احمد طالبینژاد؛ منتقد سینما
باور اینکه کیومرث پوراحمد دیگر در میان ما نیســت، دشوار است. کنجکاوم رازهای نهفته در هشـت صفحه یادداشتی که گویا پیش از حلقآویز کردن خود نوشته، گشوده شود تا بدانیم چه عامل یا عواملی این هنرمند ملی را در چنین موقعیتی قـرار داده که قید زنده بودن را بزند. میخواهم بدانم ما -دوستان و خانواده پرجمعیتش- چه نقشی در این فاجعه داشتهایم.
چند سال پیش که متوجه حال و روز نهچندان مساعد او شدم، خطر را به یکی از نزدیکانش گوشــزد کردم، امـا او بهجای اینکه همدلی و دلسوزی من را بهحساب علاقهای که به این برادر بزرگترم داشتم، بگذارد، روایتی کجوکوله و تحریف شــده از حرفهایم را گذاشت کف دست کیومرث و کیومرث هم در پیامی تند و غضبناک هر چه دشــنام بود، نثارم کرد و رابطه سیواندی ساله و برادرانه ما بهکل قطع شد. اما، همواره پیگیر احوال و آثارش بودم. هر وقت دلم از روزگار میگرفت،تکههایی از کتابکودکی ناتمام(خاطرات تلخ و شیرین پوراحمد) را دست میگرفتم و یک چشمم خنده بود و یک چشم دیگر گریه. بهعنوان یک دوست نزدیک در جریان گوشههایی از زندگی خانوادگیاش بودم و فکر میکردم عجب صبری دارد که این همه تلخی را تحمل کرده و میکند. سالهابود در تدارک کتابی بودم که دربرگیرنده گفتوگویی دو نفره درباره ادبیات و ســینما باشد. آخر او در اغلب آثار کوتاه و بلندش به ســراغ ادبیات رفته و از داستانهای ایرانی و خارجی اقتباس کرده اسـت. از قصههای مجید گرفته که شهرهترین اثر اوست تا بیبی چلچله، خواهران غریب، شکار خاموش، شرم، صبح روز بعد و... همه این آثار سرشـار از عشق و امید به زندگی و سرزمین و خانواده اســت. خانواده در آثار پوراحمد جایگاهی محوری دارد. او همراه بــا بیش از ۱۰ خواهر و برادر،همواره مرد خانواده بود و تا واپسـین لحظات در کنار مادرش پرویندخت یزدانیان یا همان بیبی ماند و از او پرستاری کرد. اما روزگار گاهی با آدم ناساز است، ما خود نیز در کوره این ناهمسازی میدمیم و کیومرث چنین کرد. رفیق بد و شرایط اجتماعی و سیاسی و شکستهای پیاپی چند فیلم اخیرش که پوراحمدی نبودند، دستبهدست هم دادند و این سرو بلندقامت را از ریشه درآوردند. فیلم پوراحمدی به تعبیر من و تایید خودش در گفتوگوها حضوری یا تلفنی، نوعی از فیلم است که تلخیها و درشتیهای زندگـی، بهویژه زندگی کودکان و نوجوانان را در لفافی از شیرینی و ملاحت عرضه میکند و به همین دلیل هم خود بچه و هم والدین را در این ملاحت ســهیم میکند. بنگریم بــه مجموعه آثاری که برای یا به بهانه این گروههای سنی و خانوادههایشان ساخته است. اما اثری از این شیرینی در نوک برج و کفشهایم کو و... نیست. ای برادر چه کردی با خودت یا چه کردند با تو؟
دیدگاه خود را بنویسید