باید همچنان رویکردهای اصلاحی و خیرخواهی در پیش گرفت
به قلم؛ عمادالدین باقی؛ جامعهشناس و پژوهشگر حقوقبشر
در گذشته بیشتر با نیت و رویکرد اصلاحی و خیرخواهی و امید به تغییر و اصلاح مینوشتم اما به دلیل کثرت گفتهها و نوشتههای منتقدان دلسوز در رسانهها و بیحاصلی آن و اینکه، یا هیچ پیگیری برای رسیدگی به موضوع ندیدهام، یا در معدود مواردی که ناگزیر از پیگیری بودهاند نتیجهای دیده نشده، دیگر انگیزهای به ادامه رویکرد قبلی ندارم و آنچه مینویسم بیشتر از منظر آسیبشناسی است. هر واکنشی به سوءرفتارها و ناهنجاریها را برچسب سیاهنمایی و منفیگرایی میزنند اما کافی است، فهرست اخبار همین چند روز را مرور کنید. مهمتر از آنچه سیاهنمایی میپندارند، تاثیرات درازمدت این رخدادهاست. یکی از نتایجش این است که بهرغم بسیج تمام امکانات حکومتی و بسیج اصلاحطلبان و به میان آوردن سرمایه اجتماعی آنان و حتی بخشی از نیروهای سکولار و مخالف و آن همه تلاش گسترده فقط ۴۹ درصد در آخرین انتخابات مشارکت کردند که نیمی از آنها هم رای اعتراضی دادند. این عدم مشارکت معنایی متفاوت از عدم مشارکت در کشورهایی دارد که به خاطر بیتفاوتی کلی یا آسودگی خیال از چرخه اداری و اینکه هر جناحی بیاید، نمیتواند خارج از قانون عمل کند، حضور نمییابند. فهرست ناقصی از اتفاقات همین یک هفته اخیر را ببینید:
۱.ترور ناجوانمردانه اسماعیل هنیه، مهمان ایران در تهران.
۲.تهدیدهای متقابل و هر روزه ایران و آمریکا و اسرائیل و نگرانی لحظهبهلحظه از جنگ گسترده که همین زندگی دشوار امروز را هم بسیار وخیمتر میکند. همین یکی برای غیرعادی کردن وضعیت روانی و اقتصادی کافی است.
۳.اخراج کبری غلامی، شهروند افغان و پژوهشگر در دانشگاه الزهرا از ایران و نگرانی از دستگیری او توسط طالبان تا نگرانی فزاینده از حضور بدون کنترل اتباع افغانستان و دامن زدن به افغانستانیستیزی.
۴.خشونت گشت ارشاد علیه دو دختر ۱۴ ساله که افکار عمومی را به خشم آورد و پلیس هم اقرار کرد و دستگاه قضایی نیز برای عاملان آن تشکیل پرونده داد (و البته مانند موارد دیگر نتیجهاش معلوم نیست چه باشد).
۵.بهرغم همه این حوادث از مرگ مهسا امینی تا خشونت علیه این دختران، هنوز طرح موسوم به گشت نور ادامه دارد و هر روز اتفاقاتی را رقم میزند و جامعه را تحریک میکند.
۶..روزانه صدها مورد توقیف وسایل نقلیه و انتقال به پارکینگ در روز و نیمههای شب که بعضاً خانواده بوده و آواره شدهاند و فشار روانی، عصبی و مالی سنگینی به خانوادهها وارد میکند. اگر فقط آمار همین هفته در کشور اعلام میشد، معلوم بود چند هزار نفر قربانی این طرح ضدشهروندی شدهاند.
۷.اعدام رضا رسایی که طبق آنچه در رای دادگاه تصریح شده ۲۰۰۰ نفر در درگیری حضور داشتهاند و ۹ نفر متهم به استفاده از چاقو بودند که برخی گریختهاند، برخی اساساً دستگیر نشدند، برخی هم نقششان اثبات شده اما درحالی که از لحاظ فقهی و قانونی شبهاتی وجود داشته این یک جوان اعدام میشود. البته مقصران ناپیدایی هم وجود دارند، یعنی بعضی از متنفذین در محل که در جریان قرار گرفتند و از آنها برای میانجیگری و جلب رضایت استمداد شد، درحالی که در خانواده مرحوم زمینه رضایت وجود داشت اما این متنفذین در میانجیگری کوتاهی کردند از عوامل مرگ رضا رسایی محسوب میشوند.
۸.شایعه اجرای ۲۸ حکم اعدام در یک روز که نه مسئولان قضایی درباره درستی و نادرستی آن اعلام نظر کردند و نه امکان درستسنجی برای فعالان حقوق بشر در داخل وجود دارد. گرچه طبق آنچه منتشر شده، جرایم این افراد از جرایم عادی بوده نه سیاسی اما اگر این شایعه درست باشد، این تعداد شوکآور و به جای حل مساله، صورتمساله را پاک کردن است، روشی که سالهاست ادامه دارد و موجب کاهش جرایم نشده زیرا روشهای علمی را ترک کرده و به روشهای حذفی متوسل شدهاند.
این حجم از پمپاژ فشار و رخدادهای منفی به جامعه غیر از آمارهای سقوط پیوسته بخش وسیعتری از جامعه به زیر خط فقر و نیز انبوه مواردی است که رسانهای نمیشوند و ارادهای برای کاهش آنها وجود ندارد و گویی روشی برای سلب فرصت از مردم و درگیری روزمره آنان است.
اگر در مدیریت کشور دلسوزانی وجود داشته باشند باید بدانند ظرفیت جامعه بینهایت نیست و بخت استمرار چندین ساله چنین وضعیتی به پایان ظرفیت نزدیک شده است.