تغییر اقلیم چه بلایی بر سر اقتصاد میآورد؟
مهتا معرفت؛ مترجم
ما در حال زندگی کردن در دنیایی ناعادلانه هستیم اما تغییرات اقلیمی آن را ناعادلانهتر هم میکند. تصور کنید شخصی تعدادی لیوان را بشکند اما تکههای تیز آن را کف زمین زیر پای شما رها کند؛ بدتر از آن، او میتواند برای محافظت از خود کفش بپوشد اما شما کفشی ندارید. تغییرات اقلیمی هم اینگونه است: در حالی که کشورهای جنوبی جهان، سهم کمتری در انتشار گازهای گلخانهای و گرمایش جهانی دارند اما آسیبهای بیشتری را متحمل میشوند؛ بهعلاوه، این کشورها اغلب منابع کمتری برای محافظت از خود در برابر این تاثیرات دارند.
دمای سیاره زمین از آغاز عصر صنعتیسازی تاکنون یک درجه سلسیوس (۱/۸ درجه فارنهایت) افزایش یافته است. هدف پژوهش یادشده این بود که به صورت کمی تاثیر این افزایش دما را بر اقتصادهای ملی و شکاف جهانی ثروت نشان دهد. بنابر این پژوهش، کشورهای فقیر جهان (جنوب جهانی) در این روند بازنده بودند؛ همزمان کشورهای ثروتمند (شمال جهانی) بهویژه کشورهایی که انتشار گازهای گلخانهای آنها در ۵۰ سال اخیر به شدت افزایش یافته است، «از افزایش دمای جهانی سود بردهاند.» بر اساس تخمین پژوهشگران، اختلاف درآمد سرانه میان ثروتمندترین و فقیرترین کشورها ۲۵ درصد بیشتر از شرایط فرضی نبود گرمایش زمین است.
پس از پایان جنگ سرد، آمریکا و اروپا نظمی اقتصادی بر مبنای بازارهای باز، تجارت جهانی و دخالت اندک دولت در اقتصاد برقرار کردند. تغییرات اقلیمی تهدیدی جدی تلقی نمیشد. از نظر همگان امکان ورود کشورهایی مانند روسیه یا چین به اقتصاد جهانی هم برای آنها و هم برای شرکای تجاری غربی سودمند بود. تصور میشد که این کشورها همزمان با رشد اقتصادی قطعاً اقتصاد بازار را بر میگزینند و در نهایت به دموکراسی روی میآورند. موضوعات مهم دیگری نیز وجود داشت و ملاحظات اقتصادی اولویت داشتند اما دیگر اینگونه نیست. سیاستگذاران در هر دو سوی اقیانوس اطلس به این نتیجه رسیدهاند که در حال حاضر امنیت ملی و تغییرات اقلیمی باید در صدر اولویتها باشند. در بروکسل گفتوگوها بر سر امنیت اقتصادی و خودمختاری راهبردی است. سیاستگذاران از اتحادیه اروپایی میخواهند تا مسیرش را تعیین کند. اورسولا فن درلاین، رئیس کمیسیون اروپا به تازگی گفت که قصد دارد در روابط با چین ریسکزدایی کند. مقامات واشنگتن هم بلندپروازیهای مشابهی دارند. آنها اعتقاد دارند که نظم قدیمی جهانی پایگاه اقتصادی آمریکا را تضعیف کرد و وابستگیهای اقتصادی پدید آورد که از آن میتوان برای منافع ژئوپلیتیک بهره برد. بحران اقلیمی مورد غفلت قرار گرفت و نابرابری به گونهای افزایش یافت که دموکراسی را تضعیف کرد. اما جستوجو برای امنیت بیشتر، مقابله با تغییرات اقلیمی و تهدیدات چین انواع بده بستان ها را در بر میگیرد. حتی اگر ملاحظات اقتصادی در راس نباشند، علم اقتصاد حرفهای زیادی برای گفتن خواهد داشت. بهعنوان مثال برای استفاده منطقی از سلاحهای اقتصادی از قبیل تحریم باید هزینههای انواع امنیت ملی به درستی اندازهگیری شوند. حمله روسیه به اوکراین در سال گذشته یک آزمون موردی بود. در آن زمان مناظرهها در اتحادیه اروپا به ممنوعیت واردات گاز از روسیه مربوط میشد. ترس شدید اتحادیههای تجاری و صنعتی آن بود که تحریم ضربه اقتصادی شدیدی نه به روسیه بلکه به اروپا باشد. وقتی گروهی از اقتصاددانان از جمله بن مال از مدرسه اقتصاد لند و مورتیز شولاریک از دانشگاه بن تاثیر احتمالی این اقدامات را بررسی کردند، ضربهای هر چند با شدتی کمتر را پیشبینی میکردند چون انتظار داشتند، اقتصاد به سرعت خود را با تکانهها سازگار کند. اتحادیه اروپا موفق شد از رکود بگریزد حتی با وجود اینکه مصرف گاز در ۱۲ ماه منتهی به فوریه ۱۵ درصد نسبت به سال قبل کمتر شده بود. سه اقتصاددان از گروهی که پیشبینیهای اولیه را تهیه کرده بودند در مقالهای جدید چنین استدلال میکنند که اروپا حتی میتوانست، تحریم زودتر گاز در آوریل ۲۰۲۲ را تاب آورد به جای آنکه در طول تابستان واردات آن را قطع کند. مقاله در حال تهیه لیونل فانتین از مدرسه اقتصاد لندن و همکارانش به بررسی تکانههای قیمت انرژی در فرانسه طی دو دهه گذشته میپردازد و به نتیجهای مشابه میرسد: بنگاهها به سرعت خود را با شرایط سازگار میکنند و به ندرت به کاهش اشتغال و تولید روی میآورند. اما اگر میان غرب و رقیب قدرتمندتری مثل چین، رویارویی اقتصادی اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ با استفاده از مدل گروه بالا و بررسی نهادههای اولیهای مانند نیمهرساناها یا قطعات موتور (به جای کالاهای تمام شده)، پژوهشگران بانک مرکزی اروپا، جهان را به دو بلوک غرب و شرق تقسیم کردند. اگر این دو بلوک به وضعیت تجارت محدود تا اواسط دهه ۱۹۹۰ بازگردند، ضربه کوتاه مدت تا قبل از اینکه اقتصاد خود را سازگار کند، بزرگ و حدود پنج درصد تولید ناخالص داخلی جهانی خواهد بود. اما با گذشت زمان این خسارت به حدود یک درصد میرسد. ضربهای که به آمریکا و چین وارد میشود در مقایسه با اقتصادهای یکپارچه شده با جهان از قبیل منطقه یورو، شدت کمتری خواهد داشت. اقتصادهای باز کوچکی مانند کره جنوبی بیشترین آسیب را خواهند دید. انتشار فناوری که مولفهای حیاتی در رشد اقتصادی به شمار میرود، جنبه پیچیده رویارویی غرب و شرق خواهد بود. تجارت کمتر به معنای فرصتهای کمتر یادگیری به ویژه برای کشورهای فقیر خواهد بود. کارلوس گوس از دانشگاه کالیفرنیا و ادی بکرز از سازمان تجارت جهانی، اثرات گسستگی روابط بر انتشار فناوری را بررسی میکنند. آنها متوجه شدند که عواقب چنین امری برای اقتصاد آمریکا که پیشتاز فناوری است، قابل مدیریت خواهد بود. تاثیرات بر چین یا هند چشمگیرترند زیرا هر دو کشور، فرصت پیشرفت را از دست میدهند. وقتی بحث تغییرات اقلیمی مطرح میشود، بدهبستانها دردناکتر میشوند. رئیس جمهور جو بایدن بیش از یک تریلیون دلار را در دهه آینده به مشوقها و تولید سبز اختصاص میدهد. بنگاههای بزرگ، سرمایهگذاریهای سنگینی را آغاز کردهاند. اما این سرمایهگذاریها میتوانند، نقشهای برای جذب یارانهها باشند. همزمان شواهد مربوط به مداخلات با هدف تقویت اشتغال صنعتی ابهام آلود هستند. کیارا کریسکولو از سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه و همکارانش، تلاشهای گذشته اتحادیه اروپا را بررسی میکنند. آنها متوجه شدند که طرحهای این بلوک از اشتغال حمایت میکنند اما این حمایت فقط در سطح بنگاههای کوچک اتفاق میافتد. به نظر میرسد که بنگاههای بزرگ، یارانه را دریافت میکنند بدون آنکه اشتغال بیشتری داشته باشند. دیگر کشورها با یارانههای سبز خود وارد عمل شدهاند و احتمالاً یارانهها را افزایش میدهند که البته کار عاقلانهای نخواهد بود. از آنجا که منابع محدود و بودجههای دولتها در مضیقه هستند، جهان باید از کوچکترین کارآمدی و بهرهوری در حفظ ثبات اقلیمی استفاده کند. کاترین شوبرت از مدرسه اقتصاد پاریس در مقالهای کاری، ترکیبات مختلف مالیاتهای کربن و یارانههای سبز را بررسی میکند. آنها همراستا با پژوهشهای قبلی به این نتیجه میرسند که اتکا به یارانه برای سبز کردن اقتصاد در مقایسه با قیمتگذاری کربن، هزینه بسیار بیشتری دارد. دنی رو در یک از دانشگاه هاروارد و منتقد سرسخت اجماع واشنگتن از عصر جدید استقبال میکند. اما او در مقاله جدیدش درباره سیاست صنعتی بیان میکند که اجرای صحیح مداخلات تا چه اندازه میتواند دشوار باشد و هشدار میدهد که تلاش برای دستیابی به اهداف چندگانه (مثلاً مقابله با تغییرات اقلیمی، تقویت صنعت و امنیت) با یک اهرم امکان شکست را افزایش میدهد. علاوه بر این هر پارادایمی که به خرد متعارف تبدیل شود، میتواند خطر «یک راهحل برای تمام مشکلات» را ایجاد کند. معاهده واشنگتن از دید منتقدانش زمانی ناکارآمد شد که به عدالت و رشد پرداخت. اکنون اقتصاددانان رشتههای مختلف میتوانند، خطرات اجماعی جدید را درک کنند. عاقلانه است که سیاستگذاران به حرف اقتصاددانان گوش فرا دهند.
تغییرات اقلیمی برای ما هزینه خواهد داشت اما پیشبینی اینکه این هزینه چقدر خواهد بود، دشوار است زیرا الگوهای اقتصادی تمایل دارند به تاثیراتی که اکنون در حال وقوع است بیشتر اهمیت دهند به این معنی که از تاثیرات آینده صرفنظر میشود. علاوه بر این برآورد هزینه بسیاری از پیامدهای تغییرات اقلیمی که اقتصاد را تحت تاثیر قرار میدهد بر مبنای پول، کار دشواری است. برای مثال هزینه زندگی یک انسان یا ارزش یک اکوسیستم چقدر است؟! تغییرات اقلیمی همچنین باعث خواهد شد که پول بهطور عادلانه در داخل و بین کشورها توزیع نشود. متوقف کردن تغییرات اقلیمی و آماده شدن برای تاثیراتی که برای جلوگیری از آن بسیار عقب هستیم، میتواند این هزینهها و نابرابریها را در کوتاهمدت و بلندمدت کاهش دهد.
منبع: اکونومیست و اشپیگل
دیدگاه خود را بنویسید