رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : ساده‌زیستی نمایشی

ساده‌زیستی نمایشی

دفتر سعید جلیلی در اطلاعیه‌ای، ارتقای خودروی او را تأیید کرد

ماجرای خودروی ارتقایافته سعید جلیلی، کاندیدای پیشین ریاست‌جمهوری صرفاً اختلاف بر سر قیمت تبدیل یک پراید یا تیبا به خودروی امن نیست بلکه به نمادی از شکاف میان گفتار و کردار جریانی تبدیل شده که سال‌هاست خود را مظهر ساده‌زیستی، پاک‌دستی و مبارزه با اشرافی‌گری معرفی می‌کند. تصویری که جریان‌های رسانه‌ای نزدیک به جبهه پایداری نیز با وسواس و سرمایه‌گذاری سیاسی بالا از آن پاسداری می‌کنند و به‌نوعی، ستون هویتی آنهاست. یکی از مهم‌ترین نمادهای این روایت نیز استفاده جلیلی از پراید یا تیبا بود؛ تصویری که طرفدارانش آن را نشانه‌ای از ساده‌زیستی او می‌دانستند. نمادی که قرار بود نشان دهد او نه‌تنها از تجملات فاصله دارد بلکه حتی در رفتار روزمره‌اش هم سمت مردم عادی ایستاده است. اما ماجرای اخیر «پراید ضدگلوله» او این نماد ساختگی را درهم شکست.
ماجرا از جایی شروع شد که جلال رشیدی‌کوچی، نماینده سابق مجلس در یک گفت‌وگوی اینترنتی ادعا کرد که برای ضدگلوله‌ کردن خودروی تیبای سعید جلیلی «هزینه‌ای در حد دو دستگاه بنزS500» شده است. بعد از اظهارات رشیدی‌کوچی، دفتر جلیلی با عجله به اظهارات او واکنش نشان داد و گفت: «تیبا اصلاً ضدگلوله نیست؛ تنها خودروی ارتقایافته امنیتی، یک پراید بوده است». در ادامه دفتر جلیلی برای کم کردن دامنه انتقادات افزود: «این کار به‌خواست شخص نبوده بلکه در سال ۱۳۸۹ و در شرایط اوج ترورها انجام شده و هزینه‌اش حدود ۸ میلیون تومان بوده است». اما همین عدد ۸ میلیون تومان در سال ۸۹ امروز معادل یک تا یک‌ونیم میلیارد تومان ارزش دارد و پرسش‌های جدیدی را مطرح کرد مثل اینکه اگر امنیت جلیلی در خطر بوده، چرا از خودروهای ضدگلوله موجود استفاده نشده؟ چرا اصرار بر حفظ ظاهر ساده‌زیستی باعث شد، هزینه‌ای سنگین صرف تغییر ماهیت یک پراید شود که ذاتاً خودروی مناسبی برای ارتقای امنیتی نیست؟ و مهم‌تر اینکه چرا سال‌ها این واقعیت پنهان شد تا تصویر جلیلی ساده‌زیست مخدوش نشود؟

شکستن یک روایت رسمی
در حالی که دفتر جلیلی تلاش داشت ماجرا را با یک توضیح حداقلی جمع کند، روز گذشته مجتبی ذوالنوری، نماینده اصولگرا و فردی که نمی‌توان او را منتقد گفتمانی جلیلی دانست نیز گفته رشیدی‌کوچی را تأیید کرد و گفت: «چیزی که بچه‌های حزب‌اللهی به کله ما می‌زدند این بود که آقای جلیلی پراید سوار می‌شود، بعد می‌گفتند که قالیباف فلان و فلان مسئول فلان است. اما هزینه پراید ضدگلوله سعید جلیلی از یک بنز ضدگلوله بیشتر است!» این در حالی است که نهادهای تبلیغاتی جبهه پایداری سال‌ها مردم را با این نماد، یعنی پرایدسواری سعید جلیلی فریب داده بودند.
سعید جلیلی سال‌هاست یکی از مهم‌ترین ابزارهای مشروعیت‌سازی‌اش را بر زندگی ساده بنا کرده است. او خود را چهره‌ای نشان می‌دهد که خودروی معمولی سوار می‌شود، تجمل‌گرایی نمی‌کند و برخلاف بسیاری از مسئولان به زرق‌وبرق‌ها آلوده نشده است. این تصویرسازی طی سالیان آنقدر تکرار و تقویت شد که اکنون یک بخش مهم از برند سیاسی او محسوب می‌شود. اما ماجرای پراید ضدگلوله نشان داد که پشت این تصویر، واقعیت دیگری پنهان بوده و این تضاد همان نقطه‌ای است که ریاکاری سیاسی را آشکار می‌کند؛ جایی ‌که «ساده‌زیستی» به‌جای اینکه رفتار باشد به ابزاری برای قدرت‌سازی تبدیل می‌شود.
در میانه این جنجال، اظهارات حمید رسایی، از نزدیکان جبهه پایداری نیز جنبه دیگری از این ماجرا را نشان داد. او نوشت: «به‌نظرم دفتر آقای جلیلی باید به‌جای تکذیب، رشیدی‌کوچی را داخل خودروی تیبا می‌نشاند تا هوادارانش به او شلیک کنند. چون خودروی جلیلی ضدگلوله بود، او زنده می‌ماند و جلیلی هم مفتضح می‌شد تا بیش از این مردم را فریب ندهد!» این در حالی است که دفتر جلیلی در اطلاعیه خود تأیید کرده، خودرو تیبایی که وی از آن استفاده می‌کرده اصلاً ضدگلوله نبوده و خودروی ارتقایافته امنیتی او یک دستگاه پراید است. به‌عبارت دیگر، اصل موضوع را پذیرفته‌اند و اختلاف فقط بر سر این است که آن خودرو تیبا بوده یا پراید. واکنش عجولانه رسایی نشان می‌دهد، جریان پایداری چقدر نسبت به حفظ این تصویر حساس و خشمگین است و ریشه این عصبانیت هم روشن است. ساده‌زیستی برای جبهه پایداری فقط یک شعار نیست؛ ستون فقرات مشروعیت اخلاقی آنهاست و فرو ریختن این ستون، یعنی زیر سوال رفتن بخش مهمی از گفتمان‌شان.
چرا این افشاگری مهم است؟
در ظاهر، ضدگلوله شدن یک خودرو ممکن است، اقدام امنیتی قابل‌ فهمی باشد. اما موضوع اینجا فقط خودروی ضدگلوله نیست؛ موضوع پنهان کردن واقعیت و نمایشی کردن ساده‌زیستی است. ماجرایی که چند نکته مهم را آشکار می‌کند. اول، تناقض میان گفتار و رفتار آنهاست. جلیلی و جریان پایداری سال‌ها مدعی ساده‌زیستی بودند؛ اما حالا مشخص شده که حتی ساده‌ترین نمادشان نیز ساختگی و پرهزینه بوده است. دوم، استفاده ابزاری‌شان از فقر و طبقه فرودست است. استفاده از پراید به‌عنوان یک نماد اخلاقی، بهره‌کشی از سلیقه و حسرت مردم کم‌درآمد است. در واقع پراید تبدیل شد به پوستینی که بر تن کردند تا در چشم مردم «هم‌سطح» دیده شوند اما در عمل هزینه‌هایی صرف می‌شد که حتی برای خودروهای لوکس و ضدگلوله قابل ‌تصور نیست. سوم، پنهان‌کاری سیستماتیک آنهاست. از سال ۱۳۸۹ تا امروز هیچ‌گاه این موضوع مطرح نشده بود و اگر رشیدی‌کوچی حرفی نمی‌زد شاید این داستان تا سال‌ها محرمانه می‌ماند. چهارم، ترس از فرو ریختن برند سیاسی‌شان است. شدت واکنش‌های تند، از تکذیب‌های عجولانه تا پیشنهاد شلیک‌(!) نشان می‌دهد که ساده‌زیستی برای این جریان فقط یک ویژگی نیست بلکه هویت است. جریان‌هایی مانند جبهه پایداری سال‌هاست با تکیه بر نمادهای ساده‌زیستی مثل پرایدسواری، خانه ساده و زندگی بدون تجمل، هویتی سیاسی ساخته‌اند که مخاطب خاص خود را دارد. بنابراین فرو ریختن این هویت، برای آنها به‌ معنای فرو ریختن سرمایه سیاسی‌شان است.

سقوط نمادها
اما سیاست ایران پر از نمادسازی است: از انتخاب پوشش گرفته تا تعیین نوع خودرو و خانه. نمادهایی که برای تصویرسازی طراحی می‌شوند نه لزوماً برای نشان دادن واقعیت. ساده‌زیستی هم یکی از همین نمادهای پرتکرار است. جبهه پایداری سال‌ها کوشید تصویری از جلیلی بسازد که میان بدنه مذهبی و اقشار کم‌درآمد محبوبیت داشته باشد. مردی که مثل مردم عادی زندگی می‌کند، پراید سوار می‌شود، اهل تجمل نیست و زندگی‌اش همان زندگی معمولی شهروندان است. اما اکنون مشخص شده که پراید، پراید نبوده، ساده‌زیستی، ساده‌زیستی نبوده و آنچه سال‌ها به‌عنوان الگوی اخلاقی تبلیغ ‌شده درواقع یک سازه تبلیغاتی بوده است. در شرایط فعلی، مردم بیش از هر زمان دیگری نسبت به رفتار سیاستمداران و فاصله میان ظاهر و باطن آنها حساس‌اند. اگر یک جریان سیاسی واقعاً به ساده‌زیستی معتقد باشد، نیازی به ظاهرسازی ندارد اما اگر ساده‌زیستی تبدیل به ابزار رقابت سیاسی شود، نتیجه‌اش همین می‌شود؛ روایتی که در اولین تکانه فرو می‌ریزد.

sazandegi

پست های مرتبط

یک ماجرای دروغین

قوه قضائیه روایت‌ها از سکته دارستانی را رد کرد گروه سیاسی: در…

۱۹ آذر ۱۴۰۴

عبور از تنهایی راهبردی به سوی ایران بزرگ فرهنگی

خودکفایی امنیتی بدون پیوندهای منطقه‌ای ممکن نیست به قلم؛ روح‌الله اسلامی؛ دانشیار…

۱۹ آذر ۱۴۰۴

صلح تلخ

دست بالای پوتین در جنگ اوکراین به قلم؛ عبدالرضا فرجی‌راد؛ استاد ژئوپلیتیک…

۱۸ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید