وزیر خارجه ایران اعلام کرد ایران، طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد و خواستار تشکیل دولت فراگیر در افغانستان شد

ماه عسل دولت با طالبان تمام شد. نه تنها دولت بلکه اصولگرایانی که تا دیروز از سیاست‌های طالبان حمایت می‌کردند و معتقد بودند این طالبان با طالبان گذشته فرق دارد حالا دیدند با گروهکی طرف هستند که به هیچ قاعده دیپلماتیکی پای‌بند نیست. اگر چه باید بپذیریم که لحن رئیس‌جمهور ایران نیز برای گرفتن حقابه غیر دیپلماتیک و تحریک‌کننده بود اما واکنش‌های گستاخانه طرف مقابل در جواب به حمایت‌هایی که از این دولت دریافت کرده بود بسیار خارج از عرف بود. طالبان اینک نقش لات محل را بازی می‌کند که در کوچه و خیابان حریف می‌طلبد چراکه روزگارش تنها با جنگ می‌گذرد. کسانی در افغانستان پای کار هستند که اگر جنگ نباشد، قدرتی ندارند. جنگ و قدرت‌نمایی آنها را سر پا نگه داشته است. حتی اگر حریف نباشند، باز هم رجز می‌خوانند تا خود را سرپا نگه دارند. در غیر این صورت چگونه می‌توانند به مردم کشورشان بگویند که مهم هستند. آنها یا باید با جوانان به‌ویژه زنان کشورشان بر سر مسائل مربوط به حجاب و حق تحصیل و چگونگی عبورومرور در خیابان و زایمان درگیر باشند یا باید برای کشورهای دیگر و قدرتمندتر از خودشان شاخ‌وشانه بکشند که بگویند هستند، در حالی که نیستند. آنها همه افغانستان نیستند. این را اصلاح‌طلبان و یا در واقع، جامعه روشنفکری ایران نتوانست به دولت بقبولاند که طالبان همه افغانستان نیست تا اینکه خودشان از این گروهک سیلی خوردند تا بفهمند طالبان همه افغانستان نیست. حرکت زشت پر کردن یک دبه آب توسط ژنرال ساختگی در افغانستان و بعد رژه موتورسواران با دبه آب برای تمسخر، حرکات سخیف و غیر دیپلماتیک در پاسخ به طیفی از قدرت بود که گمان می‌کرد می‌شود با طالبان سخن گفت. کسانی که اشرف‌ غنی، رئیس دولت سابق افغانستان را تمسخر می‌کردند که می‌گوید «نفت در برابر آب» حالا با کسانی طرف هستند که می‌گویند (دو لیتر گازوئیل آن هم نه یک لیتر نفت) در برابر یک لیتر آب. 

متاسفانه سیاست خارجی ایران یک‌طرفه است و دشمنی طالبان با آمریکا و جنگ میان این دو می‌تواند رابطه دوستی ایران و طالبان را تقویت کند. گو اینکه در این مورد هم طالبان دست برتر را داشت و دیپلماتیک‌تر رفتار کرد. طالبان پس از توافق با آمریکا تا آخرین لحظه با اینکه دست برتر را در افغانستان داشت هرگز به نیروهای آمریکایی حمله نکرد. آنها طبق توافقی نانوشته با آمریکایی‌ها در دوحه قطر اجازه خروج بی‌دغدغه را به آمریکایی‌ها دادند و با اینکه نیروهایشان تمام کشور را در تصرف داشت، سر جنگ را باز نکردند. آنها نه‌تنها اجازه خروج بی‌دغدغه و بدون درگیری دادند بلکه راه را باز گذاشتند تا آمریکایی‌ها هر که را می‌خواهند با خود ببرند و صحنه هجوم مردم افغانستان به هواپیماهای غول‌پیکر آمریکایی برای فرار از حکومت طالبان تاریخی شد. مردمی که حتی خود را به چرخ هواپیما چسباندند تا به خیال خود هزاران کیلومتر را بر چرخ هواپیما طی کنند.

اما این دشمن مشترک این دو را متحد نگه نداشت. حتی داعش نیز نتوانست رابطه حسنه طالبان و ایران را یکسان نگه دارد. هشدارهای رسانه‌ای نیز همچنان نادیده انگاشته شد. روزنامه اطلاعات، اردیبهشت یک سال پیش در هشداری جدی به دولت رئیسی نوشت: «بحران افغانستان و رویکرد طالبان نسبت به زنان، شیعیان و مدارس و مکاتب آنها و نیز حقابه هیرمند از مسائل جدی است که در سال ۱۴۰۲ باید تدبیری برای آن اندیشیده شود. در این راستا هر چند حفظ ارتباط و تلاش برای جهت‌دهی به سیاست‌ها و تاثیرگذاری بر گروه طالبان از سوی ایران ضروری است اما نکته مهم این است که قرار گرفتن در لیست کشورهای حامی طالبان خطری برای پرستیژ و اعتبار منطقه‌ای و جهانی ایران محسوب می‌شود و از حمایت افکار عمومی داخلی نیز برخوردار نیست؛ به‌ویژه اینکه این گروه از لحاظ هویتی، مذهبی و ایدئولوژیک با فرهنگ و تمدن ایرانی، اختلاف‌های اساسی دارد. این گروه به‌رغم سیاست‌های اعلامی در مدت نزدیک به دو سالی که بر سر کار آمده، هر جا توانسته مزاحمت‌های مرزی برای ایران ایجاد کرده و تخصیص حقابه هیرمند به کشورمان را با مشکل مواجه کرده است.» 

هشدارها به اینجا محدود نشد و روزنامه جمهوری اسلامی از روابط دولت با طالبان به خصوص پس از تحویل سفارت به آنها از واژه معاشقه استفاده کرد و نوشت: «معاشقه سیاسی با طالبان، سرانجام برای جمهوری اسلامی ایران دردسر آفرین شد. ماجرای تحویل دادن سفارت افغانستان در تهران به طالبان اقدامی خارج از قواعد دیپلماتیک بود که توجیهات وزارت امور خارجه کشورمان نتوانست بر آن سرپوش بگذارد. طبیعی بود که بعد از استقرار حکومت خودخوانده طالبان در کابل، پاکستان با آن همکاری کند و سفارت افغانستان را در اختیار نمایندگان طالبان قرار دهد.حال نه ظاهراً بلکه آشکارا پایان این معاشقه سیاسی فرا رسیده است. ایران در طول این مدت حتی آن‌طور که شایسته شیعیان افغانستان بود از آنها حمایت نکرد. از مخالفان افغانستان و فرزند شاه مسعود فقید حمایت نکرد.

حال امیر عبداللهیان اعلام کرده که ایران، طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد و با انتقاد از عملکرد طالبان درباره حقابه هیرمند گفته است؛ این موضوع باید دیپلماتیک حل شود. امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد: به مقامات طالبان گفته‌ایم که مشکل حقابه از طریق بیانیه سیاسی حل نمی‌شود و باید در چارچوب اقدامات حقوقی این موضوع پیگیری شود. امیر عبداللهیان گفت، درگیری‌های مرزی پراکنده‌ای که در ماه‌های گذشته بعضاً در مرز ایران و افغانستان رخ داده، باعث نگرانی است.

وی افزود: راهی جز تعامل بین دو کشور وجود ندارد و ما نمی‌خواهیم حادثه تلخ مزار شریف تکرار شود. وزیر امور خارجه ایران افزود: ما می‌خواهیم به روند تحقق صلح و امنیت در افغانستان کمک کنیم و انتظارات متقابل نیز از مقامات طالبان در افغانستان داریم.

 امیرعبداللهیان گفت: ما از اینکه در افغانستان دولت فراگیر تشکیل نشده ناخرسندیم و این موضوع را به مقامات کنونی طالبان در افغانستان نیز اعلام کرده‌ایم. وی افزود: ما حکومت فعلی طالبان در افغانستان را به رسمیت نمی‌شناسیم و بر لزوم تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تاکید داریم. اگرچه طالبان نیز سکوت نکرده و گفته اجازه نمی‌دهد، کارشناسان ایران آب سدهای هیرمند را بررسی کنند و آن را موضع استراتژیک داخلی دانسته است. 

«عباس استانکزی»، معاون سیاسی وزارت امور خارجه طالبان در اظهاراتی گفت که طالبان اجازه بازدید کارشناسان ایرانی از سدها را نمی‌دهد. این مقام دولت اسلام‌گرای افغانستان گفت: سدهای آب جزو مراکز حساس محسوب می‌شوند و به هیچ وجه به کارشناسان ایرانی اجازه داده نمی‌شود از سد کجکی بازدید کنند. این آب سردی بود بر روابطی که شکل نگرفته، پایان یافت. حال ایران یا باید گستاخی‌های همسایه علیه رئیس‌جمهور ایران را قورت بدهد یا دیپلماسی تازه‌ای را پیش بگیرد که نه بوی جنگ با کشوری جنگ طلب را بدهد، نه بوی مماشات و سرافکندگی.