نگاهی صریح به تهدید مکانیسم ماشه و مسئولیتگریزی در فضای سیاسی کشور
به قلم؛ سیدمصطفی هاشمیطبا؛ عضو شورای عالی مشورتی حزب کارگزاران سازندگی ایران

درک کلی از آنچه به عنوان «مکانیسم ماشه» شناخته میشود کاملا روشن است. مکانیسمی که در صورت فعال شدن، میتواند دوباره همان قطعنامههایی ر که پیشتر علیه ما در سازمان ملل متحد صادر شده بود را احیا کند. قطعنامههایی که در عمل به بازگشت تمامقد تحریمهای بینالمللی علیه ایران منجر میشود. این اتفاق نهتنها خوشایند نیست بلکه میتواند در شرایط کنونی کشور دردسرها و فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گستردهتری را به دنبال داشته باشد. نکته ناراحتکننده اما اینجاست که برخی در داخل کشور یا مساله را بیش از حد سادهانگارانه میبینند یا عملا خود را به تجاهل میزنند. کسانی که ادعا میکنند «این هیچ است، هیچ تاثیری ندارد» یا «تحریمها از قبل بودهاند، چیزی اضافه نمیشود» عملاً با مسئولیتگریزی سیاسی مواجه ۹۸ درصد تحریمها پیشتر وجود داشته، بازگشت رسمی قطعنامهها، آن دو درصد باقیمانده را هم به عنوان بهانهای قانونی به دشمنان ما خواهد داد تا اقدامات تازهای علیه کشور انجام دهند. باید با شفافیت گفت که هر مصوبهای علیه ما در شورای امنیت به ثبت برسد، خواه در ظاهر خنثی باشد یا نه، در عمل بهانهای میشود برای اعمال فشارهای بیشتر. دشمنان ما در جهان منتظر چنین مستمسکی هستند. آنها نه منتظر حسننیت ما میمانند، نه به وعدههای کلامی دل میبندند بلکه فقط به دنبال مجوزهای حقوقیاند تا فشارهای خود را توجیهپذیر جلوه دهند. حال عدهای در کشور به راحتی دم از جنگ یا رویارویی میزنند بدون آنکه عواقب سخنان خود را بسنجند یا مسئولیت آنها را بپذیرند. کسی هم نیست که این افراد را به مسئولیتپذیری و درک شرایط فعلی کشور فرا بخواند. این فضای بیتفاوتی و عدم نظارت، بیش از آنکه راهگشا باشد، به وحدت ملی آسیب میزند. در چنین وضعیتی، آنچه بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد، انسجام ملی است. اهمیت انسجام، چیزی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد؛ مانند نیاز بدن انسان به آب، بدیهی و حیاتی است. اما متأسفانه عدهای در داخل کشور نهتنها برای این انسجام ارزشی قائل نیستند بلکه در جهت بر هم زدن آن نیز تلاش میکنند. این مساله دیگر از دایره اختلافنظرهای معمول سیاسی خارج شده و وارد حوزهای خطرناک شده است؛ حوزهای که در آن هرج و مرج فکری، ریشه انسجام اجتماعی را میخشکاند. در برابر این وضعیت، پرسش اصلی باید متوجه کسانی باشد که انسجام ملی را هدف گرفتهاند. باید پرسید: چه چیزی به شما گفتهاند؟ چه دلیلی برای این رفتار دارید؟ چرا بر خلاف نظر رهبری و حتی برخلاف اجماع نمایندگان بر تفرقه و آشفتگی اصرار دارید؟ این پرسشها ساده هستند اما پاسخ به آنها عملاً امکانپذیر نیست. زیرا بسیاری از این افراد، یا نمیخواهند پاسخ دهند یا بهکل مسئولیتی برای سخنان و رفتار خود قائل نیستند. در کشور ما نوعی رخوت و بیتفاوتی نسبت به مسئولیتهای عمومی ایجاد شده است. گویی هر کسی میتواند هر چه میخواهد بگوید بدون آنکه نگران عواقب گفتههایش باشد. این بیمسئولیتی در بیان و تحلیل مسائل حیاتی، خود نشانهای از یک زخم کهنه در ساختار گفتوگوی ملی است. دیگر کسی نه پاسخگوست، نه مطالبهگر پاسخگویی. این وضعیت نهتنها خطرناک بلکه از نظر اخلاقی و سیاسی نیز ناپسند است. مکانیسم ماشه و احتمال بازگشت تحریمها، تنها یکی از دهها بحران پیشروی کشور است. اما آنچه این بحران را خطرناکتر میکند نه صرفاً تصمیمات قدرتهای خارجی بلکه فقدان همدلی و انسجام در داخل کشور است. مادامی که برخی بدون مسئولیت و آگاهی به تصمیمگیریهای حساس ورود میکنند، وضعیت از آنچه هست وخیمتر خواهد شد. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند عقلانیت، وحدت و مسئولیتپذیری در فضای عمومی و سیاسی کشور هستیم. این سه اصل باید مبنای هر تحلیل و تصمیمی قرار گیرد. هرکس که به واقع به آینده ایران میاندیشد، نمیتواند در برابر خطرات پیشرو سکوت کند، یا بدتر از آن با بیتوجهی به انسجام و امنیت ملی به بحرانها دامن بزند. مسیر آینده را نه با شعار بلکه با تعهد، آگاهی و انسجام باید ساخت.

