رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > اقتصاد : زیان‌دیدگان اقتصاد بیمار

زیان‌دیدگان اقتصاد بیمار

درباره بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی

وقتی حال اقتصاد خوب است، اکثریت افراد جامعه از آن منتفع می‌شوند اما زمانی که اوضاع بد می‌شود، همه در کاهش رفاه شریک می‌شوند. اقتصاد ایران سال‌هاست که درست کار نمی‌کند و بدکار کردن این اقتصاد، به زیان خیلی از گروه‌های جامعه تمام می‌شود. یکی از گروه‌های زیان‌دیده از این وضعیت، جوانانی هستند که در دانشگاه تحصیل کرده‌اند اما انتخابی در بازار کار ندارند. اخیراً رئیس‌جمهوری گفته: «دانشجویانی تربیت کرده‌ایم که بیکار هستند؛ برخی هم که اصلاً کار بلد نیستند؛ مقصر این وضعیت من سیاست‌گذار هستم».
آقای پزشکیان درست گفته؛ بیکاری، منشأ بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی است و در این میان نرخ بیکاری جوانان و قشر تحصیل‌کرده بسیار مهم‌تر است. زیرا این افراد در سن میانی سیکل زندگی هستند که مهم‌ترین سن برای فعالیت، خلق ارزش و پس‌انداز است. بدیهی است که در صورت بیکاری این افراد، در بلندمدت پس‌انداز ملی نیز کاهش خواهد یافت و به تبع آن سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی متاثر می‌شود. در این گزارش سعی می‌کنیم به این پرسش پاسخ دهیم که بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی چه عواقبی دارد؟

چقدر فارغ‌التحصیل بیکار داریم؟
براساس گزارش‌های رسمی مرکز آمار، نرخ بیکاری میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به طور قابل ‌توجهی بالاتر از میانگین کلی نرخ بیکاری در کشور است. برای نمونه، در سال‌های اخیر، حدود ۴۰ درصد از کل جمعیت بیکار کشور را فارغ‌التحصیلان آموزش عالی تشکیل داده‌اند. این آمار نشان‌دهنده آن است که بخش قابل‌توجهی از دانش‌آموختگان، به‌رغم برخورداری از تحصیلات دانشگاهی، موفق به یافتن شغل مناسب نشده‌اند. دلایل متعددی ازجمله کمبود مهارت‌های عملی، نبود ارتباط موثر میان دانشگاه‌ها و صنایع و همچنین اشباع برخی رشته‌های تحصیلی در این امر دخیل هستند.
در زمینه تعداد دقیق فارغ‌التحصیلان بیکار، با استناد به داده‌های موجود، در پاییز سال ۱۳۹۹، مرکز آمار ایران تعداد کل بیکاران کشور را حدود ۲ میلیون و ۴۳۵ هزار نفر اعلام کرد که از این میان، حدود یک میلیون نفر فارغ‌التحصیل دانشگاهی بودند. با این حال، با توجه به تغییرات جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی در سال‌های بعد، تخمین‌های غیررسمی حاکی از آن است که این تعداد ممکن است افزایش یافته باشد. به‌عنوان مثال، برخی منابع در سال‌های اخیر به وجود بیش از یک میلیون و ۳۴۰ هزار فارغ‌التحصیل بیکار اشاره کرده‌اند، هرچند این آمار نیازمند به‌روزرسانی و تایید رسمی است.
براساس گزارش‌های مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در کل کشور به طور متوسط حدود ۱۳ تا ۱۹ درصد در سال‌های اخیر بوده است، اما این نرخ در میان فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی اغلب بالاتر از میانگین گزارش شده است. برای مثال، در برخی آمارها، نرخ بیکاری در میان دانش‌آموختگان علوم انسانی تا حدود ۲۰ درصد یا بیشتر نیز تخمین زده شده است. همچنین، داده‌ها نشان می‌دهند که حدود ۴۵ درصد از فارغ‌التحصیلان علوم انسانی شانس اشتغال دارند، که این رقم در مقایسه با رشته‌های علوم پزشکی (۶۳ درصد) یا فنی‌مهندسی (۴۱ درصد) پایین‌تر است.
بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان علوم انسانی به مشکلات اجتماعی مانند افزایش مهاجرت، کاهش انگیزه برای ادامه تحصیل در این رشته‌ها و گسترش نارضایتی در میان قشر جوان و تحصیل‌کرده منجر شده است. این گروه همچنین به دلیل انتظارات بالای شغلی، کمتر تمایل به پذیرش مشاغل غیرمرتبط با تحصیلات خود دارند، که این امر مدت‌زمان بیکاری را طولانی‌تر می‌کند.
همچنین بر اساس داده‌های مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی و مهندسی در سال‌های اخیر بین ۱۰ تا ۱۵ درصد متغیر بوده است، که البته در برخی رشته‌ها مانند عمران و مکانیک ممکن است بالاتر باشد. گزارش‌ها نشان می‌دهند که حدود ۴۱ درصد از فارغ‌التحصیلان این حوزه شاغل می‌شوند، که این رقم در مقایسه با علوم پزشکی (۶۳ درصد) کمتر است، اما از علوم انسانی (۴۵ درصد) بالاتر است. با این حال، بسیاری از شاغلان این رشته‌ها در مشاغلی غیرمرتبط با تحصیلات خود مشغول به کار هستند، که نشان‌دهنده استفاده ناکافی از تخصص آنهاست.
همچنین براساس گزارش‌های مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان رشته‌های پزشکی و پیراپزشکی پایین‌تر از سایر گروه‌هاست و معمولاً بین ۵ تا ۸ درصد تخمین زده می‌شود. همچنین، حدود ۶۳ درصد از فارغ‌التحصیلان این حوزه شاغل هستند که بالاترین نرخ در میان رشته‌های دانشگاهی است. با این حال، در رشته‌هایی مانند پرستاری، مامایی و علوم آزمایشگاهی، گزارش‌هایی از بیکاری یا اشتغال پاره‌وقت وجود دارد. برای مثال، در سال‌های اخیر، تخمین زده شده که حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد پرستاران یا بیکارند، یا در مشاغل غیرمرتبط فعالیت می‌کنند.

چشم‌انداز نگران‌کننده
این روزها خیلی از جوانان، تحصیل را راهی برای ساختن آینده خود نمی‌بینند، پدیده‌ای که ریشه در چالش‌های عمیق اقتصادی، اجتماعی و آموزشی دارد و بازتاب‌دهنده فاصله‌ای رو به رشد میان انتظارات و واقعیت‌هاست. زمانی تحصیل، به‌ویژه آموزش عالی، به‌عنوان مسیری مطمئن برای موفقیت شغلی و اجتماعی تلقی می‌شد، اما اکنون این باور به‌شدت تضعیف شده است. یکی از مهم‌ترین دلایل، نرخ بالای بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی است که نشان می‌دهد صرف سال‌ها زمان و هزینه برای گرفتن مدرک، لزوماً به شغل یا ثبات مالی منجر نمی‌شود. گزارش‌های مرکز آمار ایران حاکی از آن است که حدود ۴۰ درصد از بیکاران کشور را تحصیل‌کرده‌ها تشکیل می‌دهند و نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله بین ۲۵ تا ۳۰ درصد نوسان دارد، آماری که در میان فارغ‌التحصیلان برخی رشته‌ها حتی بالاتر است. این واقعیت وقتی با تجربه شخصی جوانان از اطرافیانشان که پس از تحصیل به مشاغل غیرمرتبط یا کم‌درآمد روی آورده‌اند ترکیب می‌شود، تحصیل را به گزینه‌ای کم‌بازده تبدیل می‌کند.
علاوه بر این، نظام آموزشی ما با نیازهای بازار کار مدرن همخوانی ندارد. برنامه‌های درسی اغلب تئوری‌محور و قدیمی هستند و مهارت‌های عملی مانند کار با فناوری‌های نوین یا توانایی‌های نرم که کارفرمایان به دنبال آن هستند را تامین نمی‌کنند. این شکاف باعث می‌شود که فارغ‌التحصیلان در رقابت با افرادی که تجربه یا آموزش‌های تخصصی دارند عقب بمانند، چه در رشته‌های فنی که به‌روز نبودن با تکنولوژی مشکل‌ساز است و چه در علوم انسانی که پژوهش یا مشاوره کمتر آموزش داده می‌شود. فشارهای اقتصادی نیز این وضعیت را تشدید می‌کند؛ هزینه‌های تحصیل، حتی در دانشگاه‌های دولتی با شهریه‌های جانبی یا در دانشگاه‌های آزاد، برای خانواده‌هایی که با تورم و مشکلات معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند سنگین است. در نتیجه، بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند به جای سرمایه‌گذاری در تحصیل، مستقیماً وارد بازار کار شوند، یا به دنبال راه‌های سریع‌تر کسب درآمد مانند تجارت باشند، به‌ویژه در میان اقشار کم‌درآمد که تحصیل را یک انتخاب غیرضروری می‌بینند.
مهاجرت هم نقش مهمی در این تغییر نگرش بازی می‌کند. وقتی جوانان تحصیل‌کرده به‌ ویژه در رشته‌هایی مانند پزشکی یا مهندسی، به دلیل نبود فرصت‌های شغلی مناسب و شرایط بهتر زندگی در کشورهای دیگر، به فکر خروج از کشور می‌افتند، تحصیل در ایران به‌جای پایه‌ای برای آینده داخلی، مقدمه‌ای برای مهاجرت می‌شود. آمارها نشان می‌دهند که سالانه هزاران نفر از نخبگان و متخصصان مهاجرت می‌کنند، که این خود نشانه‌ای از ناامیدی از بازده تحصیل در داخل است. از سوی دیگر، فرهنگ مدرن و تاثیر شبکه‌های اجتماعی نیز اولویت‌ها را تغییر داده است. جوانان با مشاهده موفقیت افرادی که بدون مدرک، از طریق کارآفرینی، تجارت آنلاین یا فعالیت‌هایی مانند رمزارزها به ثروت و شهرت رسیده‌اند، تحصیل را مسیری غیراقتصادی می‌بینند و به دنبال راه‌هایی هستند که نتیجه سریع‌تری داشته باشد.
ناامیدی از نظام آموزشی و اجتماعی نیز عامل دیگری است. کیفیت پایین آموزش در برخی مراکز، تبعیض در دسترسی به فرصت‌ها (مانند سهمیه‌ها) و ناکارآمدی سیستم در ارائه آینده‌ای روشن، حس سرخوردگی را تقویت کرده است. تجربه‌هایی مانند رقابت ناسالم کنکور یا امتحانات دشوار، این احساس را تشدید می‌کند که تلاش برای تحصیل نتیجه ملموسی ندارد. در کنار این، بی‌اعتمادی به نهادها و سیاست‌های کلان هم تاثیرگذار است. عملکرد ضعیف دولت در ایجاد شغل، بهبود اقتصاد و حمایت از تحصیل‌کرده‌ها، همراه با وعده‌های عملی ‌نشده، این باور را به وجود آورده که آینده، نه از مسیر تحصیل و نه در ایران رقم نمی‌خورد. این عوامل یک چرخه معیوب ایجاد کرده‌اند: تحصیل تضمین‌کننده امنیت شغلی یا رفاه نیست و جوانان یا به دنبال راه‌های جایگزین می‌روند یا به انفعال و ناامیدی کشیده می‌شوند.
پیامدهای این وضعیت جدی است. کاهش تمایل به تحصیل، کشور را از سرمایه انسانی محروم می‌کند، مهاجرت را افزایش می‌دهد و آسیب‌های اجتماعی مانند افسردگی یا جرائم را تشدید می‌کند. همچنین، اعتبار نظام آموزشی زیر سوال می‌رود و انگیزه نسل‌های بعدی برای مشارکت در توسعه علمی کاهش می‌یابد. برای تغییر این روند، اصلاح نظام آموزشی با تاکید بر مهارت‌آموزی و نیازهای بازار، ایجاد فرصت‌های شغلی از طریق سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی و پروژه‌های زیربنایی، کاهش هزینه‌های تحصیل با بورسیه‌ها و تسهیلات و بازسازی اعتماد از طریق شفافیت و تحقق وعده‌ها ضروری است. ترویج کارآفرینی و نشان دادن موفقیت‌های ملموس برای تحصیل‌کرده‌ها نیز می‌تواند انگیزه را بازگرداند. در نهایت، جوان ایرانی آینده را در تحصیل نمی‌بیند، زیرا تحصیل با واقعیت‌های زندگی‌اش هم‌راستا نیست؛ اما با اصلاحات هدفمند، می‌توان این مسیر را دوباره به ابزاری برای ساختن آینده تبدیل کرد، پیش از آنکه کشور هزینه سنگین‌تر از دست دادن نسل جوان و پویای خود را بپردازد. بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی یکی از چالش‌های جدی و اساسی در بازار کار ایران به‌شمار می‌رود که طی سال‌های اخیر مورد توجه سیاست‌گذاران و کارشناسان قرار گرفته است. این معضل نه‌تنها نشان‌دهنده عدم تطابق میان مهارت‌های آموخته‌شده در نظام آموزش عالی با نیازهای بازار کار است، بلکه از ناکارآمدی برنامه‌ریزی‌های آموزشی و اقتصادی نیز حکایت دارد. افزایش تعداد دانش‌آموختگان دانشگاهی در کنار رشد نامتوازن فرصت‌های شغلی متناسب با تخصص آنها، به تشدید این مشکل منجر شده است. رفع این معضل نیازمند اتخاذ سیاست‌های جامع و هماهنگ ازجمله اصلاح نظام آموزشی، تقویت ارتباط میان دانشگاه‌ها و بازار کار، توسعه مهارت‌آموزی متناسب با نیازهای روز و ایجاد فرصت‌های شغلی پایدار است. بدون چنین اقداماتی، بیکاری فارغ‌التحصیلان همچنان یکی از تهدیدات جدی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور باقی خواهد ماند.
علل بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در ایران را می‌توان از ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و آموزشی مورد بررسی قرار داد.

برچسب ها :

sazandegi

پست های مرتبط

سال سخت!

درباره سخت‌ترین سال نیم‌قرن گذشته سال ۱۴۰۴ بدون هیچ شک‌وگمانی دشوارترین سال…

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

تنگنای ارزی

درباره مرکز مبادله ارز و طلا بیست‌وششم آذرماه ۱۴۰۳ بود که بازار…

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

زنجیره بحران‌ها

اقتصاد کشور چگونه گرفتار بحران شد؟ بخش خصوصی ایران، درحال حاضر در…

۲۳ اسفند ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید