رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : حاشیه علیه متن

حاشیه علیه متن

درباره فیلم «بی‌بدن»

«بی‌بدن» پرحاشیه‌ترین فیلم جشنواره چهل‌ودوم است. فیلمی به کارگردانی مرتضی علیزاده که اولین فیلمش را با فیلمنامه‌ای از کاظم دانشی، کارگردان فیلم «علفزار» مقابل دوربین برده است. دانشی نامش چند بار در تیتراژ تکرار می‌شود. او هم نویسنده است هم بازیگردان و مجری طرح. فیلمنامه‌اش را هم با نگاه به یک پرونده قضایی پرسروصدا و مشهور نوشته درست مانند همان اتفاقی که در «علفزار» رخ داده بود و عجیب اینجاست که این نویسنده و کارگردان جوان می‌تواند چنین سوژه‌هایی را انتخاب کند، پروانه ساختش را بگیرد، جلو دوربین ببرد و در نهایت هم به اکران برساند. تصور کنید چنین سوژه‌ای انتخاب کیانوش عیاری یا محسن امیریوسفی باشد، آیا چنین کارگردانانی می‌توانند به این راحتی درباره این سوژه‌ها فیلم بسازند؟ این پرسش بزرگی است که همواره همراه کارگردان فیلم اولی‌ای مانند دانشی است. حالا او در دومین تجربه فیلمسازی‌اش دوباره به سراغ سوژه‌ای واقعی و ملتهب رفته است. ماجرای قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که جسدش هرگز پیدا نشد. آرمان عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد همچنین‌ صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ پس از ۸ سال به دار آویخته شد. از این پرونده به‌ عنوان یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی ایران یاد می‌شود. فیلمنامه آنقدر ارجاعات و شباهت‌های آشکار به این پرونده حساس قضایی دارد که نمی‌توان منکر شد که با نگاه به این پرونده نوشته شده است. با این حال نویسنده و کارگردان این فیلم زیر بار اقتباس از آن نرفتند و کارگردان تاکید کرد، فیلم را براساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساخته‌ام و دانشی هم گفت از روی چند پرونده نوشته شده است!؟
اما آنچه تماشاگر روی پرده می‌بیند، ناخودآگاه او را به یاد این پرونده می‌اندازد و جالب اینجاست که نویسنده و کارگردان با وجود شباهت‌های انکار ناشدنی مسیر پرونده را جایی برده‌اند که می‌تواند نارضایتی خانواده‌های دو طرف پرونده را در پی داشته باشد. چراکه در پرونده واقعی مشخص نشد که بر سر جنازه مقتول چه آمده است اما در این فیلم، نویسنده پدر پسر را عامل مثله کردن جسد کرده و اطلاعات دیگری را به پرونده اضافه می‌کند که در نوع خود غریب است. وقتی فیلمی تا این اندازه به یک پرونده واقعی شباهت دارد یا باید مسیر واقعی پروند را به تصویر بکشد یا اینکه اصلاً به سراغ چنین سوژه‌ای نرود. اما در «بی‌بدن» با اطلاعات تازه‌ای که نویسنده وارد داستان می‌کند، فیلم وارد مسیر دیگری می‌شود که آن را از یک فیلم رئالیستی اجتماعی دوره کرده و از باور تماشاگر فاصله می‌‌‌گیرد. پدر قاتل که اطلاعات قتل را در ملاقات با فرزندش به طور ناگهانی برملا می‌‌کند تا آخرین لحظات پشت دیوار زندان زجه می‌زند و گریه می‌کند، درحالی که معلوم نمی‌شود، چرا به جای اعتراف کردن حتی در آخرین لحظات برای نجات فرزندش شروع به گریه و زاری پشت دیوار زندان کرده و از آنجا فریاد می‌زند که پسرش همه چیز را بگوید!
بازی بازیگران برخلاف جنجالی که الناز شاکردوست در آغاز جشنواره به پا کرد، نه آنقدر چشمگیر است و نه قابل توجه که در میان فیلم‌های دیگر مثال‌زدنی باشد. شاکردوست بازی‌های بهتری از خود در «شبی که ماه کامل شد» و «تی‌تی» ارائه داده بود که در «بی‌بدن» نشانی از آن قدرت و درک بازیگری نمی‌بینیم. البته ناگفته پیداست که انتخاب چنین بازیگری آن هم برای یک مادر دختر نوجوان بدون اینکه گریم خاصی هم داشته باشد، اشتباه است. نوید پورفرج هم بازی یکدستی ندارد. بازی سروش صحت در لحظاتی نظر بیننده را جلب می‌کند اما ترکیب او با الناز شاکردوست، زوج قابل باوری را به وجود نمی‌آورد. از سوی دیگر، دانشی فیلمنامه را طوری نوشته که زنان در آن مقصران اصلی هستند. مادر دختر و پسر بار کوتاهی و گناه در تربیت فرزندان را به دوش می‌کشند و نویسنده طوری فیلمنامه‌اش را نوشته که این اتفاق به دلیل کوتاهی آنها در تربیت فرزندان‌شان رخ داده است. مادر دختر که چندین راز ناگفته را با خود دارد بدون اینکه آنها را به همسرش بگوید و از ابتدا هم در جریان بدرفتاری پسر با دخترش قرار داشته بدون اینکه کاری برای فرزندش انجام دهد.
اگر حاشیه‌های مربوط به نیاوردن فیلم در بخش مسابقه اصلی را از «بی‌بدن» جدا کنیم خواهیم دید که با یک فیلم الگوبرداری شده از یک پرونده جنایی روبه‌رو هستیم که تازه تمامی واقعیت و آنچه وجود داشته هم در آن روایت نمی‌شود و داستان به ناکجاهایی می‌رود که انگار تمایل قلبی نویسنده این بوده که اینطور به پایان برسد. «بی‌بدن» بدون حاشیه‌هایش یک فیلم معمولی است که اگر ساخته کاظم دانشی بود، بی‌تردید آن را گامی رو به عقب برای این کارگردان جوان ارزیابی می‌کردند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

خدمت یا خیانت

درباره “جلال آل‌احمد” ۱۱ آذر سالروز تولد مردی است که دو سال…

آینده کانون

دستور رئیس‌جمهور برای رفع دغدغه کانون رئیس‌جمهور به وزیر آموزش‌وپرورش دستور داد…

خودویرانگری

درباره فیلم “ماده” همه انسان‌ها با به پا سن ‌گذاشتن به ‌نوعی…

دیدگاهتان را بنویسید