مناظره محمود کاشانی و رضا مختاری درباره محمد مصدق
نشست «کودتا یا گسست ملی؟ مروری بر تقصیرها و تصمیمها» یکشنبه ۲۶ مرداد با حضور محمود کاشانی، حقوقدان و تاریخپژوه (و فرزند آیتالله کاشانی)، و رضا مختاری اصفهانی، سندپژوه، در خبرآنلاین برگزار شد. در این نشست بخشهایی از اظهارات محمود کاشانی به بررسی روایتهای رایج از وقایع مرداد ۱۳۳۲ و نقد عملکرد دولت دکتر محمد مصدق اختصاص داشت.
کودتا در ابهام
کاشانی گفت که در ۷۰ سال اخیر، واژۀ «کودتا» علیه دولت مصدق بارها تکرار شده، کتابهای بسیاری در این باره نوشته شده و رسانههایی مانند صداوسیما تبلیغات گستردهای انجام دادهاند. با این حال به گفته او، پیچیدگی روند حوادث و قالبهای روایی موجود باعث شده که جامعه همچنان از واقعیت کامل این رویداد آگاه نباشد. او افزود: برداشت رایج آن است که «مصدق نفت را ملی کرد سپس با کودتا سرنگون شد»، اما این روایت به وقایع و تصمیمهای مهم دو سال و چهار ماه زمامداری او نمیپردازد. کاشانی با اشاره به خاستگاه «نهضت ملی ایران» در شهریور ۱۳۲۰ آن را حرکتی مسالمتآمیز دانست که هدفش برگزاری انتخابات آزاد مجلس و جلوگیری از دخالت دولتها (بهویژه سیاستهای بریتانیا) در روند انتخابات بود. کاشانی گفت تیر ۱۳۳۲ در حالی که پایگاه اصلی نهضت در مجلس بود، مصدق بدون مقدمه اعلام کرد قصد تعطیلی مجلس هفدهم را دارد؛ مجلسی که انتخابات آن توسط خود او برگزار شده بود. او توضیح داد در جریان انتخابات این مجلس، با یک مصوبه غیرقانونی، از ورود ۵۶ نماینده از مجموع ۱۳۶ نفر جلوگیری و انتخابات در ۳۳ حوزه برگزار نشد؛ اقدامی که به گفتۀ کاشانی از عوامل تضعیف نهضت به شمار میرفت.
بحرانهای دوره مصدق
رضا مختاری اصفهانی، نهضت ملی شدن صنعت نفت را ادامه طبیعی انقلاب مشروطه دانست و گفت همان نگاهی که در مشروطه وجود داشت؛ یعنی پیوند استبداد و استعمار و اتکا به ملیگرایی زاده آن دوره در نهضت ملی نیز جریان داشت. به گفته او، هرچند در دوره رضاشاه هم نوعی ملیگرایی دیده میشد اما با «کیش شخصیت» سلطنتی درآمیخته بود. در مقابل، ملیگرایی نهضت ملی شدن نفت بازگشتی به روح مشروطه و عاری از کیش شخصیت بود. مختاری اصفهانی افزود در این دوره، نهاد سلطنت برخلاف دوران رضاشاه از قدرت مطلقه فاصله گرفته و توان تحمیل اراده کامل بر جامعه را نداشت. او یادآور شد که ناکامیهای مشروطه و عملکرد پهلوی اول (با وجود برخی پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی و قضایی) موجب رکود سیاسی مشروطه شده بود. سپس جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، ضربه دیگری بر پیکر ملیگرایی زد و نهضت ملی شدن نفت را به فرصتی دوباره برای احیای آن بدل کرد. به گفته او، مصدق هنگام پذیرش نخستوزیری در اردیبهشت، دو اصل را مبنای برنامه خود گذاشت و حتی در اصلاحات اجتماعی مانند حقوق زنان یا مناسبات مالک و رعیت، تصریح کرد که برخی امور را باید به آینده موکول کرد. از همان آغاز با فشارهای خارجی، کارشکنیهای داخلی و تغییر موضع متحدان سابق روبهرو شد؛ وضعیتی که مختاری اصفهانی آن را با تجربۀ «هر ۹ روز یک بحران» در دولت خاتمی مقایسه کرد. وی از حضور نیروهای سیاسی متنوع (از فداییان اسلام تا حزب توده، دربار و حتی گروههایی که بهظاهر حامی مصدق بودند) در ایجاد آشوب و التهاب مداوم سخن گفت. به گفتۀ او، مجلس هفدهم به عرصۀ فحاشی و درگیری بدل شده و برخی نمایندگان به دست داشتن در ترور مبهم افشارطوس متهم بودند؛ پروندهای که حتی پس از کودتا هم به طور شفاف بررسی نشد. مختاری اصفهانی ادامه داد: «هرگاه طرفداران مصدق تظاهراتی برگزار میکردند، او متهم میشد که از «خیابان علیه مخالفان» بهرهبرداری میکند. به باور مختاری اصفهانی، مصدق در برابر این اتهام به مکانیسمهای قانونی متوسل شد زیرا اعتقاد داشت، قانون اساسی مشروطه برآمده از اراده جمعی مردم است و قابلیت اصلاح دارد. با این حال، او یک خطر مهم را نادیده گرفت: نقش نیروهای نظامی در سیاست و انتخابات. نمونه بارز آن، برگزیده شدن سیدحسن امامی، روحانی شیعه از شهر سنینشین مهاباد بود که حضور نظامیان در آن تعیینکننده بود.» مختاری اصفهانی با اشاره به پیوستگی بحرانها، گفت: «قدرتهای خارجی در کارشکنی لحظهای درنگ نکردند. مصدق، از بیم شورش تهیدستان، در پی یافتن منابع مالی بود اما اقتصاد بدون نفت در آن زمان، به دلیل فقدان زیرساخت، بیش از یک شعار نبود. او درنهایت همزمان با بحران اقتصادی، فشارهای سیاسی و ناآرامیهای اجتماعی همچنان از حمایت گسترده مردمی برخوردار ماند. مخالفان نتوانستند، پایگاه اجتماعی او را تصاحب کنند و جامعه تنها پس از کودتا دچار انفعال شد.» موج دستگیریهای پس از کودتا نیز به گفته مختاری اصفهانی نشان میداد که یاد و نام مصدق همچنان در میان ایرانیان زنده است.
مصدق و حزب توده
به گفتۀ محمود کاشانی با آغاز نخستوزیری مصدق در سال ۱۳۳۰ حزب توده که پیشتر غیرقانونی اعلام شده بود، دوباره به عرصۀ سیاست بازگشت و آغاز به رشد کرد. او به تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۳۰ اشاره کرد؛ روزی که «آورل هریمن»، نمایندۀ رئیسجمهور آمریکا، برای حل مسألۀ نفت وارد ایران شد. در همان روز، حزب توده تظاهرات گستردهای مقابل ساختمان بهارستان برپا کرد که درگیری با نیروهای انتظامی را بهدنبال داشت و منجر به کشته شدن یک پاسبان و چند شهروند شد. به گفتۀ کاشانی، در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ حزب توده به عنوان نیروی پشتیبان شخص مصدق در صحنۀ سیاسی فعال بود و یکی از نگرانیهای عمده نمایندگان مجلس، رهبران نهضت ملی، علما و مراجع قدرتگیری این حزب محسوب میشد. او تصریح کرد: «علت روشن است؛ مصدق میخواست با استفاده از قدرت حزب توده، رهبران نهضت ملی ایران را سرکوب کند و این کار را هم انجام داد. اسناد موجود است، هرچند اکنون به آنها نمیپردازم.» کاشانی افزود که دکتر مصدق با کمک حزب توده، برنامههای خلاف قانون اساسی خود را پیش برد و نقش این حزب در منحل کردن مجلس کاملاً محوری بود. مختاری اصفهانی اما ضمن رد تحلیل کاشانی گفت: «من معتقد نیستم حزب توده میتوانست کنترل اوضاع را به دست بگیرد. نقش این حزب بزرگنمایی شده است.» او وجود گروهی موسوم به «تودهای– نفتیها» را مطرح کرد؛ افرادی که با پول بریتانیا به نام حزب توده، اقدام به ایجاد ناآرامی، شکستن شیشهها و ایجاد بهانه برای سرکوب میکردند.

