رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > اقتصاد : معمار اقتصاد ایران

معمار اقتصاد ایران

سعید خوشبین، خبرنگار سازندگی

۲۰ سال از درگذشت محسن نوربخش، معمار اقتصاد ایران می‌گذرد. مردی که به گواه بسیاری از سیاستمداران و اقتصاددانان، جای خالی‌اش در اقتصاد ایران هرگز پر نشده است و به تعبیر محمد طبیبیان؛ مرد خدمتگزاری که در سال‌های سخت، سکاندار سیستم پولی و مالی و اقتصاد کشور بود و صادقانه خدمت کرد، نهایتاً هم تحت فشار روحی به دلیل پرونده‌سازی توسط افرادی که آنان را به کار گمارده و به‌عنوان معاون و صاحب مقام انتخاب کرده بود، درگذشت.
سیدمحسن نوربخش، زاده ۱۳۲۷ خورشیدی در اصفهان بود. او ازجمله جوانان ایرانی مشغول به تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا بود که بعد از سقوط رژیم پهلوی، وقتی تحصیلات خود را پایان داد با دریافت دکترای اقتصاد به تهران برگشت. نوربخش از خانواده‌ای اهل تجارت و مذهبی بود و پس از انقلاب خیلی زود در مقامی کلیدی قرار گرفت و توانست در ۲۳ سال خود را در همان وضعیت نگاه دارد.
ابتدا محمدعلی رجایی، اولین نخست‌وزیر ایران به مقابله با اولین رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر رفت و علی‌رضا صادق‌نوبری، رئیس انتخابی وی برای بانک مرکزی را نپذیرفت و به جای او نوربخش را قرار داد که در چند مقاله نظریات اقتصادی بنی‌صدر و تیم او را به نقد کشیده بود.
به این ترتیب محسن نوربخش در دومین سال از تاسیس جمهوری اسلامی در مقام ریاست بانک مرکزی قرار گرفت و تا دومین روز از سال ۱۳۸۲ وقتی که به مرگی ناگهانی از جهان رفت همچنان در آن سمت بود. در این فاصله، دوره‌ای به نمایندگی مجلس و پنج سالی را به‌عنوان وزیر اقتصاد و معاون اقتصادی رئیس‌جمهور هاشمی‌رفسنجانی گذراند اما باز به بانک مرکزی برگشت.
محسن نوربخش که در مجادله بین ابوالحسن بنی‌صدر و محمدعلی رجایی هوادار نظریه نخست‌وزیر بود که می‌خواست بانک مرکزی را همسو با دولت و به‌نوعی تحت کنترل دولت درآورد، در سال‌های بعد برخلاف این نظر اولیه خود، گام‌هایی در جهت استقلال بانک مرکزی از دولت برداشت .
دوران دشوار جنگ با عراق که سه سال آن کشور تحت محاصره اقتصادی آمریکا با کمبود شدید منابع ارزی پولی و ارزی برای تامین مایحتاج عمومی و نیازهای نظامی روبه‌رو شده بود، محسن نوربخش در جست‌وجوی دادن انضباطی به سیاست‌های پولی کشور با دولت وقت به اختلاف رسید و جای خود را به جواد ایروانی داد که منتخب جناح چپ بود و خود به مجلس رفت.
نوربخش با پایان جنگ و آغاز ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی به‌عنوان وزیر دارایی و امور اقتصادی وارد کابینه وی شد اما مجلس پنجم که جناح محافظه‌کار در آن اکثریت یافته بود، وی را در مقام وزارت نپذیرفت و به فاصله «چند دقیقه» از سوی هاشمی‌رفسنجانی به معاونت اقتصادی رئیس‌جمهور انتخاب شد، مقامی که چندی بعد با رفتن وی از پست‌های اجرایی حذف و نوربخش بار دیگر به ریاست بانک مرکزی منصوب شد.
تحت ریاست محسن نوربخش، بانک مرکزی جمهوری اسلامی هم دوران پایین آمدن روز به روز ارزش پول ملی ایران را تجربه کرد و هم در ۶ ساله آخر، دوران ثابت نگاه داشتن ارزش ریال در مقابل پول‌های معتبر جهانی. در هر دو دوره وی با شدت از سیاست‌های پولی خود دفاع کرد.
در دو سال آخر نوربخش از جانب هر دو جناح سیاسی مورد انتقاد قرار گرفت. به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی تضاد بین سیاست‌های دولت و بانک مرکزی به اوج خود رسیده بود و در دومین روز فروردین مرگ به سراغش آمد و به علت سکته قلبی درگذشت.
محمد طبیبیان که سال‌های طولانی با محسن نوربخش در ارتباط بود، درباره فشارهایی که به او وارد آمده در کانال تلگرامی خود نوشت:«روزی که نوربخش برای پرس‌وجو در مورد پرونده توسط رئیس وقت قوه قضائیه به جلسه دعوت شده بود با نهایت ناباوری یکی از معاونان سابق خود را در طرف دیگر میز مشاهده کرد. همچنین او قربانی توطئه‌های دائم و تبلیغات گسترده توسط جریان‌هایی که رسماً مخالف پیشرفت کشور و در ضدیت با قرار گرفتن انسان‌های کارآمد در رأس امور هستند، بود. گفت دیگر نمی‌خواهم زنده بمانم. شاید باید داستان این جور و جفا روزی به جزئیات گفته شود».

چرا معمار؟
به عقیده اقتصاددانان، عنوان «معمار سیاست‌های پولی ایران» به حق،برازنده زنده‌یاد «محسن نوربخش» است. زعامت ۲۰ ساله نوربخش در وزارت اقتصاد و بانک مرکزی از او سیاستمداری بالغ ساخته بود. او در دهه پایانی عمر خویش، بیشترین نقش را در عرصه مدیریت اقتصاد ایران برعهده داشت و تردیدی نیست که او به واسطه دستیابی به بلوغ و درایت در اتخاذ تصمیمات اقتصادی به خوبی از ایفای نقش «فرماندهی اقتصاد ایران» برآمد.
محسن نوربخش که پس از گذراندن مقطع دکترای اقتصاد از دانشگاه UC Davis کالیفرنیا به ایران بازگشته بود، نخستین بار در سال ۱۳۵۹ به دستگاه دولت آمد. محمدعلی رجایی که به نخست‌وزیری رسید، او را برای ریاست بانک مرکزی در نظر گرفت اما این انتخاب با مخالفت ابولحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت واقع شد؛ شاید به این دلیل که دیدگاه‌های اقتصادی بنی‌صدر، بارها در مقالات نوربخش به چالش کشیده شده بود. اما رجایی از این انتخاب خود دست نکشید و نوربخش را ابتدا به‌عنوان نماینده شهید رجایی در وزارت امور اقتصادی و دارایی سپس به‌عنوان معاون کل این وزارتخانه انتصاب کرد. اما او در سال ۱۳۶۰ به ریاست بانک مرکزی رسید و جز در دولت نخست سازندگی تا سال ۱۳۸۲ همین جایگاه را حفظ کرد. در سال‌های پیش از فوت، یعنی سال‌های اجرای برنامه سوم توسعه، دكتر نوربخش، اقتصاد ایران را به شكل شایسته‌ای مدیریت كرد؛ اگرچه، سایر مدیران اقتصادی كه نقش تصمیم‌گیری در این عرصه را برعهده داشتند نیز از افراد توانمندی بودند. اما در نهایت محسن نوربخش به لحاظ دانش، تجربه و به دلیل برقراری ارتباطات گسترده‌ با نهادها و موسسه‌های بین‌المللی، جایگاه شایسته‌ای را در میان آنها کسب کرده بود. از سوی دیگر به دلیل شناختی که از اقتصاد ایران به دست آورده بود، توفیق آن را یافت که دوره‌ای طلایی در اقتصاد ایران به ثبت برساند.
واقعیت این است كه مناصب مهم اقتصادی محسن نوربخش از جوانی ایشان و دوره‌ای كه هنوز تجربه‌ای کسب نکرده بود، آغاز شد. آقای نوربخش هنگامی که نخستین بار در دولت نخست، «میرحسین موسوی» به بانک مركزی رفت، بسیار جوان بود و هنوز از تجربه‌های عملیاتی در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در اقتصاد برخوردار نشده بود. در واقع آغاز ماموریت او در یکی از بالاترین پست‌ها صورت گرفت. جو حاکم در سال‌های پس از انقلاب نیز نگرش‌های اقتصادیون را هم تحت تاثیر قرار داده بود؛ به‌ویژه در سال‌های جنگ که سیاست‌ها، اغلب متمرکز و دولتی بود. آقای نوربخش هم یکی از سیاست‌گذاران همان زمان بود.
اسحاق جهانگیری در توصیف افکار محسن نوربخش گفته: «خاطرم هست در مقطعی كه در كمیسیون برنامه و بودجه مجلس دوم مقرر بود، نرخ ارز از ۶۸ ریال به ۷۳ یا ۷۴ ریال افزایش یابد، آقای نوربخش در سنگر مخالفان این افزایش ایستاد؛ یعنی موافق نبود كه نرخ ارز حتی در این حد تغییر كند. در مجلس سوم اما گویی، نوربخش رویکردی متفاوت در پیش گرفت. من و او، هر دو به عضویت كمیسیون برنامه و بودجه درآمده بودیم و او مهم‌ترین بانی استفاده از فاینانس خارجی بود. تا آن زمان – در دولت مهندس موسوی – ابزار فاینانس مورد استفاده قرار نمی گرفت و اقلام مورد نیاز كشور از طریق یوزانس یک یا دو ساله خریداری می‌شد. اما این گونه نبود كه برای اجرای پروژه‌های فاینانس یا منابع خارجی مورد استفاده قرار گرفته باشد. در سال‌های اجرای، برنامه اول و در كمیسیون برنامه و بودجه به این توافق دست یافتیم که بهره‌گیری از امکان از فاینانس را به اجرا بگذاریم. البته دولت مخالفت كرد. كمیسیون برنامه و بودجه به‌‌عنوان مدافع استفاده از فاینانس در یک‌سو و تیم اقتصادی دولت به‌عنوان مخالف در سوی دیگر قرار گرفته بودند. در آن زمان آقای «مجیدقاسمی» ریاست بانک مركزی را برعهده داشت، «حسین نمازی» نیز وزیر اقتصاد بود؛ در کنار رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، برخی دیگر از وزرای اقتصادی دولت هم با چنین پیشنهادی مخالف بودند. البته طرح فاینانس پروژه‌ها، مخالفان دیگری از میان نمایندگان چپ‌گرای دور سوم كه امروز در زمره اصلاح‌طلبان به‌شمار می‌آیند، داشت. در جلسه بررسی این موضوع، قرار بود آقای‌ هاشمی صحبتی نكند اما بعد از بحث‌ها، تصمیم‌گیری به حكمیت مجلس سپرده شود. در این جلسه حتی یكی از نمایندگان در مخالفت با پیشنهاد آقای نوربخش از تعابیر بسیار تندی كه در مورد سیاسیون پیش از انقلاب استفاده می‌شد، استفاده كرد، این طرح با وجود مخالفت‌ها در نهایت به تصویب رسید و پس از آن مجوز استفاده از فاینانس در بودجه‌ها صادر شد و بدین‌ترتیب، راهی باز شد كه كشور بتواند، میلیارد‌ها دلار از منابع خارجی استفاده كند».
اما پروژه دیگری که دکتر نوربخش در سال‌های پایانی ‌عمر خویش به ثمر نشاند، یکسان سازی نرخ ارز بود. او البته از زمانی كه سکان وزارت اقتصاد را در دست گرفت به سوی اصلاح وضعیت ارز حركت كرده بود. در همان زمان او بانی شکل‌گیری جلساتی شد كه با حضور تعدادی از نمایندگان مجلس و دولتی‌ها نظیر مسعود روغنی‌زنجانی، محمدحسین عادلی و محسن نوربخش برگزار می‌شد. این نشست‌ها در هفته، دو بار برگزار می‌شد و سیاست‌های اقتصادی جدید– كه بعداً بخشی از آن به نام طرح تعدیل اقتصادی نام گرفت– مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت. محسن نوربخش روی دو متغیر اصلی اقتصاد حساسیت جدی داشت؛ نخست، نرخ ارز و دیگری استفاده از منابع خارجی و فاینانس. او معتقد بود، نرخ ارز باید واقعی شود.
نوربخش، طرح ارز رقابتی را مطرح كرد و منابع عظیمی را در اختیار بخش صنعت قرار داد. رشد اقتصادی كشور در سال‌های اول برنامه اول دو رقمی و حدود ۱۲ درصد بود. رشد دو رقمی، زمانی حاصل شد كه سیاست‌های این‌چنینی توسط آقای نوربخش برای نرخ ارز به اجرا گذاشته شد. یكسان‌سازی نرخ ارز البته، تورم سنگینی را بر كشور حاكم كرد. مخالفان سیاسی نیز این موضوع را دستاویز فشار بر دولت قرار دادند؛ دولت نیز که دیگر نمی‌توانست در مقابل این هجمه ایستادگی كند، بار دیگر دولت سه نرخ ارز را حاكم كرد؛ به‌گونه‌ای که ارز دولتی ۱۷۵ تومان، ارز صادراتی ۳۰۰ تومان و ارز آزاد به قیمت گران‌تر تعیین شد. در دولت سیدمحمد خاتمی، محسن نوربخش بار دیگر، ماموریت تک‌نرخی كردن ارز را برعهده گرفت تا یکی از موفق‌ترین پروژه‌های دولت خاتمی را منصه ظهور برساند. در سال ۸۱ این تجربه در شرایطی حاصل شد که نرخ تورم به ۱۵درصد رسید سپس شیب ملایم كاهشی در پیش گرفت.
اما اقدام دیگری که او به بار نشاند، راه‌اندازی بانک خصوصی بود. با وجود آنکه سیاست‌های اصل ۴۴ هنوز ابلاغ نشده بود، تلاش کرد که شورای نگهبان را متقاعد كند که منعی برای فعالیت بانک‌های خصوصی وجود ندارد. به این ترتیب برخی بانک‌های خصوصی همچون پارسیان و اقتصاد نوین نیز در زمان حیات او ابتدا تحت عنوان موسسه مالی ـ اعتباری سپس مجوز بانکداری دریافت کردند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

یارانه پنهان

آیا به موعد اصلاح قیمت انرژی رسیده‌ایم؟ از صحبت‌های رئیس‌جمهوری و و…

۱۳ آذر ۱۴۰۳

مدیر کاپیتالیست شرکت ۱۰ میلیارد دلاری

“محمد شریعتمداری” رسماً مدیرعامل پتروشیمی خلیج‌فارس شد سرانجام سکان یکی از بزرگ‌ترین…

۱۱ آذر ۱۴۰۳

ریسک‌های پنهان

درباره پیمان پولی دوجانبه ایران و روسیه به قلم؛ حسین سلاح‌ورزی؛ رئیس…

۱۰ آذر ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید