واکنش تند رسانههای اصولگرا به طرح بحث «مذاکره راهبردی با آمریکا» از سوی بهزاد نبوی
گروه سیاسی: بهزاد نبوی، چهره برجسته و باسابقه اصلاحطلب و از فعالان قدیمی عرصه سیاست اخیرا در گفتوگویی با سایت خبری تابناک که روزنامه سازندگی نیز با تیتر «مذاکره راهبردی با آمریکا» آن را بازنشر کرده بود، دیدگاههایی جدید و متفاوت درباره رابطه با آمریکا، مرز میان ایدئولوژی و راهبرد و نسبت این دو با منافع ملی امروز ایران مطرح کرد. اظهاراتی که واکنش تند رسانههای اصولگرا به ویژه کیهان را به دنبال داشت تا جایی که او را مبتلا به «آلزایمر سیاسی حاد» دانستند. نبوی با تأکید بر اینکه «راهبرد میتواند تغییر کند، بیآنکه ایدئولوژی دگرگون شود» از لزوم بازتعریف منافع ملی و پرهیز از نگاههای احساسی در تصمیمگیریهای کلان گفته بود. او همچنین از تجربههای چند دهه فعالیت سیاسی، نگاهش به رابطه با آمریکا، تعریف راهبرد در سیاست خارجی و نقدهایی درباره ماهیت انقلابها سخن گفت. چهرهای که دهههاست نامش با جریان چپ، مبارزه، زندان ساواک و حضور در ارکان قدرت بعد از انقلاب گره خورده، امروز از تغییر مواضعش میگوید و اینکه شرایط بیرونی فرق کرده و او دیگر مثل گذشته انقلابی نیست. او در ادامه با تاکید بر اینکه راهی که برخی درباره جنگیدن مطرح میکنند، راه مناسبی نیست، میگوید: هر جنگی حتی اینکه احساس پیروزی هم داشته باشیم به ضرر کشور و منافع ملی است. هیچ کشوری نباید طالب جنگ باشد، همه باید طالب صلح و شرایط آرام و باثبات باشند. نبوی در ادامه از لزوم راهبرد مذاکره میگوید و راهبرد در معنای واقعی کلمه را چیزی جدا از ایدئولوژی تلقی میکند: «از منظر ایدئولوژیک، ما همواره آمریکا را قدرتی مستکبر دانستهایم و همچنان میدانیم اما از منظر راهبردی میتوان با یک قدرت مستکبر نیز مذاکره کرد و در برخی حوزهها به تفاهم رسید».
از آلزایمر سیاسی تا نمایش مذاکره
کیهان روز گذشته در مطلبی با تیتر «آلزایمر حاد مدعیان مذاکره با آمریکا» درباره سخنان منتشر شده از نبوی چند نکته را یادآور شد و نوشت که بستن کلمات قلنبه و سلنبه مانند راهبردی و جامع و بزرگ به واژه مذاکرات موجب تولید معنا برای مذاکراتی که به واسطه خیانتهای مکرر آمریکا عملا بیمعنا شده، نمیشود. ضمن اینکه راهبردها برخلاف تاکتیکها، قابل جابهجایی نیستند و حتی اگر هم بودند با توجه به زیر پا گذاشتن برجام توسط ترامپ و خیانت وسط مذاکره، سخن از «تغییر راهبرد» چیزی جز تسلیمطلبی و واگذاری امتیازات جدید، لابد این بار در حوزه دفاعی نیست. توجیه مذاکره، لغو تحریم و دور کردن سایه جنگ بود؛ اما اکنون هم تحریمها دو برابر شده، هم میز مذاکره بمباران شده و هم ترور مقامات و فرماندهان و دانشمندان اجرا شده است. در چنین وضعی، سخن از مذاکره جز وطنفروشی و بیغیرتی تلقی نمیشود. در مجموع میتوان گفت، نوعی آلزایمر سیاسی حاد گریبان امثال آقای نبوی را گرفته است.
پیش از این کیهان باز هم به بهزاد نبوی و مطبوعات اصلاحات، حمله کرده و نوشته بود: هرگونه مذاکره با آمریکا چیزی جز نمایش و فریب نیست. در چنین شرایطی که کشور و در رأس آن دولت باید آرایش تمامعیار جنگی در برابر راهبرد تهاجمی دشمن بگیرد و انسجام ملی را تقویت کند، مدعیان اصلاحات همچنان به تکرار مواضع کلیشهای و شکستخورده خود مشغولاند؛ همان نسخههای پوسیدهای که نتیجهاش در برجام و سالهای اعتماد به غرب چیزی جز خسارت برای مردم نبود. این جریان به جای سخن از مشکلات معیشتی و بیاعتنا به کارنامه دولتهای تحتالحمایه خود و تجربههای تلخ گذشته باز هم بر طبل «مذاکره» میکوبد؛ آن هم در زمانی که غرب حتی میز مذاکره را نیز بمباران کرده است. کیهان، تیتر یک روزنامه سازندگی و پیشنهاد بهزاد نبوی درباره مذاکره را مضحک خوانده و نوشت: واقعیت این است که جریان غربگرا و طیف تندرو مدعی اصلاحات، با نگاهی سطحی و خوشبینانه، فراموش کردهاند که تجربههای گذشته از جمله مذاکرات برجام، راه به جایی نبرده و صرفا ابزار فشار و امتیازگیری یکطرفه غرب بوده است. در نقد رویکرد مدعیان اصلاحات باید گفت، مذاکره و تعامل در ذات خود به هیچ عنوان منفی نیست. اما مسئله اینجاست که «با چه طرفی؟» و درباره «چه موضوعی؟» میخواهیم مذاکره کنیم.
کیهان مدعی شده که «جریان مدعی اصلاحات از کلیدواژه «مذاکره» به عنوان اسم رمز استفاده میکند و آن چیزی که این طیف به دنبال آن است، امتیازدهی یکطرفه به آمریکا بدون هیچ مابهازایی است و تاکید کرده که امروز جمهوری اسلامی ایران در حال یک نبرد تمامعیار و «جنگ ترکیبی» با دشمن است که یکی از ملزومات آن، اتخاذ آرایش جنگی در مجموعه دولت است. انتظار مردم و دلسوزان از دولت این است که برای رفع مشکلات اقتصادی، «آرایش جنگی» به خود بگیرد. کیهان، ایده «مذاکره راهبردی با آمریکا» و «احتمال از سرگیری مذاکرات» را نهتنها تحریف واقعیتهای میدانی بلکه اهرمی برای شرطیسازی معیشت و زندگی مردم دانسته است.
در خط حمله تندتر، اکانت راه دیالمه در شبکه اجتماعی ایکس وابسته به امیرحسین ثابتی نیز به میدان آمد و نبوی را «چریک پیر پشیمان» خطاب کرد و نوشت: چریک پیر پشیمان افاضه فرموده که در مواجهه با مذاکره با آمریکا باید ایدئولوژی را کنار گذاشت و از در راهبرد به گفتوگو نشست و بعد هم توضیح داده که از منظر ایدئولوژیک، آمریکا مستکبر است اما به لحاظ راهبردی یک قدرت است و باید با او به تفاهم رسید. چراکه راهبرد هم میتواند، تغییر کند. هممیهن و نبوی خجالت میکشند که بعد از گذشت ۵ ماه از جنگ اسرائیل و آمریکا علیه ایران و شهادت بیش از هزار نفر از ایران، منظور باطنی خود را بگویند و متهم به بیشرفی شوند. اما این صغری کبری چیدنها و ایجاد تعارض میان ایدئولوژی و راهبرد و لزوم بازتعریف منافع ملی در جهت این است که بگویند، غنیسازی را بیخیال شویم و بعد هم موشکهایمان را بدهیم برود تا بلکه رضایت آمریکا به عنوان یک قدرت را جلب کرده باشیم.
دلایل واکنش تند رسانههای اصولگرا
درک چرایی این حجم از واکنشهای تند به اظهارات نبوی و ترس از مذاکره و نیز بیتوجهیهای مکرر به دستاوردهای برجام در تحلیلهای آنان با توجه به فضای عمومی سیاست ایران به سادگی قابل فهم است. نکته اول این است که گفتمان مذاکره دوباره در جامعه جان گرفته و در شرایط بنبست اقتصادی، فشار تحریمها و نارضایتی اجتماعی، ایده «تنشزدایی» بار دیگر به مطالبهای قابل شنیدن تبدیل شده است. باز شدن دوباره این پرونده برای اصولگرایان نگرانکننده است زیرا با روایت رسمی آنها مبنی بر مقاومت بیهزینه در تضاد قرار میگیرد. دوم اینکه خود شخصیت بهزاد نبوی هم عامل تشدید واکنشهاست. شخصیت نبوی اهمیت دارد. وقتی یکی از چهرههای اصلی چپ انقلابی، با سابقه مبارزه و حضور در سطوح عالی قدرت، به چنین جمعبندیای میرسد، وزن سیاسی آن سخن بسیار بیشتر میشود. سوم اینکه نبوی یک خط قرمز را جابهجا کرده و آن تفکیک ایدئولوژی از راهبرد است. این تفکیک برای جریان اصولگرا خطرناک تلقی میشود زیرا گسستن این پیوند، ولو در حد یک بحث نظری، میتواند پیامدهای گفتمانی درازمدت برای آنها داشته باشد. در نهایت، نقد صریح نبوی از جنگ در شرایطی مطرح شده که رسانههای تندرو، کشور را در وضعیت نبرد توصیف میکنند، او میگوید هر جنگی، حتی بهرغم احساس پیروزی، به ضرر کشور است، نگاهی که با روایت رسمی آنها سازگار نیست و دقیقا به همین دلیل برایشان حساسیتبرانگیز شده است. در این میان اصل اختلاف همچنان بر سر یک پرسش مهم است؛ اینکه آیا میتوان راهبرد سیاست خارجی را تغییر داد، بدون آنکه ایدئولوژی تغییر کند یا نه؟ پرسشی که نبوی به آن پاسخ داده است: بله، جهان تغییر کرده و سیاست باید با منافع ملی تنظیم شود.

