فیلم آواتار راه آبی آخرین ساخته جیمز کامرون بر هویت و خانواده تاکید دارد
«آواتار راه آبی» ساخته جیمز کامرون که حالا میرود که تبدیل به کارگردان افسانهای شود که هیچ رکوردی باقی نمانده که بشکند، طبق معمول دیگر آثار این فیلمساز توانست علاقهمندان سینما در سراسر دنیا را با خود همراه کند. برخی از تماشاگرانش بر سر اینکه اولین بلیتهای اکران این فیلم را در برخی از کشورها خریداری کنند با یکدیگر به رقابت پرداختند. چنان شور و هیجانی برای تماشای «آواتار راه آبی» در سراسر دنیا به راه افتاد که سینماداران هم برای به دست آوردن امکان اکران آن به تکاپو افتاده بودند. البته جز سینماداران ایرانی که در چنین بزنگاههای تاریخ سینما تنها نظارهگر هستند و هیچ کاری از دستشان برای اکران فیلمهای مهم و روز دنیا بر نمیآید.
هر چند نظام تبلیغاتی هالیوود همیشه در کنار کامرون ایستاده و تمام قد از او حمایت میکند اما این همراهی به دلیل دستاوردها و آوردهای است که فیلمهای او نهتنها برای هالیوود بلکه برای سینماهای اکثر نقاط دنیا به دنبال دارند. طبیعی است که «آواتار راه آبی» دنباله فیلم قبلی باشد. کامرون پیش از اکران گفته بود، اگر این قسمت بیش از یک میلیارد دلار فروش کند، قسمتهای سوم و چهارم هم ساخته میشود و حالا با فروش بیش از دو میلیارد دلاری؛ او به سراغ تکمیل قسمت بعد رفته است. کامرون، تنها فیلمساز تاریخ است که سه فیلمی را کارگردانی کرده که فروششان بیش از دو میلیارد دلار بوده است. او سازنده اولین، سومین و چهارمین فیلم پرفروش تاریخ سینماست. تحلیلگران میگویند، جیمز کامرون به تعقیب خود در گیشههای سینما ادامه میدهد چون بلد است چگونه مخاطب مدرن را جذب کند. موفقیت «آواتار راه آبی» را مانند «آواتار» اصلی، هدف گرفتن نسلهای مختلف در طول داستان و نیز تجربه تماشای فیلم با تصاویری استثنایی و سه بعدی نسبت میدهند. جیک به عنوان قهرمان این داستانها زندگی جدیدی را با نیتیری (زوئی سالاندا) شروع کرده و صاحب خانوادهای با چهار فرزند شده است: پسر بزرگ و قابل اعتمادش نتیم (جیمی فلترز)، دختر ناتی و مرموزش، کیری (با حضور غافلگیرکننده سیگورنی ویور ۷۳ ساله)، پسر نوجوان و کلهشقاش لوآک (بریتین دالتون) و دختر کوچک و بامزهاش توک (ترینیتی بلیس). پسربچه سرتق وپر جنبوجوشی با نام اسپایدر (جک چمپیون) هم همیشه همراه خانواده است که بعداً میفهمیم، پسر کلنل مایلز کوارج (استفن لنگ)، شرور فیلم قبلی، است. این مقدمه، مرکز توجه و تمرکز قصه و روایت آواتار جدید را بهخوبی مشخص میکند، مساله دیگر نه تقابل مردم ناوی با انسانها که «خانواده» است. بهطور کلی داستان و مضامین این بار حول محور خانواده و یافتن هویت است. این یکی دیگر از موفقیتهای جیمز کامرون و تیم تولید اوست که میخواهند تا حد امکان با یک داستان ساده خانوادگی به مخاطبان دسترسی بهتری پیدا کنند. در حالی که دنیای پاندورا ممکن است هنوز هم بزرگترین شخصیت فیلم باشد اما خانواده سالی در این دنباله صمیمانه به همان اندازه درگیرکننده و جذاب هستند. انسانیترین لحظات در راه آبی، ریشه در مشاهده پویایی خانواده و پدر و مادر بودن دارد. در اصل، «راه آبی» داستان پدری است که خانوادهاش را دچار دگرگونی میکند و آنها را در نیمه راه در سراسر جهان به سمت یک فرهنگ متفاوت میبرد. داستان آشنایی که در میان ما آدمها هم بیش از پاندوراییها وجود دارد و برگ برنده کامرون همین است که داستانهای انسانی را در قالب موجودات پاندورایی به خورد تماشاگر خود میدهد. قصههایی آشنا که این کارگردان آنها را به موجودات دیگر نسبت میدهد، در حالی که ملموسترین و نزدیکترین وضعیت به ما انسانهاست. در واقع کامرون برخلاف سایر فیلمسازان که همیشه انسان و زمین را در معرض خطر موجودات دیگر قرار میدهد، عمل میکند و پاندورا را به عنوان سیارهای به تصویر میکشد که انسانها قصد تعرض به آن را دارند. درست مثل اینکه آینهای مقابل بشریت قرار دهد و دشمنی و فعالیتهای ضدانسانی آنها را به خودش نشان دهد. «آواتار راه آبی» با اینکه داستانی شخصیتر نسبت به قسمت قبل دارد و جیک در مرکز داستان است اما کامرون به انتقادات فیلم قبل توجه نشان داده و آنقدر این شخصیت را سمپات و همدلیبرانگیز به تصویر میکشد که تماشاگر بیش از قسمت قبل با او همراه میشود. او از همه چیز به خاطر خانوادهاش میگذرد و خانواده را جوهره وجودی خود و حتی پاندورا میداند. اما چیزی که داستان را آسیبپذیر میکند، احیای کلنل کوارچ در قالب بکآپ ذخیره شدهاش در بدن ناوی است! نهفقط به این خاطر که انتقامجویی کوارچ، زندگی آرام خانواده در تناسب با طبیعت بکر پاندورا را بههممیزند بلکه به این دلیل که به نظر میرسد، کامرون دمدستیترین ایده را برای تداوم داستاناش به کار گرفته؛ بدتر از آن این است که کامرون حتی به خداحافظی کامل با کوراچ راضی نمیشود و او را برای داستان فیلمهای آینده مجموعه زنده نگه میدارد. مشکل اصلی «آواتار راه آبی» از همین جا ناشی میشود که انگار ما با جزئی از یک کلیت روبهرو هستیم. انگار در حال تماشای مقدمهای برای فیلم بعدی هستیم که قرار است، اتفاقات شگفتانگیزتر و مهمتری در آن رخ دهد و کامرون در این فیلم خلاصهای از داستان فیلمهای بعدی را به ما نشان میدهد تا منتظر داستانی کامل باشیم.
به همین خاطر است که درگیرهای و برخوردهای فیلم انگار مقیاس کوچکتری از آن دارد که ذهن ما خودش را برای آن آماده کرده است. با اینکه بیشتر مردم ایران فرصت تماشای چنین فیلمهایی را در سینما که کارگردانش اصلا برای پرده بزرگ ساخته، پیدا نمیکنند اما به هر حال، آنها فیلمهای باشکوهی مانند «تایتانیک» از همین فیلمساز را دیدهاند و مقیاس عظمت و شکوه فیلم به دستشان آمده است. هرچند کامرون از هیچ تلاشی برای مسحور و مسخ کردن تماشاگر خود نمیگذرد و پاندورا را با تمامی موجودات عجیب و غریب و عظیمالجثهاش طوری تصویر میکند که تماشاگر را محو خود میسازد اما تماشاگری که قسمت اول آواتار را دیده است تماشای چنین جهانی را یک بار تجربه کرده و حالا به دنبال چیزهای تازهتری است که کامرون تنها میتواند بخشی از آنها را به طور کپسوله و مختصر به تماشاگر تحویل دهد و او را همچنان منتظر و در هیجان قسمتهای بعد بگذارد.
«خطرناکترین چیز درباره پاندورا این است که ممکنه بیش از حد عاشقاش بشی! » ... این جمله جیک در ابتدای فیلم را هم میتوان شوخی جیمز کامرون با خودش و تصمیم گاش برای سپری کردن ۱۳ سال از عمر و کارنامه هنریاش روی توسعه دنبالههای آواتار در نظر گرفت. فیلمهایی که همگی حیات همراه با آب را به تصویر میکشند. همان عنصری که در «تایتانیک» زندگی را از آدمهای فیلم کامرون گرفت و در فیلمهای بعدیاش تبدیل به عنصر حیاتبخش به شخصیتها فیلمش شد!
دیدگاه خود را بنویسید