-
سازندگی بررسی میکند: چپها چه بلایی بر سر اقتصاد و توسعه ایران آوردند؟
-
در روزهایی که رسانههای چپگرا در دفاع از ایدههای اقتصادی “جلال آلاحمد”، “علی شریعتی” و “آیتالله سیدمحمود طالقانی” سنگ تمام گذاشتند، چرا سخنان “آیتالله محققداماد” مهم بود؟
سخنان آیتالله محققداماد در هفتهای که رسانههای چپگرا در دفاع از ایدههای اقتصادی جلال آلاحمد، علی شریعتی و آیتالله سیدمحمود طالقانی سنگتمام گذاشتند، هم خاص بود و هم مهم. خاص بود از این جهت که اغلب تریبونهای رسمی در هفته دولت در دفاع از اقتصاد دولتی صحبت کردند و مهم بود به این دلیل که جز اقتصاددانان، کمتر عالمی به این صراحت درباره نقش نیروهای چپ در توسعهنیافتگی ایران سخن میگوید. آیتالله محققداماد که در سیوچهارمین همایش «بانکداری اسلامی» سخن میگفت، تعارف را کنار گذاشت و در میان عواملی که اقتصاد ایران را به این روز انداختهاند، وزن عمده را به تفکرات چپگرایانه داد. آقای محققداماد گفت: «ممکن است کسانی در جلسه حاضر باشند که با من و تئوریهای من مخالف باشند اما حاضرم گفتوگو کنم. تجربه ۴۵ ساله نشان داد تفکرات چپ، اقتصاد ایران را ویران کرد و از مغول بیشتر ضربه زد».
این روحانی سرشناس که عضو پیوسته و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران است در فراز دیگری از سخنرانیاش گفت: علم، نه مسلمان است و نه کافر. شیمی، نه مسلمان است و نه کافر. مثلاً اینکه فرمول شیمیایی آب چگونه حاصل میشود، این علم است و ربطی به اسلام و کفر ندارد.
او گفت: «من چندان موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم؛ چرا؟ چون علم از مقوله هستی است و دین از مقوله بایستی است. هستی و بایستی، دو مقوله متفاوت هستند. حتی من در مورد اقتصاد اسلامی هم منتقد هستم. پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است. آنچه که در فقه داریم، حقوق بازرگانی است نه اقتصاد». وی افزود: «مکاسب شیخ انصاری، حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی(economy) است. economy یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد. اینها فکر میکنند، مکاسب شیخ انصاری، اقتصاد است درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است».
سخنان آقای محققداماد بسیار مهم است؛ از این جهت که در سالهای گذشته، بیشتر صدای افرادی بلند بوده که قرائتهای سوسیالیستی از اقتصاد داشتهاند.
رخنه چپ در انقلاب
انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید که تئوریهای گوناگون سوسیالیستی و نظریههای موسوم به وابستگی همچنین نظرات مختلف راه رشد غیرسرمایهداری، چه در سطح دنیا و چه در میان روشنفکران و فعالان سیاسی مخالف رژیم سلطنتی، تفکر رایج بود و نتایج تجربه متفاوت کشورهایی مانند کرهجنوبی و تایوان هنوز آشکار نشده بود. مضافاً اینکه چین کمونیست تقریباً همزمان با انقلاب اسلامی در ایران، گام در راه جدید خود نهاد. در چنین شرایطی اغلب انقلابیون ایران اعم از ناسیونالیستها، چپها و اسلامگرایان بر این نکته تاکید داشتند که استقلال سیاسی به تنهایی کافی نیست و دوام نمیآورد مگر اینکه با استقلال اقتصادی تکمیل شود. استقلال اقتصادی به معنی قطع وابستگی به نظام سرمایهداری جهانی، کوتاه کردن دست شرکتهای بزرگ فراملیتی از اقتصاد ایران، بازسازی اقتصاد ملی و بودجه دولتی بدون تکیه بر درآمدهای حاصل از صادرات نفتی و نهایتاً خودکفایی اقتصادی فهمیده میشد. به این ترتیب، انقلابیون دو ماموریت مهم برای خود تعریف کردند؛ یکی اینکه جامعه را از شر هر پدیدهای که به امپریالیسم ارتباط داشت، پاک کنند و دیگر اینکه مزه «عدالت» را به مستضعفان و محرومان بچشانند. خروجی ماموریت اول، قطع ارتباط با اکثر کشورهای جهان و ایجاد رابطه با جنبشهای ضدامپریالیستی در منطقه بود و خروجی ماموریت دوم، ملی شدن صنایع و مصادره اموال سرمایهداران و دولتی شدن تولید و تجارت و ملی شدن بانکها بود.
مسیر انسداد
افکار سوسیالیستی نهتنها در سالهای پیش از وقوع انقلاب از جانب روشنفکرانی چون علی شریعتی با شیوهها و قرائتهای گوناگون ترویج میشد بلکه چنان پرطرفدار بود که در گفتار و آثار روحانیون پیشرو و اثرگذاری چون محمود طالقانی، مرتضی مطهری و محمدحسین بهشتی نیز نمودهایی از آن جلوه پیدا کرد؛ چهرههایی که هر کدام دستکم در مقاطعی از عمرشان پیش یا پس از وقوع انقلاب اسلامی مواضعی اتخاذ کردند که آشکارا تاکید بر نفی مالکیت خصوصی، تایید قیمتگذاری و سرکوب قیمت، تمرکزگرایی و تشکیل دولت بزرگ و مداخلهگر بود که هر کدام مصداق طرفداری از سوسیالیسم و ضدیت با اقتصاد آزاد و بازار است.
علی شریعتی، روشنفکر برجستهای که دامنه تاثیر آرا و سخنانش تا امروز در عرصه اجتماعی ایران پابرجاست در دوران دانشآموزی همراه پدرش به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست. اولین کتاب او نیز که در آغاز جوانیاش منتشر شد، کتاب «ابوذر: خداپرست سوسیالیست» بود. اما شریعتی که روشنفکر اصلی انقلاب شمرده میشود، در مسیر ضدیت با اقتصاد آزاد تنها نبود. حتی در آرای محمود طالقانی هم سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، نظریاتی مشابه دیدگاههای مارکسیستی و ضدیت با اقتصاد آزاد، مترادف دانستن اقتصاد آزاد با سرمایهداری و بیبندوبار دانستن سرمایهداری دیده میشود.
مرتضی مطهری، دیگر روحانی انقلابی نیز اگرچه عمدتاً بر تلاش برای تعریف و تجویز راهی در میانه اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد مارکسیستی تمرکز داشت اما درصدد نفی سرمایهداری بود و یکی از راهکارهای اقتصادی که ارائه میکرد، عبارت بود از «لزوم مالکیت اشتراکی جامعه بر ماشینآلات صنعتی به عنوان حالتی خاص از تمام اختراعات بشری».
محمد بهشتی، روحانی انقلابی دیگری بود که علاوه بر ایفای نقش «تئوریپردازی» اقتصاد دولتی در سالهای پیش از انقلاب در «ساختارسازی حقوقی» برای اقتصاد دولتی در جمهوری اسلامی نیز نقشی موثر داشت.
این چهار نفر تنها چهرههای متنفذی نبودند که مصادیقی از افکار سوسیالیستی در آرا و آثارشان منعکس شد و بعدها در رویهها، سیاستها و قوانین کشور ادامه پیدا کرد. محمدباقر صدر با تالیف کتاب «اقتصادنا»، حبیبالله پیمان با نگارش کتاب «مالکیت، کار و سرمایه» و ابوالحسن بنیصدر با کتاب «اقتصاد توحیدی» از دیگر مروجان اقتصاد دولتی و مبلغان سایر مصادیق اقتصاد سوسیالیستی بودند. سازمان مجاهدین خلق ایران همچنین سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بزرگترین گروههای سازمانیافته چپگرا بودند که در سالهای پیش از انقلاب در ترویج آموزههای اقتصاد سوسیالیستی نقشآفرینی کردند. بسیار قبلتر از شکلگیری این گروهها، حزب توده در تخریب علم اقتصاد و ترویج اندیشههای چپگرایانه پیشینهای روشن داشت. حزبی که پس از برکناری رضاشاه پهلوی شکل گرفت و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۳۷ به دست حکومت پهلوی متلاشی و فعالیتش غیرقانونی شد اما اثرگذاری آن بر ساحت فکری روشنفکران و انقلابیون ایران گسترده و دامنهدار بود. بزرگ علوی، عبدالحسین نوشین، جلال آلاحمد و ابراهیم گلستان ازجمله تاثیرگذارترین نویسندگانی بودند که در مقاطعی عضو حزب توده بودند. نیما یوشیج، احمد شاملو، صادق هدایت، صادق چوبک و غلامحسین ساعدی نیز در دورههایی از هواداران این حزب بودند. میتوان گفت عمده نویسندگان و هنرمندان آن دوره متاثر از تبلیغات این حزب، گرایشهای چپگرایانه داشتند و این گرایشها، آشکارا در آثار آنان منعکس میشد و تا سالها بر فضای فکری جامعه ایران تاثیرگذار بود. این تاثیرات تا سالهای اولیه وقوع انقلاب اسلامی که موسم تدوین قانون اساسی و شکلدهی به ساختارهای اقتصادی نظام جمهوری اسلامی بود با قدرت ادامه داشت، فضای فکری انقلابیون، شعارها و تصمیمات آنان را شکل داد و اقداماتی چون مصادرهها و ملی شدن صنایع و بانکها از اولین جلوهها و عوارض آن بود.
مسیر نفوذ
درست زمانی که تئوریسینهای شوروی در حال ترویج دیدگاههای لنین درباره راه رشد غیرسرمایهداری در کشورهای خاورمیانه بودند، شمار زیادی از نظریهپردازانی که تحت تاثیر مکتب وابستگی قرار داشتند، سیاستمداران کشورهای توسعهنیافته را تشویق میکردند که هر گونه پیوند با «بازار جهانی امپریالیستی» را قطع کنند و اقتصاد و معیشت خود را با تکیه بر «آنچه خود دارند»، تنها در چارچوب مرزهای ملیشان سازمان دهند. به طور مشخص امانوئل والرشتاین «نظریه نظام جهانی» را در اوایل دهه ۱۹۷۰ با هدف تبیین خاستگاههای سرمایهداری، انقلاب صنعتی و ارتباط پیچیده، مبهم و متقابل جهان اول، دوم و سوم ارائه کرد. مضمون مرکزی اندیشه والرشتاین، نظام جهانی بود. وی نظام جهانی را یک نظام اجتماعی میدانست که مرزها، ساختارها، گروهها، قواعد مشروعیت و پیوستگی خاص خود را دارد؛ همه اجزا از طریق تقسیم کار و با استفاده از مکانیسم بازار به نحوی به یکدیگر متصل میشوند. از دیدگاه والرشتاین، نظام جهانی سرمایهداری متضمن نابرابریهای بنیادین بین مناطق جغرافیایی و اقتصادی است. درحالی که فقر و ناتوانی، مناطق پیرامونی را فراگرفته است، ثروت و قدرت در یک یا چند منطقه مرکزی جهان متمرکز است. در این میان مناطقی هستند که جزو این دو منطقه نیستند و منطقه شبهپیرامونی را تشکیل میدهند. در مناطق مرکزی همواره رقابت و منازعه برای کنترل انحصاری بر ثروت وجود دارد. والرشتاین، سمیر امین و آندره گوندر فرانک همواره سیاستهای ضدامپریالیستی و انزوای بینالمللی را توصیه میکردند. طبق اصول نظریه وابستگی هرگونه روابط تجاری با کشورهای سرمایهداری باید محدود شود چون این روابط به استثمار و وابستگی منجر میشود.