دو جریان متضاد میخواهند بحرانآفرینی کنند
بهقلم؛ عمادالدین باقی؛ جامعهشناس و پژوهشگر حقوقبشر

در روزهای اخیر دو جریان متضاد دست در دست هم دادهاند تا موضوع حجاب را دوباره تبدیل به بحران کنند، آن هم در شرایطی که همه میدانیم بعد از جنگ ۱۲ روزه، سیاست تولید بحران به عنوان مقدمه یک عملیات ترکیبی داخلی و خارجی برای فروپاشی ایران در دستورکار است و مساله حجاب اجباری چون در اعتراضات مهسا که بیش از ۱۰۰ شهر را در بحران و درگیری برد هر دو جریان گمان میکنند، هنوز ظرفیت تکرار را دارد. یک جریان بنیادگرای قدرتطلب داخلی است که میخواهد به هر قیمتی، مخالفان خود را به شکست بکشاند تا قدرت را تصرف کند و بهترین خوراک را از گروه متضاد خود میگیرد. نمونهاش آن نماینده پایداری در مجلس است که گفت: «رئیسجمهور و رئیس مجلس و کسانی که این روزها در مجمع تشخیص برای بیحجابی فلسفه میبافند، بدانند که گناه همه بیحجابها به گردن آنها نیز خواهد بود». مسئول دیگری میگوید:«مسئول بیهنر (اشارش به محمدرضا باهنر است) واقعا نمیداند که با نظرات خطا و بیجا درباره حجاب و پوشش اجتماعی، فضا را برای هنجارشکنی بیشتر باز میکند؟» جمله جدید و جالب توجه در صحبت او تعبیر «پوشش اجتماعی» است نه فردی. دو نفر اخیرالذکر عمامه سفید هم بر سر دارند. آخرینش جوان مشکلدار و مشکلسازی است که از بسیج ۸۰ هزار مامور امر به معروف و نهی از منکر سخن میگوید. در مورد ستاد امر به معروف و نهی از منکر در فرصت مناسبی گزارشی از یک گفتوگوی جدی و انتقادی با رئیس جدید ستاد امر به معروف و ایدههای مثبت او ارائه خواهد شد اما فعلاً میخواهم به نکات دیگری بپردازم، اینکه اگر ۸۰ هزار نفر موافق چنین اقداماتی را در اختیار داشتند، بهتر بود مساجد را از وضعیت سوتوکور نجات بدهند. بگذریم همه خوراک این گروه برای آتش تهیه را گروه دیگری از اپوزیسیون انحلالطلب تهیه میکنند. برای مثال یک سایت گزارشی میدهد تحت عنوان «فیلمی از وضعیت بیسابقه نادیده گرفتن حجاب اجباری در ایران» یکی دیگر تصاویری را پخش میکند که پوشش دختری به نحوی است که شکم عریان و در معرض دید عموم است و دهها مطلب تحریکآمیز دیگر. به قول آقای عزتالله ضرغامی، موضوع حجاب اجباری و قانون حجاب هم مانند قانون ماهواره، متروکه شده و جامعه هم از آن گذشته است. لذا دیگر نیازی به تکرار انبوه استدلالهای فقهی، حقوقی و حقوق بشری در این زمینه نمیبینم و فقط به یکی از آنها تحت عنوان «گفتارهای حجابیه» منتشر شده در مجله صدا ارجاع میدهم که در وبسایت و کانال تلگرام نگارنده نیز در دسترس است. اکنون و اینجا تنها نکتهای که به عنوان یک گزاره عینی، تجربی و اثباتی مد نظر دارم این است که در گذشته، بنیادگرایان سیاسی و برخی سنتگرایان دائم جامعه را میترساندند از اینکه اگر حجاب اجباری برداشته شود بسیاری به صورت برهنه بیرون خواهند آمد. از طرفی یکی دو نفر هم برهنه در خیابان راه میافتادند و ویدئویشان را پخش میکردند که هم مظنون بودند به پرستو بودن و هم اینکه ماموریت تولید آتش تهیه برای بنیادگرایان را از طرف براندازان خارجنشین دارند. امروز اما به تجربه بطلان آن ادعاها ثابت شده است. خوشحالم که پیشبینیهای کارشناسان در طول بیش از دو دهه در جریان اعتراض به حجاب اجباری درست درآمد. نداشتن روسری چون پدیده تازهای در صحنه عمومی است اکنون بیشتر به چشم میآید. رسانههایی که مسائل اجتماعی را در چارچوب پروژههای سیاسی خود کانالیزه و ترسیم و بزرگنمایی میکنند نیز بیشتر آن را برجسته میکنند ولی نگارنده در چندین سفر در مترو، پارکها و مکانهای عمومی طبیعی و خودجوش(تجمعات رسمی و برنامهریزی شده را شامل نمیشود) با شمارشی که انجام داده، برخلاف وحشتآفرینیهای مخالفان حجاب اختیاری؛ افراد بدون روسری و افراد دارای حجاب کامل تقریباً برابری میکنند ولی اکثریت با کسانی است که حجاب متوسط را رعایت میکنند. من در برخی از روزها، مشاهدات خود را ثبت کردهام. بدون شک نمیتواند از نظر آماری معرف و قابل تعمیم باشد اما با مشاهده بیطرفانه و آماری ثبت شده دیگران میتواند تکمیل شود. میانگین مشاهدات نشان میداد، اکثریت بانوان (۸۰ درصد) دارای حجاب معمولی (روسری که بهطور کامل سر را نپوشانده) یا حجاب کامل هستند. از این ۸۰ درصد بهطور تقریبی حدود ۳۰ درصد دارای حجاب کامل (چادر یا پوشش کامل روسری) و بقیه حجاب معمولی دارند که همیشه متداول بوده و در ادارات و مکانهای مختلف، مشکلی ایجاد نکرده است. در بقیه موارد بانوان بدون روسری ولی پوشش کامل اندام هستند و جامعه هم هیچ مشکلی با آن ندارد و برایش عادی است.
طبیعی است، مکانهایی که بر حسب مقتضیات خاص خود نسبتهایشان بسیار متفاوت میشود، ملاک نیستند مثلاً در مکانهای زیارتی و مذهبی طبیعی است که اکثریت مطلق یا قریب به اتفاق دارای پوشش کامل هستند و در برخی محیطها، اکثریت با کسانی باشد که حجاب کامل سر ندارند.
البته انگشتشماری هم در گوشه و کنار ظاهر به برهنگی میکنند و آنقدر نادر هستند که در آمار نمیآیند. این افراد به نحوی حضور پیدا میکنند که به نظر میرسد در ادامه همان دو جریان پرستو و برانداز است برای اینکه دوباره عدهای را تحریک به مقابله با روسری و بحرانآفرینی کنند. اینجا باید حکومت، دستگاه قضایی و امنیتی و آحاد جامعه به مقابله با هر دو جریان فتنهگر برخیزد که میخواهند، وضع طبیعی جامعه را بههم بریزند و جامعه را به سوی تقابل، سلب آزادیها و حقوق شهروندی و سرکوبگری هدایت کند.
مساله اصلی نگارنده در اینجا حجاب نیست بلکه جنبه نمادین آن در شناخت گرایشات اجتماعی است و اینکه به خاطر آنچه نه در صدر اسلام و نه در طول تاریخ جوامع اسلامی و نه در کشورهای اسلامی دیگر، هیچگاه به عنوان یک معضل اصلی و بحرانی مطرح نبود، سالها هزینه گزافی به کشور تحمیل شد و هنوز عدهای در پی هزینهسازی هستند.

