریدور به نفع خود استفاده کند.
در شرایط فعلی و با توجه به تفاسیری که ارائه شد، تهران چگونه میتواند از این کریدور به نفع خود استفاده کند؟
در این خصوص باید دانست که بازتعریف سیاست خارجی ایران در وضعیت کنونی بسیار حائز اهمیت است و باید از سیاست خارجی تنشزا دوری کنیم. ما به هر دلیل کریدورهای متعدد حمل ونقلی و انرژی را از دست دادهایم، یا درحال از دست دادن آنها هستیم. بهعنوان مثال در مورد کریدور میانی بعد از حمله روسیه به اوکراین، چینیها به دنبال آن هستند که از طریق قزاقستان و دریای خزر سپس جمهوری آذربایجان، گرجستان و دریای سیاه بحث نقلوانتقالهای خود را پی بگیرند که این موضوع همین حالا به صورت جدی از سوی پکن درحال پیگیری است. لذا در این راستا باید توجه داشت که آذربایجان به هر ترتیب از طریق خاک ارمنستان به نخجوان سپس به ترکیه متصل خواهد شد. به همین جهت معتقدم که باید در مورد این کریدور و اساساً روابط تهران- باکو یک بازنگری کلی شود؛ چراکه برخیها بدون اطلاع و به صورت ناسنجیده حرفهایی را میزنند که هیچ منافعی برای ایران ندارد و صراحتاً روابط دو طرف را متشنج میکند.
رئیسجمهوری آذربایجان مجددا به کریدور شمال-جنوب و اهمیت آن برای منطقه اشاره کرده است. چرا همچنان از ظرفیت کامل این کریدور استفاده نمیشود؟
کریدور شمال- جنوب هم از گذشته مطرح بود و حتی در همان دهه ۸۰ در دهلی نشستی در این خصوص برگزار شد و در سنتپترزبورگ به نتیجه رسید و هنوز هم این محور وجود دارد اما مساله اینجاست که در این کریدور هنوز سرمایهگذاریهای کامل، مشخص و هدفمند از سوی ایران و حتی روسیه صورت نپذیرفته است و اساساً آذربایجان بعدها به این کریدور پیوست؛ به گونهای که باکو ابتدا به «کریدور تراسیکا» پیوست که یک کریدور شرقی- غربی بود و بعدها این کشور به کریدور شمال- جنوب پیوست. توجه داشته باشید که کریدور شمال- جنوب از بندر بمبئی شروع میشود و از بندرعباس به بعد هم تلفیقی از جاده و راهآهن را میبینیم. این وضعیت تا دریای خزر ادامه دارد و برای حملونقل در دریای خزر هم در آن موقع «شناورهای رو رو» را وارد خزر کردیم تا نقلوانتقال انجام شود. در این میان یک مسیر حدود ۱۵۰ کیلومتری راهآهن رشت- آستارا هم ساخته نشده اما ساخت راهآهن رشت- قزوین در دولت دوم خاتمی کلید خورد و در دولت دوم روحانی پایان یافت که به هر ترتیب کریدور شمال- جنوب با محوریت روسیه، ایران و آذربایجان و حتی هند در دست اجراست اما هنوز نواقصی دارد و کامل نشده است. در این راستا به نظرم تا زمانی که تکلیف پرونده اوکراین مشخص نشود، این کریدور به همین روال باقی خواهد ماند اما اگر این کریدور تکمیل شود و به صورت کامل بهرهبرداری شود، هم در وقت و هم در هزینه صرفهجویی خواهد شد اما در نهایت ما فعلاً از این مسیر به روسیه میتوانیم صادرات داشته باشیم و به نوعی مجرای ورودی به اروپا مسدود است. به همین دلیل است که میگویم در مورد این کریدور باید جنگ اوکراین تعیین تکلیف شود.
در این خصوص روابط آذربایجان با اسرائیل چه موانعی برای تهران ایجاد میکند؟
توجه داشته باشید که آذربایجان به نوعی مناسباتش را با شرق و غرب تنظیم کرده و با وجود اینکه کشور کوچکی به حساب میآید، بخشی از امنیت انرژی اروپا را تامین میکند و حتی اگر بگوییم که اروپا به دلیل قرار گرفتن باکو در محور حملونقل و تامین انرژی این قاره درحال باج دادن به جمهوری آذربایجان است، گزافهگویی نکردهایم. آذربایجان خواهان تنش با ایران نیست و نباید صرفاً به مسائل سختافزاری در این میان بسنده کنیم. حدود ۴۰ درصد نفت آذربایجان به اسرائیل صادر میشود و روابط خاص خود را با تلآویو دارد. طبیعی است که اسرائیل از نزدیک شدن ایران و آذربایجان استقبال نمیکند اما باید توجه داشت که در این راستا یک معادله کاملاً مشخص وجود دارد؛ به گونهای که هرچه ایران از آذربایجان دورتر شود، اسرائیل به آذربایجان نزدیک میشود و به همین دلیل تهران باید سیاست ایجابی را در دستور کار قرار دهد و از سیاست سلبی دوری کند تا بتواند اسرائیل را عقب بزند. هیچکس در دنیا نمیتواند به کشوری بگوید که با چه کشوری رابطه داشته باشد یا نداشته باشد بلکه این موضوع مغایر سیاست و حقوق بینالملل است اما اگر دولتی بتواند ثابت کند که روابط یک کشور با دولت ثالثی برای آن دولت ضرر داشته و میتواند از طرف مقابل پاسخ بخواهد. آذربایجان علاقهمند نیست که روابطش با ایران با مشکل روبهرو شود و ما هم در این راستا باید به سمت تنشزدایی پیش برویم و اگر این اتفاق رخ ندهد بدونشک باکو روابطش با اسرائیل را تعمیق میکند.