عباس عبدی در نشست اتاق فکر حزب کارگزاران سازندگی ایران:

۱. نیروهای میانه باید موازنه‌ی قدرت را به سمت
اصلاحات تغییر دهند
۲. هیچ کاری بدون زنده کردن اصلاحات نمی‌توان
انجام داد
۳. اکثریت مردم به خط وسط باور دارند. آنها از جنبش مهسا حمایت کردند اما با آن همراهی عملی نکردند
۴. اصلاح‌طلبان باید قید برگشت به قدرت را بزنند و پای حاکمیت قانون بایستند

حسین جواران؛ روزنامه‌نگار

«افراد و گروه‌های میانه چطور می‌توانند به یک نیروی موثر تبدیل شوند؟» این پرسش محوری اولین جلسه نشست اتاق فکر حزب کارگزاران سازندگی ایران بود که در محل دفتر مرکزی حزب برگزار شد. در این نشست عباس عبدی، تحلیل‌گر سیاسی اصلاح‌طلب در جمع برخی از جوانان و نیروها به ارائه تحلیل شرایط کشور و اصلاح‌طلبان پرداخت و به پرسش‌ها پاسخ داد.

عبدی اصلاح‌طلبی است که این راه‌وروش سیاست‌ورزی را تنها راه بهروزی کشور می‌داند. او اصلاح‌طلب است اما نه از آن جنسی که تنها راه را حضور و شرکت در هر نوع انتخاباتی بداند. خودش این تفاوت را در داشتن اصول می‌داند. به باور او داشتن اصول و خط قرمز لازمه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه است. با این اوصاف عباس عبدی یکی از کسانی است که می‌تواند در خصوص نیروها میانه صحبت کند. او دعوت اتاق فکر را پذیرفت و شامگاه ۲۷ فروردین در دفتر حزب کارگزاران حاضر شد تا بگوید «افراد و گروه‌های میانه چطور می‌توانند به یک نیروی موثر تبدیل شوند؟» در ادامه این گزارش - گفت‌وگو را می‌خوانید:

به راهی که انتخاب می‌کنید اعتماد داشته باشید

او بحث خودش را با توضیح این اصل شروع کرد که «به راهی که انتخاب می‌کنید اعتماد داشته باشید»؛ «سیاست این‌طور نیست که هر روز یک راه را انتخاب کنید. به‌محض اینکه عقب‌نشینی کنید، کارتان تمام است. این نه به معنای آن است که متصلب باشیم ولی هرهری مذهب نباید بود. قاعدتاً هر شخص زمانی تصمیم می‌گیرد نظرش را عوض کند، آن‌جا هم خیلی قاطع باید این کار را انجام دهد.»

عبدی سال‌هاست که در رسانه ها فعالیت می‌کند. هم‌چنین سال‌هاست که از اهمیت رسانه مستقل در داخل کشور می‌گوید و بعضا آن را تا اولویت اصلی کشور بالا می‌آورد. با این وجود، در ادامه اصلی که برشمرد، نکته‌ای درباره خبرخوانی در ایران گفت که برخی از حاضرین را به تعجب واداشت: «خودتان را باید متغیر مستقل در نظر بگیرید. یعنی تابع و تحت تاثیر اخبار بیرون قرار نگیرید. وقت خودتان را زیاد به خبر خواندن اختصاص ندهید. بدانید در ایران اغلب اخبار دروغ است و راست‌هایش هم دروغ است. یعنی اگر وزیری بگوید، رییس‌جمهور این حرف‌ها را به من زد اگر هم راست گفته باشد شما نمی‌دانید چرا این حرف‌ها زده شده است. برای همین است که می‌گویم راستش هم دروغ است و فایده ندارد.»

بنیان سیاست موازنه قواست و نه اراده اشخاص

اصل دیگری که عبدی مورد اشاره قرار داد، فهم سیاست مبتنی بر قدرت و موازنه آن بود: «سال ۵۶ همه می‌گفتند، امکان ندارد رفتار شاه عوض شود اما شد. دلیل هم دارد چون موازنه قوا کاملا علیه او شده بود. او به دلیلی یک کار مشخص را انجام داد که به همان دلیل در گذشته سرکوب می‌کرد. من می‌خواهم زنده بمانم و برای همین غذا می‌خورم اما اگر بفهمم که این مواد غذایی مضر است به همان دلیل، یعنی زنده ماندن، آنها را نمی‌خورم.» به گمان عبدی فهم موازنه قوا در کنار تحلیل عمیق به ما نشان خواهد داد که کجا و معطوف به چه چیزی کنش‌ورزی سیاسی کنیم.

عبدی در ادامه اصلی را درباره ماهیت سیاست گفت: «سیاست یک امر علمی [ hard science ] و تکنوکراتیک نیست. امر هنری هم نیست که سلیقه‌ای و فردی باشد. سیاست بنیانش مشارکت است. اگر کسی نتواند در سیاست، مشارکت دیگران را جلب کند آن کار دیگر سیاسی نیست. اگر حزبی نتواند طرفدار جمع کند که معنا نمی‌دهد. هنگامی که می‌گوییم، سیاست امر جمعی است یعنی حقیقت به معنای انتزاعی در آن وجود ندارد. علم نیست که آزمون‌پذیر باشد. برای همین است که بنیان سیاست باید بر گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی باشد. البته که گفت‌وگوی آزاد برون‌گروهی هم خوب است اما حداقلش گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی است.» 

اگر بنیان سیاست را مشارکتی و جمعی ببینیم آن‌گاه اهمیت گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی برجسته می‌شود: «خب! وقتی با گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی مسیری انتخاب می‌شود، یعنی همه فرصت داشته‌اند آن ایده و مسیر را نقد کنند و بحث‌ها انجام شده است. بعد شاید مسیر درست از کار در نیاید. اما این به معنای اشتباه بودن کار شما نیست. سیاست درست و غلطش در شیوه‌اش است نه نتیجه. این نکته بسیار کلیدی است. کسی نمی‌داند، نتیجه چه می‌شود این شیوه است که باید درست باشد. کسانی که شیوه را درست می‌روند شانس موفقیت بیشتری دارند.»

شاید این بحث عبدی برای بسیاری نامانوس باشد و به اشتباه گمان کنند، کم‌رنگ کردن «نتیجه» در بحث عبدی به‌خاطر کم‌ اهمیتی آن است. یا به نظر برسد که تاکید بر شیوه گزاره‌ای اخلاقی است. اما منظور عبدی هیچ‌یک از این دو نیست. تاکید او بر غیرمترقبه بودن و پیش‌بینی ناپذیر بودن مسائل در جهان پیچیده سیاست است. بنابراین ایده او، تاکید بر گفت‌وگوی آزاد و جدی درباره گزینه‌های پیش‌رو در سیاست است. گو اینکه کسی از نتیجه اطلاعی ندارد و ما تنها می‌توانیم قبل از کنش تمام سبک سنگین‌ها را انجام دهیم و با «گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی» به این بیندیشیم که کدام راه، هدف را بهتر تامین می‌کند. در اینجا هدف بهروزی کشور است.

او برای شفاف‌تر شدن این نکته باریک نمونه‌ای آورد: «مثلا اخیرا مطلبی از مرحوم آقای دکتر افروغ که انسان اندیشمند و محترمی بود، بازنشر شده بود که: «حمایت از احمدی‌نژاد بزرگ‌ترین اشتباه زندگی من بود.» ایشان البته توضیح می‌دهد که اگر برگردد به همان زمان با همان اطلاعات همین کار را می‌کند. به نظر من اگر کسی چنین اعتقادی داشته باشد، اشتباه نکرده است هر چند ما این تصمیم را نادرست بدانیم. ولی شاید بگوید که اگر آن زمان تن به گفت‌وگوی آزاد می‌داد قطعا احمدی‌نژاد را انتخاب نمی‌کرد در این صورت باید گفت که قطعا اشتباه شده و بعدا هم باید از این شیوه پرهیز کرد. مساله این است در آن لحظه‌ای که تصمیم گرفته شده است، اطلاعات لازم در اختیار و گفت‌وگو و نقد انجام شده باشد و بعد به تصمیم رسیده باشی، حالا هر تصمیمی.»

 عبدی ادامه داد: «اشتباه برای زمانی است که کسی بتواند بگوید همان زمان هم می‌توانسته بفهمد که این تصمیم اشتباه بوده است. یعنی شرایط تصمیم‌گیری را رعایت نکرده‌ای. مثلا شما از کجا می‌دانید شرکت کردن در انتخابات درست بوده یا اشتباه؟ اگر فکر کنید که ۱۰ سال بعد از روی خروجی‌ها باید داوری کرد، این درست نیست چون معلوم نیست که تصمیمات مغایر با شرکت در انتخابات چه خروجی‌هایی در پی می‌داشتند. بنابراین ما از روی نتایج نمی‌توانیم اشتباه بودن یا نبودن یک تصمیم را بگوییم بلکه از طریق رعایت شیوه‌های درست تصمیم‌گیری است که می‌توانیم از درستی یا غلطی کاری صحبت کنیم.»

قدرت مردم و قدرت حکومت

عبدی در ادامه ارائه خود به وضعیت قدرت در ایران امروز پرداخت: «اگر در ایران امروز ۱۰۰ واحد قدرت باشد. ۷۰ تای آن دست مردم است و ۳۰ تای آن دست حکومت. اما تفاوتی بین این دو وجود دارد. آن ۳۰ تا متراکم است و این ۷۰ تا دست ۷۰ جا. پس دور آن ۷۰ تا به این ۳۰ تا نمی‌رسد. من معتقد هستم که با ادامه وضع موجود و به مرور زمان آن ۳۰ تا هم تضعیف می‌شود و درون خودشان به اختلاف نظر می‌خورند.» عبدی با این مقدمه به دنبال طرح‌ریزی استدلال خود درباره چگونگی کفش‌ورزی اصلاح‌طلبانه است.

 او ادامه داد: «یکی از اشتباهاتی که صورت می‌گیرد این است که بسیاری از نیروهای سیاسی و اصلاح‌طلب ارزیابی‌شان از عقلانیت حکومت بر اساس معیارهای خودشان است. مثلا فکر می‌کنند برخی رفتارها از دیوانگی است. نخیر، آنان به بن‌بست رسیده‌اند و گزینه‌های گوناگونی برای انتخاب ندارند. ببینید! این یک اصل مهم در سیاست است؛ فرض کنیم که شما دو راه پیش‌رو دارید؛ یکی با هزینه‌های نقد و منافع نسیه و دیگری هزینه‌های نسیه و منافع نقد. کدام را انتخاب می‌کنید؟»

نکته همین جاست. منافع نقد و هزینه نسیه انتخاب راحت‌تری است. اما ما می‌دانیم که بعضاً وزن هزینه‌های نسیه روزبه‌روز در حال افزایش است و باید اصلاحاتی صورت بگیرد ولو اینکه منافع این اصلاحات نسیه باشد. با این مقدمه است که عبدی نتیجه اصلی خود را گرفت: «ما توجه نمی‌کنیم که می‌توانیم این هزینه فایده را برای حکومت باز تعریف کرده و تغییر دهیم». او ادامه داد: «همیشه می‌گویند نمی‌گذارند اصلاحی صورت بگیرد. خب اگر می‌گذاشتند که دیگر ما نقشی نداشتیم. نقش ما در بهم زدن این موازنه است. یعنی عمل به نحوی که هزینه‌های تن دادن به اصلاحات کمتر شود و منافعش بیشتر.»

جمع‌بندی بخش ارائه و ایده عبدی

 در پایان وقت ارایه، عبدی دوباره نکاتی را که بر شمرده بود، تکرار کرد. تاکید کرد که تغییرات شدید در رویکرد نخبگان سیاسی باعث می‌شود که مخاطبانشان به آن‌ها بدبین شوند و آن‌ها را غیرقابل اتکا بیابند. راهی که به بیان عبدی با دانش عمیق نظری و گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی انتخاب شده است را باید با اعتماد ادامه داد. وقتی نیروهای میانه این‌طور رفتار کنند آن‌گاه می‌توانند به این فکر کنند که موازنه قدرت را به چه شکلی می‌توان به سمت اصلاحات تغییر داد. از طرفی چطور می‌توان از ۷۰ واحد قدرت سمت مردم، بخشی را تجمیع کرد و از طرفی چطور می‌توان اصلاحات را برای حکومت واجد هزینه‌های کمتر و منافع بیشتر کرد: «مهم‌تر از همه، ارائه ایده‌ای است که موازنه را به سمت اصلاحات پیش ببرد و حکومت ادامه وضع موجود را پرهزینه‌تر ببیند و اصلاحات را مقرون به صرفه.»

تمثیل اردک‌های پلاستیکی

در بخش پرسش و پاسخ، سوالات و نکات متعددی مطرح شد. بسیاری از نکات معطوف بود به ارائه آقای عبدی که در ذیل هربخشی از بحث ایشان به آن اشاره شد. بخش دیگری از پرسش‌ها درون‌مایه مشترکی داشتند: «چطور می‌توان این مباحث را عملیاتی و اجرایی کرد؟» عباس عبدی توضیح داد که مباحث او در سطح نظری بودند و سطح عملیاتی در حوزه تخصص او نیست و حتی اغلب حساسیت‌برانگیز می‌شود. با این وجود او بر این باور است که از دل گفت‌وگوی آزاد درون‌گروهی و تقارب نظری است که ایده‌ای اصلاح‌طلبانه و اجرایی زاییده می‌شود و توان جریان‌سازی پیدا می‌کند.

او گفت: «هیچ کاری بدون زنده کردن جریان اصلاحات نمی‌توان انجام داد. منظورم جریان سیاسی اصلاح‌طلبان (دو خردادی‌ها) نیست، آن‌ها بخشی از جریان اصلاحات بعدی خواهند بود، هرچند که جایگاهشان ویژه است. چرا که آن‌ها می‌توانند دو سر طیف را به هم بچسبانند بدون آن که خودشان به دنبال قدرت باشند.»

عبدی باز به نکاتی که در ارائه خود بسط داده بود، برگشت و گفت: «وقتی با جیب خالی بروید بازار کسی شما را تحویل نمی‌گیرد. پول بازار سیاست همان قدرت است. حرف و ایده درست تبدیل به قدرت می‌شود. اگر به میانه و منطق اصلاحات باور ندارید به خاطر این است که به قدرت خودتان اعتماد ندارید. اول خودتان به خودتان باید اعتماد کنید. شاید یکی از دلایل اینکه مباحث من اندکی دیده می‌شود این است که به حرف‌های خودم اعتماد دارم و استمرار به خرج می‌دهم. وقتی خود اصلاح‌طلب‌ها به قدرت خودشان باور ندارند، دیگران هم باور نخواهند داشت.» 

عباس عبدی برای توضیح دادن اهمیت به‌وجود آوردن جریان اصلاحات و نقش آن تمثیلی مطرح کرد: «فرض کنید ۵۰ اردک پلاستیکی را روی حوضی رها کنید. بعد از مدتی هر کدام به یک سمت می‌روند. اما به محض آنکه جوبی از این حوض باز کنید، خواهید دید که اردک‌ها پشت این جوی آب به صف شده‌اند». او این تمثیل را با تجربه‌ای واقعی قرینه کرد: « سال ۸۷ مجموعه‌ای از دوستان اصلاح‌طلب خوزستان (عرب) آمدند تهران. آن‌ها به من گفتند سال ۸۱ که پیش شما [اصلاح‌طلب‌های سرشناس] آمدیم با هر کدام از شما که صحبت می‌کردیم انگار با دیگری هم حرف زده‌ایم اما الان هر کسی یک چیزی می‌گوید! گفتم برای اینکه سال ۸۱ جریان جاری بود و سال ۸۷ نبود. در حال حاضر شما وقتی از میانه‌روی در سیاست و جریان میانه صحبت می‌کنید، کسی مابه‌ازای بیرونی آن را نمی‌بیند؛ مثل آدم بی‌پول که در بازار کسی او را تحویل نمی‌گیرد. بر خلاف فضای رسانه، نظر سنجی‌ها نشان می‌دهد که مردم اکثرا به خط وسط باور دارند. آنها از جنبش مهسا حمایت می‌کردند اما با آن همراهی عملی نکردند. بنابراین شما اول باید خودتان را ثابت کنید تا بعد قابل باور بشوید.»

عبدی ادامه داد: «راهی که من پیشنهاد می‌کنم این است که نیروهای اصلاح‌طلب شروع کنند با گروه‌های ذیل و صدر خودشان گفت‌وگو کنند. در این گفت‌وگو باید اصولشان مشخص باشد. باید قید برگشت به قدرت را هم بزنند و پای حاکمیت قانون بایستند. خاتمی ظرفیت بالایی دارد. کارهایی هم شروع کرده است اما سرعتش کم است. باید این پالس را بدهد که هدفش ابتدا تغییر رویه‌هاست و نه الزاما تغییر ساختار.»

او در خصوص نسبت جریان میانه با مردم نیز توضیح داد: «نیروها باید اعتماد مردم را به خودشان و راه‌حل‌هایشان جلب کنند. قبل انقلاب ثابت‌قدمی امام خیلی او را قابل اعتماد کرده بود. حالا چه چیزی می‌تواند اعتماد مردم را جلب کند؟ ایده ممکن و قابل قبول. این ایده نباید هزینه سنگینی برای مردم داشته باشد. ایده باید حداقلی و دربرگیری داشته باشد. اپوزیسیون فعلی این را متوجه نمی‌شود و برای مبارزه با حکومت با اسلام هم درگیر می‌شود. امام ویژگی دیگری که داشت همین در برگیری بود. او از ۴۲ تا ۵۷ حتی یک نفر را هم از خودش دور نکرد. البته در نظر داشته باشید، ایده باید برای سیستم هم راه بگذارد. بیشتر از این هم نمیتوان حرف زد. باید گفت‌وگوی جمعی کرد اما بنیانش همین هاست.»