رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : جوانمرگی در بهار

جوانمرگی در بهار

گلاویژ نادری، دبیر گروه سینما و تلویزیون

انتشار خبر درگذشت رضا داودنژاد در شامگاه ۱۳ فروردین ماه در حالی که ۱۱ سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت عسل بدیعی خواهر همسر او منتشر شد، آنقدر تلخ و باورنکردنی بود که برخی بر این تصور بودند که این خبر هم مانند اخبار زرد و نادرست این چند روزه دروغ ۱۳ فروردین است اما آنهایی که در جریان بیماری و بستری شدن دوباره این بازیگر در بیمارستانی در تهران و بعد در شیراز بودند، در همان ابتدا فهمیدند که خبر دروغ نیست و دیگر باید می‌نوشتند رضا داودنژاد برای همیشه رفت.
واقعیت این است که بهار و فروردین ماه همیشه با رفتن چهره‌های شاخص و هنرمندان همراه می‌شود. معلوم نیست چه رازی در این ماه و آغاز بهار است که هر سال جامعه هنری را به عزا می‌نشاند. تعداد سینمایی‌هایی که در بهار از میان ما رفتند کم نیستند. محمدعلی فردین، حمیده خیرآبادی،جمشید مشایخی، سروش خلیلی، جمشید اسماعیل‌خانی، عسل بدیعی، محمود بنفشه‌خواه، بهرام زند، کیومرث پوراحمد و… از جمله هنرمندانی هستند که در اولین ماه بهار از میان ما رفتند و حیف بود که رضا داوودنژاد در جوانی در حالیکه تنها سه سال از دهه چهلم زندگی خود را پشت سرگذاشته بود هم در این ماه از دنیا برود. هرچند که بیماری‌اش هم شدت گرفته بود و نزدیک به سه ماه بود که به دلیل عوارض کبدی در بیمارستان بستری بود اما رفتنش خیلی زود و تلخ بود. او مدت‌ها بود که از بیماری کبدی رنج می‌برد. ده سال پیش به دلیل همین بیماری در بیمارستان بستری بود و دو سال قبل از آن پیوند کبد انجام داده بود اما عوارض این پیوند از آن روز تا ۱۳ فروردین امسال او را رها نکرد و آنقدر آزار دید و مدت‌های مدید در بیمارستان بستری بود که طاقتش به سر آمد و بیش از این نتوانست این وضعیت را تحمل کند. او طی سال‌های اخیر به دلیل نارسایی کبدی دو مرتبه در شیراز عمل پیوند کبد داشت اما در یک ماه گذشته با یکسری بهم‌ریختگی‌های آنزیم‌های کبدی مواجه شد. این بار در طی روند درمان دیگر بدنش پاسخگو نبود در نهایت به دلیل بهم‌ریختگی‌های آنزیم‌های کبدی و عفونت خون طاقتش بریده شد. بالاخره آدمیزاد خسته می‌شود و کم می‌آورد و رضا داوودنژاد هم که از اواخر سال گذشته روی تخت بیمارستان بود و دو روز قبل از رفتن‌اش به جراحی دوباره تن داده بود، نتوانست دوام بیاورد و رفتن را به ماندن ترجیح داد.
رضا از آن دسته بازیگرانی بود که به دلیل حرفه پدرش به این عرصه پا گذاشت. اما برخلاف بازیگرانی از این دست که همیشه مورد انتقاد و واکنش تماشاگران روبرو می‌شوند، بضاعت و توان و استعداد بازیگری‌اش آنقدر بود که کسی به او خرده نگیرد و نگویند با اینکه استعدادی ندارد و نمی‌تواند بازیگر خوبی باشد به سینما پا گذاشته است. اتفاقا بهترین بازی‌هایش را در فیلم‌ها و سریال‌هایی انجام داد که پدرش دستی در ساخت آنها نداشت. هرچند که در فیلم‌های پدر هم به خوبی ظاهر می‌شد و کسی نمی‌توانست او را متهم به بی‌استعدادی و استفاده از رانت پدر کند. با فیلم‌های پدرش از جمله «بی‌پناه»، «مصائب شیرین»، «بچه‌های بد» و … پا به سینما گذاشت، اولین نقشش را در شش سالگی ایفا کرد اما آن دوره قرار نبود کسی در بازیگری ستاره شود و حتی شهرت زیادی هم به هم بزند. به همین خاطر بود که همه می‌گفتند رضا با اینکه در فیلم پدرش بازی کرده، خوب بازی می‌‌کند و انتخاب خوبی برای نقش‌اش بوده است. بیش از ۲۰ فیلم سینمایی در کارنامه‌اش دارد که ده اثر آن از فیلم‌های پدرش است اما برای دیگر کارگردانان سینما از جمله داریوش مهرجویی، مهدی صباغ‌زاده، کمال تبریزی و… هم بازی کرده است.
داوودنژاد در بیش از ۱۰ سریال تلویزیونی هم ایفای نقش کرد که سازندگان هیچیک از آنها تنها به خاطر ارتباطات خانوادگی‌اش او را دعوت به کار نکردند و فیزیک و میمیک‌هایش در طول بازی به خصوص در نقش‌های کمدی آنقدر جذابیت داشت که کارگردانان برای سپردن نقش پسر نوجوان و جوان تپل و مپل و شیطان و بازیگوش به او تردید نکنند. یکی از به یادماندنی‌ترین نقش‌هایی که او بازی کرد و هنوز هم بسیاری او را با بازی در این نقش به خوبی به خاطر می‌آورند،‌ سیاوش سریال «پشت کنکوری‌ها» است که جوان عاشقی بود که به خاطر شرط خانواده نامزدش برای قبولی در کنکور ناچار می‌شود، در خانه‌ای متروک به همراه چند نفر از دوستانش درس بخواند تا در کنکور قبول شود و بعد بتواند با دختر موردعلاقه‌اش ازدواج کند. آن دوره اصغر فرهادی نویسنده سریال‌های تلویزیونی بود و همسرش پریسا بخت‌آور آنها را کارگردانی می‌کرد. پشت‌کنکوری‌ها در رمضان سال ۱۳۸۱ روی آنتن شبکه تهران رفت و تبدیل به یکی از ماندگارترین سریال‌های تلویزیون شد. بازی در همین سریال بود که باعث شد، او از نقش‌های جوان عاصی که در سینما بازی کرده بود، تبدیل به بازیگر کمدی شود و در مجموعه‌های تلویزیونی طنز مانند «باغچه مینو»، «زندگی به شرط خنده»، «متهم گریخت»، «نون و ریحون» و… جلو دوربین برود.
اما بازی در نقش کمدی تنها محدود به تلویزیون نبود و در دوره‌ای که پدرش علیرضا داوودنژاد هم رویه خود را در سینما عوض کرد و به ساخت فیلم‌های کمدی روی آورد، در فیلم‌های او و دیگر کارگردانان هم ایفاگر نقش‌های کمدی شد. نقش‌هایی که می‌توانست به خوبی از پس آنها برآید و تماشاگر به خوبی داوودنژاد را در این نقش‌های می‌پذیرفت و بازی‌اش را ستایش می‌کرد. اصلا ویژگی مهم جوان شوخ و شنگ سینما با آن چشم‌هایی که موقع خنده ریز می‌شد، این بود که هر نقشی را به اندازه و به قاعده بازی می‌‌کرد. نه بازی‌اش گل‌درشت بود و نه اگزجره نه در بازی‌اش کم می‌گذاشت و نه بی‌انگیزه جلو دوربین می‌رفت.
او که به همراه پدرش از گذشته با اهالی سینما در رفت و آمد بود، در پشت صحنه هم حضور فعالی داشت و یکی از افرادی بود که به خصوص برای به سرانجام رسیدن پروژه‌های بزرگان سینما هرچه از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. برخی از اهالی سینما بر این عقیده‌اند که اگر او به عنوان مجری طرح در فیلم «وقتی همه خوابیم» به کارگردانی بهرام بیضایی حضور نداشت، این فیلم به سرانجام نمی‌رسید و رضا داوودنژاد نقش زیادی در ساخت و اتمام این فیلم داشت. در «لامینور» مهرجویی هم او یکی از افرادی بود که به کمک این کارگردان آمد و علاوه بر بازی در این فیلم، هرچه از دستش برمی‌آمد، انجام داد تا مهرجویی بتواند آخرین فیلمش را کارگردانی کند. بالاخره او پسر علیرضا داوودنژاد بود که همیشه روابط دوستانه و صمیمانه‌ای با همکارانش دارد و با ساخت فیلم‌های خوب و با کیفیت به وجد می‌آید و به تحسین همکارانش برمی‌خیزد. رضا هم بی‌نصیب از این رفتار پدر نبود و قدر بزرگان و ارزش سینما را به خوبی و به درستی می‌دانست و درک کرده بود.
هیچوقت دلش نمی‌خواست شاهد مرگ پدرش باشد و به او گفته بود دوست ندارم مرگ تو را ببینم. رفتنش هم به خوبی نشان داد که او دلش راضی نبوده که پس از پدرش برود و شاهد مرگ او باشد. آرزویش بالاخره برآورده شد و آنقدر به خانواده و همسرش فکر می‌کرد که در روزی از دنیا رفت که خانواده‌اش یکی دیگر از عزیزان خود را هم از دست داده بودند تا آ‌نها مبادا دوبار در بهار به عزا بنشینند. حالا ۱۳ فروردین برای خانواده داوودنژاد تبدیل به یکی از تلخ‌ترین روزهای سال شده است که یادآور رفتن دو نفر از عزیزان‌‌شان هست. دو نفری که حداقل در یک چیز با هم مشترک بودند و آن اینکه عاشق سینما و بازیگری بودند و بهترین خاطرات را هم در همین عرصه برای دوستداران سینما به یادگار گذاشتند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

روانکاوی چرخان

درباره نمایش “بونکر” «بونکر»، جدیدترین کار و اجرای جلال تهرانی در مجموعه…

خدمت یا خیانت

درباره “جلال آل‌احمد” ۱۱ آذر سالروز تولد مردی است که دو سال…

آینده کانون

دستور رئیس‌جمهور برای رفع دغدغه کانون رئیس‌جمهور به وزیر آموزش‌وپرورش دستور داد…

دیدگاهتان را بنویسید