استراتژی محدود کردن مردم و کاندیداها در انتخابات غلط است و باید حذف شود

محمد مهاجری؛ روزنامه‌نگار

۱. مهم‌ترین اتفاق سیاسی سال جاری خواهد بود. آنچه انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی اهمیت برگزاری این انتخابات را دو چندان کرده، حضور یا عدم مشارکت مردم است که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در انتخابات اخیر نتیجه آن پیروزی هر جریان سیاسی که باشد، فاقد اهمیت است و مهم میزان مشارکت مردم است. مشارکت مردم و موضوع مشروعیت، رابطه‌ای تنگاتنگ با هم دارند. پرواضح است که حضور کم‌رنگ مردم در انتخابات یأس اجتماعی را به مردم تزریق خواهد کرد. ناگفته نماند که مردم در مواجهه با انتخابات نتیجه‌گرا هستند.

حضور پررنگ مردم در انتخابات سال ۹۶ معطوف به شعارهای روحانی بود. اینکه آن شعارها عملی شد یا نه، جای خود دارد اما مردم به او و شعارهایش امید بستند و به همین دلیل بود که ما شاهد انتخابات پرشوری بودیم. مردم در انتخابات مجلس یازدهم در سال ۹۸ این احساس را داشتند که حتی اگر نمایندگان آنها هم به مجلس ورود پیدا می‌کردند، در ساختار موجود با موانعی جدی روبه‌رو می‌شوند.

روی این اصل با انتخاباتی بسیار سرد و بی‌روح مواجه بودیم. انتخاباتی که تنها یک جریان بدون اینکه رقیبی در میدان حضور داشته باشد، تمامی کرسی‌های بهارستان را فتح کرد. از عمده دلایلی هم که ما شاهد انتخابات کمرنگ بودیم، شکست برجام بود. شکست برجام کاهش مشارکت مردم در دو انتخابات مجلس سال ۹۸ و ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ را رقم زد. از طرفی مخالفان دولت وقت، شکست برجام را شکست دولت و شکست شخص روحانی و ظریف میدانستند. هنوز هم البته این ذهنیت را دارند. در واقع، ما در این قضیه الان صادق است، یعنی با انتخاباتی مواجه هستیم که کاملاً شرایط کنونی هیچ نشانی از انتخابات پرشور نمی‌بینیم و اتفاقاً عکس سرد و بیروح خواهد بود.

۲. به این موضوع باید اشاره کنم که در انتخابات پیش‌رو اصلاً موضوع حاکمیت نیست که تغییراتی را برای حضور گسترده مردم و جریان‌های سیاسی متکثر ایجاد کند یا نه؛ بلکه مساله مردم و میزان شرکت آنها در انتخابات است. از طرفی میزان اعتماد به نظام سیاسی لطمه دیده است و مردم وقتی در انتخابات شرکت می‌کنند، انتظار نتیجه دارند و وقتی می‌بینند در انتخابات شرکت می‌کنند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرند، دلسرد شده و برای شرکت در انتخابات بعدی دچار تردید می‌شوند. من تصور میکنم انتخابات سال ۱۴۰۲ خیلی متفاوت از ۱۴۰۰ است حالا اگر بگویند فضای سیاسی باز می‌شود نیز مشارکت همین خواهد بود و من می‌گویم احتمالاً خیلی تفاوتی نخواهد داشت.
اما معنایش این نیست که اگر نظام تصور کند
مردم مشارکت نمی‌کنند نباید فضا را باز کند. یک کار غلطی است. استراتژی یعنی محدود کردن انتخابات باید حذف شود.

۳. نه جریان اصلاح‌طلبی و نه اصولگرایان هیچ توان و حتی راهبردی برای ایجاد انگیزه در بین مردم برای مشارکت در انتخابات ندارند. اصولگرایان همه تخم‌مرغ‌هایشان را در سبد ابراهیم رئیسی گذاشته‌اند و اصلاح‌طلبان هم تکلیف خود را نمی‌دانند. در دوره قبل مجلس و شوراها نیز این گسیختگی را در میان آنان دیدیم. جریان اصولگرا هم وضعیت بهتری نسبت به اصلاح‌طلبان ندارد. بنابراین تکلیف انتخابات را قشر خاکستری روشن می‌کند که البته حضور این قشر هم در هاله‌ای از ابهام است. قشر خاکستری مترصد فضای سیاسی منتهی به انتخابات است و به نظاره نشسته تا ببیند شرایط برای حضور فراهم است یا نه؟ اگر بخشی از آنها هم حاضر شوند، تصور می‌کنم مشارکت بالاتر می‌رود. اما سخت است که بتوان چنین خوش‌بینانه به ماجرا نگاه کرد. کاهش مشارکت معلول طلاق عاطفی از صندوق رأی است. در کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه شده، این احتمال وجود دارد که میزان مشارکت سیاسی شهروندان زیاد نباشد اما مساله مهم اینجاست که مردم در این جوامع به احزاب خود اعتماد دارند و می‌دانند در ساختار سیاسی به نمایندگی از مردم درست و قانونی عمل می‌کنند.

۴. دولت رئیسی برآمده از حاکمیتی یکدست است و تشکیل یک مجلس قوی و قدرتمند می‌تواند در کنار دولت بسیاری از مشکلات کنونی را حل کند اما تشکیل چنین مجلسی بستگی به حضور مردم در انتخابات دارد. طبیعی است که هر چه این حضور پررنگ‌تر باشد، ما شاهد مجلسی قوی نیز خواهیم بود. در غیر این صورت، همین وضعیت کنونی و شرایط بغرنجی که پیش آمده را در ماه‌ها و سال‌های بعدی نیز شاهد خواهیم بود.