رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سرمقاله : معرفت حسین علیه‌السلام

معرفت حسین علیه‌السلام

حسین که بود و اندیشه‌اش چه بود؟

سید محمود علیزاده طباطبایی؛ عضو شورای مرکزی و معاون حقوقی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران

 

خداوند را سپاسگزاریم که در این دنیای متحول و متنوع، دنیایی که مملو است از آفت‌ها و آسیب‌ها و شبهه‌‌ها و فتنه‌ها و گرفتاری‌ها، دنیای بدعت‌ها و انحراف‌ها، دنیایی که دین ابزار قدرت شده و عملکرد نامطلوب در عیان دین‌داری موجب نفرت مردم از دین شده است، در این دنیای متحول با همه این دردها و آفت‌ها و نفرت‌ها، خداوند را سپاسگزاریم که هنوز مسلمان هستیم، هنوز هم محمد و آل‌محمد را دوست داریم، هنوز علی‌(ع) را دوست داریم، هنوز فاطمه‌(س) را می‌خواهیم و برای حسن و حسین‌(ع) و برای تمامی اهل‌بیت دلمان می‌لرزد. خدای را سپاس می‌گذاریم با این همه تحول‌ها و گرفتاری‌ها اگر هنوز جلوه‌ای از اسلام، جلوه‌ای از محبت اهل‌بیت، جلوه‌ای از سوزوشور و اشک آنها در وجود ماست.
الحمدالله الذی هدانا لهذا و ماکتا لنهتدی لولا ان هدانا للَّهُ لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ وَ نودوا أَن تِلكُمُ الجَنَّةُ أورِثتُموها بِما كُنتُم تَعمَلونَ.
خداوند را سپاسگزاریم که با این همه فتنه‌ها و شبهه‌ها و بدعت‌ها هنوز پرچم محمد و آل‌محمد را، هنوز پرچم علوی را، هنوز پرچم حسینی را می‌شناسیم و سمت‌وسوی آن حرکت می‌کنیم، هنوز به ولایت علوی دل بسته‌ایم، هنوز به اَعلام و نشانه‌ها و پرچم‌هایی که آنها دارند، معالمی که در طریق گذاشته‌اند و نشانه‌هایی که برای ما گذاشتند هنوز به این نشانه‌ها واقفیم، اعتقاد داریم و برای پذیرش ولایت علوی و گسترش فرهنگ حسینی مشتاقیم و سعی می‌کنیم، یاورانی برای ولی‌الله‌الاعظم فراهم کنیم و دوستانی برای آنها تهیه کنیم. این سزاوار سپاس و ستایش است که در این دنیای آفت‌زده هنوز زمزمه‌ای، هنوز اشکی، هنوز اشتیاقی و هنوز انتظاری داشته باشیم و برای بزرگذاشت فرهنگ حسینی، اجتماعاتی داریم و این نشانگر این واقعیت است که هنوز جلوه‌ای از اسلام و تشیع در این دنیای فراموشی، روشنی‌بخش محفلمان است.
مصیبت حسین‌(ع) سقوط فرهنگ مردم است، حسین(ع) قبل از خروج از مدینه به کنار قبر رسول‌الله آمده، می‌فرماید: السلام علیک یا رسول‌الله انا الحسین ابن فاطمه سبطک الذی خلفت علی امتک.
می‌گوید: یا رسول خدا من حسینم، پسر فاطمه تو هستم؛ فرزندی هستم که تو برای امت خودت باقی گذاشتی و رفتی فاشهد علیهم، تو گواه باش یا رسول خدا انّهم خذلونی وضعیونی و لم بحفطونی، تو گواه باش که اینها مرا رها کردند، مرا خوار کردند، مرا خراب و ضایع کردند، از من پاسداری نکردند. سپس می‌فرماید: هذا شکوای، من شکایتم از این مردم همین است، شکایت دیگری ندارم. اللهم ان هذا قبر نبیک محمد، خدایا این بارگاه رسول تو محمد(ص) است و انا ابن بنت محمد، و من فرزند دختر محمد هستم و قد حزرنی من الامر ما قد علمت، می‌دانی چه بر سر من آمده، اللهم انی احب المعروف و اکره المنکر، خدایا من خوبی‌ها را دوست دارم و از بدی‌ها بیزارم.
اسئلک یا ذلجلال و الاکرام بحق هذا القبر، از تو می‌خواهم به حق این بارگاه و کسی که در آن نهفته، ما اخنرت من امری هذا ما هو رضا، اینکه تو برای من اختیار کنی چیزی که تو به او راضی باشی، مهم نیست چه می‌گذرد.
وقتی حضرت تصمیم به حکومت گرفتند، بزرگانی از اصحاب و یاران پدرش و جدش به او پیشنهادهایی دادند. بعضی به حضرت گفتند اگر می‌خواهی بروی، برو در کوه‌های یمن آنجا یار جمع کن و با جنگ چریکی، سران حکومت یزید را نابود کن! ولی مقصود حسین(ع) این نبود که مخالفانش از بین بروند.

حسین بر این باور بود که برای تشکیل حکومت باید یاورانی داشته باشد و زمینه اجتماعی هم برای تشکیل جکومت دینی فراهم شود. باید تلقی آدم‌ها از خودشان عوض شود. مادامی که این تلقی عوض نشده باشد، حسین(ع) اگر مستقر هم بشود و حکومت هم تشکیل دهد، او را نمی‌پذیرند همان‌گونه که حسن(ع) را نپذیرفتند. در آخرین مرحله امام حسین(ع) وصیتی برای برادرش محمد حنیفه می‌نویسد. حضرت ابتدا شهادت به وحدانیت خدا و نبوت محمد (ص) می‌دهد. کسی که روح توحید است، کسی که حقیقت توحید است، کسی که زبان خدا در زمین است و بیان خدا در زمین است. او شهادت به توحید بدهد، شهادت به رسالت بدهد، شهادت بدهد که مرگ حق است که بعثت حق است که قیامت حق است و صراط و میزان حق است و بعد بیاناتش این است، انی لم اخرج اسرا و لا بطرا، من با غرور یا کبر بیرون نیامده‌ام و لا مفسدا و لا ظالما، من دنبال ایجاد فساد و ظلم نیستم. انما خرجت لطلب الا صلاح فی‌ امه جدی، من آمده‌ام تا در امت جدم تحول و اصلاح ایجاد کنم. اریدان آمر بالمعروف و انهی عن‌المنکر و اسیر سیره جدی و ابی علی‌‌ابن ابی‌طالب، اراده من بر امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از روش جدم رسول‌الله و پدرم علی ابن ابی‌طالب است. فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق، اگر کسی مرا بپذیرد نه به خاطر اینکه من حسینم بلکه به خاطر اینکه من به حق منتسب هستم و من حامل امر خدا هستم و دعوت‌کننده به سوی خدا هستم و این خداست که سزاوار اطاعت است. و من رد علی هذا اصبر حتی یفضی الله بینی و بین القوم بالحق، اگر کسی هم من را رد کند و با من همراهی نکند، من صبر می‌کنم تا حکم خدا تحقق پیدا کند. این است منطق حسین علیه‌السلام.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

قدرت مقابل قدرت

حزب‌الله مدافع همیشگی لبنان است و باید به جایگاه گذشته خود بازگردد…

۹ آذر ۱۴۰۳

حل مشکل ظریف؟

موافقت با اصلاح قانون تابعیت قهری پس از آنکه یک‌شنبه هفته گذشته…

۳ آذر ۱۴۰۳

آزمون ناموفق صداوسیما

چرا صداوسیما افتتاح بیمارستان فوق‌تخصصی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در جنوب شهر‌ تهران را…

۷ شهریور ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید