هدا احمدی، گروه سیاسی
اصولگرایان به جان هم افتادهاند و پرده فساد یکدیگر را چند روز یک بار بالا میزنند تا مردم از عمق فسادی که برخی از آنها آلوده به آن شدهاند، آگاه شوند. این نتیجه اولیه حاکمیت یکدست است و ما اکنون درک میکنیم که چرا مدار کشور بر توسعه نمیچرخد. چرا فساد روزبهروز بیشتر میشود و چرا اتفاقاتی مانند چای دبش رخ میدهد. کشور در فساد میسوزد. در آستانه مرحله دوم انتخابات مجلس ناگهان افشا میشود آن خبرنگاری که از فساد سخن میگفت و به فسادستیز مشهور بود، چه فاکتورهایی که به نامش زده شده و آن چهرهای که لیست انتخاباتیاش، لیست اول تهران شد، چه پولهایی درشتی که به حساب موسسهاش رفته است. اما این دعوا و نزاع، یک دعوای نیابتی است. اگر دقت کنیم در پس این دعوا، دو چهره و مقام سیاسی را میبینیم که پنهان شده و نیروهای نیابتی آنها در عرصه سیاست به جان هم افتادهاند. اگر علیرضا زاکانی در آستانه مرحله اول انتخابات مجلس توانست نفس لیست منسوب به قالیباف را بگیرد و اکثریت افراد آن لیست را از وارد شدن به مجلس باز دارد، امروز نیروهای نیابتی قالیباف چه در شورای شهر تهران، چه در مجلس به جان نیروهای نزدیک به زاکانی و مخالفان قالیباف افتادهاند. در شورای شهر از قراردادهای پنهان زاکانی پردهبرداری میشود، در توئیتر از دریافتیهای خبرنگار ضدفساد رونمایی میشود و نیروی نزدیک به قالیباف مدعی فساد علیاکبر رائفیپور و موسسه مصاف میشود. این یک دعوای نیابتی است و به نظر میرسد از حالا تا انتخابات هیاترئیسه مجلس نیز ادامه خواهد یافت. چراکه قالیباف میخواهد همچنان رئیس مجلس بماند و مخالفانش میخواهند، او را از صندلی ریاست مجلس بیندازند. پس دعوای آنها تازه آغاز شده است. شعلههای این ماجرا به دو روز قبل از دور دوم انتخابات مجلس برمیگردد. زمانی که جلیل محبی، دبیر سابق ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر در کانال تلگرامیاش درباره موسسه رائفیپور، بنیانگذار جبهه صبح ایران افشاگری کرد و نوشت: «هر چه اصرار کردم آقای رائفیپور نیامد مناظره کند. اسناد زیر سوالات من بود. بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان در دکان مصاف پول جابهجا شده. شما خودتان با او مناظره کنید». با فاصله کمی رائفیپور نیز با انتشار ویدئویی در دفاع از خودش گفت: «از آنجایی که ما خودمان مدعی شفافیت هستیم، قبلاً راجع به مسائل مالی موسسه کلیات را شفاف کردهام اما یکسری از حسابهای مالی افراد مرتبط با موسسه، بهخصوص افرادی که ارتباط مستقیمی با موسسه نداشتند، بلکه ارتباطشان به واسطه فردی مرتبط بود را هم منتشر کردند.
رائفیپور با تاکید بر اینکه هرچند وظیفه او بهعنوان بنیانگذار یک موسسه خصوصی توضیح دادن در این باره نیست! اما گفت که باز هم وظیفهاش میداند تا توضیح دهد تا مخاطبانش اوج بیاخلاقی کسانی که اسناد مالی را برملا کردهاند ببینند. رائفیپور که مدام تلاش داشت با پوزخند و خنده توضیحاتش را در این ویدئو ارائه دهد، مدعی شد که چطور برخی افراد در کشور میتوانند انقدر گستاخانه به حسابهای شخصی مردم دسترسی پیدا کنند. به گفته او بانکهای مرتبط، بهخصوص مرکزی باید پاسخگو باشند، زیرا احتمالاً یا کارمندی داشتند یا دستگاه امنیتی به آنها که سند را منتشر کردند کمک کرده است. رائفیپور به هر حال این اسناد را تایید نکرد و توضیحاتی اقتصادی داد.
چند روز قبل از این افشاگری نیز عبدالرضا داوری، مشاور پیشین احمدینژاد به وحید اشتری، فعال سیاسی اصولگرا انتقاد تندی کرد و مدعی شد که «شرکت کیان الماس الموت» از آبان ۱۴۰۱ تا فروردین ۱۴۰۲، مبلغ ۷۲۹ میلیون تومان به حساب فرزند ۳ ساله وحید اشتری، فعال رسانهای، با دلایل نامشخص واریز کرده است. وحید اشتری که عبدالرضا داوری به او میتازاند، همان کسی است که ماجرای سیسمونی گیت را راه انداخت و سفرخانواده قالیباف به ترکیه برای خرید سیسمونی را افشا کرد. اشتری همچنین درباره حضور پسر قالیباف در کانادا هم افشاگری کرده بود که با بازتاب گستردهای در فضای مجازی همراه شد. اشتری که گویا نماینده مخالفان قالیباف است اما خودش را عدالتخواه معرفی میکند، بارها علیه او سخن گفته بود و رئیس مجلس یازدهم را فردی توصیف میکرد که حیات سیاسیاش تمام شده است. اشتری گفته بود: «ادامه حیات سیاسی قالیباف با وجود پروندههای فساد، به دلیل ارتباط با حسین طائب بوده. او گفت: ۲۵ سال پول سپاه و تبلیغ رسانهها خرج قالیباف شده که در همه سمتها فساد داشته است». هرچند قالیباف تا مدتها در برابر این سخنان سکوت میکند، ولی در تیرماه ۱۴۰۱ در صحبتهایی که گویا پاسخ به چنین افشاگریهایی بود گفت: «بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی». البته اشتری ساکت نماند و درباره حضور پسر قالیباف در آلمان هم نوشت: «سوال اصلی این بود آقای الیاس قالیباف چه بیزینسی دارند که چند سال پیش موفق شدند در آلمان ملک بخرند؟ پیش از خرید ملک چند مرتبه به آنجا سفر داشتهاند؟ حالا چرا آلمان را انتخاب کردند؟ در مورد اینها خود رئیس مجلس که توضیح نمیدهد. حواریون و مشاوران و اطرافیان چطور جایی چیزی نگفتهاند؟»
برخی این افشاگریها را حاصل اتهاماتی میدانند که زمان زیادی است، طیف مخالف رئیس مجلس یازدهم برای زمین زدن او شروع کردند و حال دیگر نوبت محمدباقر قالیباف است. از خشم و اولتیماتوم رئیس مجلس یازدهم به دولت سیزدهم تا زمین زدن جریانهای مخالفش. قصه شاید از سر خشم قالیبافی باشد که ۴ سال چشمش را روی فسادها و ضعفهای دولت سیزدهم و یارانش بست. هرچند که اصولگرایان حامی دولت ابراهیم رئیسی و پایداریها هر کاری برای زمین زدن او کردند. خشم قالیباف دیگر کاملاً عیان شده است. از زمانی که طیف قالیبافیها در شورای شهر آبستراکسیون کرده و صحن را هنگام سخنرانی شهردار تهران ترک کردند تا رسانهای شدن خبر واردات اتوبوس برقی توسط زاکانی. البته شروع این جنگ نیابتی بین شهردار تهران و رئیس قوه مقننه پیشینه دارد. زاکانی بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ که به نفع ابراهیم رئیسی کنار کشید به لطف روی کار آمدن رئیسی توانست به شهرداری تهران برسد. او نمایندگی مجلس و ریاست مرکز پژوهشهای مجلس را رها کرد و درحالی که پیشنهاد وزارت از سوی دولت هم داشت، پایش را در یک کفش کرد که شهردار تهران شود و با همه موانعی که وجود داشت ازجمله آنکه مدرک دانشگاهیاش، یعنی فیزیک هستهای هیچ ارتباطی به حوزه شهری نداشت اما با هر کیفیت او شهردار تهران شد. به گزارش انتخاب در آن مقطع گفته میشد، قالیباف که رئیس مجلس بود، سعی میکرد با اِعمال نفوذهای غیرمستقیمش، فضایی را ایجاد کند که زاکانی به شهرداری تهران نرسد. به طوری که زاکانی و نزدیکانش هم تیم قالیباف را تهدید به افشاگری کرده بودند. کافی است تا ماجرای باز ماندن میکروفن مهدی چمران در جلسه تحلیف اعضای شورای شهر ششم را به یاد بیارویم. آنجایی که چمران به عنوان رئیس شورا و از نزدیکان قالیباف در گفتوگو با نرجس سلیمانی از نارضایتی خود از وضع موجود در شورا و معرفی زودهنگام زاکانی سخن میگفت و اینکه باید بررسیهای بیشتری شود. چمران از فشارهای عجیب و سخت در ماجرای انتخاب زاکانی هم حرف میزد.
اختلافات آنها را در جریان انتخابات مجلس دوازدهم هم میشد دید. در این انتخابات، زاکانی سعی کرد خود را در کنار حدادعادل قرار داد تا از طریق او با شورای ائتلاف به ائتلاف برسد؛ شورای ائتلافی که همیشه از قالیباف حمایت میکرد. زاکانی به مدد حدادعادل توانست نیروهایی نزدیک به خود را به وارد لیست شورای ائتلاف کند. شورای ائتلاف که سعی میکرد، حمایت طیفهای بیشتری از اصولگرایان را همراه خود کند علاوه بر زاکانی و جبهه ایثارگران، با جبهه پایداری هم ائتلاف رسید و لیستی مشتکل از نیروهای نزدیک به قالیباف، زاکانی و محصولی- آقاتهرانی بیرون آمد. در جریان به دست آمدن این لیست مالک شریعتی، نیروی نزدیک به زاکانی در اعتراض به آنکه محسن دهنوی، نیروی نزدیک به قالیباف در لیست حضور دارد از ادامه همراهی با شورای ائتلاف انصراف داد و نوشت: «مدتهاست با ادله قطعی و رسانهای نشده، یقین کردم و روز قبل از بستن فهرست تهران، اتمام حجت کرده بودم اگر آقای دهنوی در فهرست باشد، ماندنم فاقد حجت و بیصداقتی با مردم است؛ لذا از فهرست انصراف میدهم و صلاح نیست، انجام تکلیف را به موقف اعتبارنامه موکول کنم». دهنوی بعد از موضعگیری این فرد نزدیک به زاکانی از لیست کنار کشید اما در توئیتی به شریعتی اینچنین واکنش نشان داد: «رویکرد من همواره تاکید بر فعالیت جمعی برای انجام کارهای بزرگ و سوابقم نیز نشاندهنده پایبندی به اقتضائات کار گروهی بوده است. التزام به منافع انقلاب و پرهیز از قبیلهگرایی افراد، در همین بزنگاهها مشخص میشود. کمافیالسابق، شورای ائتلاف نیروهای انقلاب را محور تصمیمگیری میدانم».
اختلاف دو طیف زاکانی و قالیباف در جریان انتخابات مجلس تا جایی پیش رفت که حتی گفته میشد، شهرداری تهران به صورت سازمانیافته بنرهای انتخاباتی قالیباف را جمع میکرد. این شائبه بعد از آن به وجود آمد که ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد شخصی با لباس مامورین خدمات شهری، بنرهای انتخاباتی قالیباف را از سطح پایتخت جمعآوری میکرد و درون یک خودروی پژو میگذاشت. برخی رسانهها این اقدام را منتسب به شهرداری تهران کردند. اختلاف قالیباف و زاکانی به همین جا منتهی نشد و قالیباف اعلام کرد که نمیخواهد در لیست انتخاباتی منتسب به زاکانی با نام «فهرست جبهه متحد انقلاب اسلامی» حضور داشته باشد. در پی این موضوع تشکیلات نزدیک زاکانی یا همان جبهه متحد انقلاب اسلامی در بیانیهای با عنوان «اصلاح فهرست و حذف نام قالیباف بهرغم میل باطنی» نوشت: «با عنایت به درخواست نمایندگان آقای دکتر قالیباف مبنی بر اینکه ایشان رضایت ندارد در فهرست جبهه متحد انقلاب اسلامی باشند؛ نامشان حذف شد. براساس رویکرد جبهه متحد انقلاب اسلامی که معرفی تمام ظرفیتهای جبهه انقلاب است؛ امیدوار بودیم که با حضور محمدباقر قالیباف، جریانی که درصدد انشقاق و چنددستگی جبهه انقلاب برآمده، نتواند به این مساله دامن بزند. با این حال بهرغم آنکه تمایلی به حذف نام دکتر قالیباف از لیست نداشتیم، مجبور به این اقدام شدهایم». تا پیش از انتخابات اخیر نیز مجلس زاکانی و قالیباف سعی میکردند که مناقشاتشان با یکدیگر علنی نشود اما گویا بعد از انتخابات مجلس یازدهم، رویارویی این دو کاملاً آشکار شده است و هر دو طیف ابایی ندارند از حمله به طرف دیگر؛ به طوری که میبینیم حالا نیروهای نزدیک به قالیباف در شورای شهر بنا ندارند در واپسین سال شورای ششم مثل سابق با زاکانی مدارا کنند؛ به همین دلیل افشاگری اخیر یاشار سلطانی بس بود تا آنها بهانه لازم برای ادامه بلکه گسترش دعوایی سیاسی با زاکانی را به دست آورند. حالا باید دید این کشمکش در همین حد باقی میماند و آنها تا پایان دورهشان زاکانی را تحمل میکنند یا ابعاد تازهای به خود میگیرد؛ ابعادی که شاید برای زاکانی هزینهساز باشد.
به هر حال اختلاف بین اصولگرایان هرروز بیشتر میشود و این بار گویا خالصسازی بین خودشان هم نفوذ کرده است. هرچند نباید فراموش کنیم که این رویاروییها از مدتها پیش به خصوص از زمان ریاست محمدباقر قالیباف شروع شد.
محمدباقر قالیباف سیاستمدار اصولگرای پرحاشیهای که چهار سال است، سکان مجلس را در دست دارد محبوب هیچ جریانی نیست. پایداریها که از طرفداران سرسخت رئیسی و مردانش هستند، در این چهار سال از هیچ کاری برای بدنام کردن او دریغ نکردند. البته دقیقه ۹۰ رئیس مجلس یازدهم به راحتی با پایداریها بیعت کرد و پس از نبویان، دومین نفر لیست ائتلاف بود که به مجلس جدید راه یافت.
قالیباف راه سختی را برای تصاحب دوباره قدرت پارلمان در پیش دارد. حال که پایداریها توانستند نماینده بیشتری به مجلس بفرستند و در شرایطی که رقیبان اصلی او ممکن است نبویان و ذوالنوری از چهرههای شناخته شده پایداری باشند، قالیباف باید تلاش بیشتری کند. طرفداران رئیسی همواره سعی دارند تا تنها جریان رقیبشان را از زمین بیرون کنند. از بیمحلی به همایش انتخاباتی قالیباف در آبان سال گذشته تا به حاشیه راندن مجلس توسط افرادی همچون الیاس نادران که از شناختهشدهترین افراد اصولگرایی و نزدیک به طیف رئیسی است. همچنین حمله مجلسیهای اصولگرا به قالیباف و متهم کردن آن به دیکتاتوری که از آغاز ریاست قالیباف بر صندلی مجلس شروع شد.
فراموش نکنیم که حتی در آستانه دومین اجلاسیه مجلس و انتخابات هیاترئیسه در بهار ۱۴۰۰ و مهمتر از آن، انتخابات ریاستجمهوری، یکی از اعضای جبهه پایداری در مجلس مدعی دستکاری بودجه پس از تصویب از سوی قالیباف و نزدیکانش نیز شد و از آنجایی که جبهه پایداری و رئیس قوه مجریه چندان علاقهای به دخالتهای او ندارند بنابراین میتوان حدس زد که محمدباقر قالیباف تنها مرد بازمانده از طیف خودش است و شانس باخت بالایی دارد.