چرا تحریم برکت ندارد؟

اظهارات اخیر وزیر امورخارجه درباره برکات تحریم، بار دیگر بحث قدیمی و پرچالش تحریمها و آثار آن بر زندگی مردم را به گفتوگوهای عمومی بازگردانده است. عباس عراقچی گفته است: «کسی نگوید عراقچی نمیداند، تحریم چیست. اما برکات آن را هم میدانم. با تحریم باید زندگی کرد». این اظهارات واکنشهای گستردهای در پی داشته و افراد زیادی به آن واکنش نشان دادهاند. عباس عراقچی در ماههای گذشته بارها از برکات تحریم سخن گفته، درحالی که بخش بزرگی از جامعه تحریمها را عامل مستقیم فقر، تورم، بیکاری و افت کیفیت زندگی میدانند. این تضاد میان تجربه روزمره مردم و روایت رسمی از تحریمها باعث شده تا سخنان او بهعنوان نادیده گرفتن رنجهای اجتماعی و اقتصادی با واکنشهای انتقادی زیادی روبهرو شود.
در همین زمینه، حسین موسویان، دیپلمات باسابقه و از مذاکرهکنندگان هستهای دولت حسن روحانی با نگاهی انتقادی، فهرستی از پیامدهای تحریمها ارائه و تأکید کرده که «تحریم برای مردم ایران نه برکت بلکه نکبت است». موسویان برای این ادعا ۱۰ دلیل مستند آورده و ما در این گزارش، شواهدی درباره ادعای او آوردهایم.
افزایش فقر و فلاکت عمومی: تحریمها با کاهش درآمدهای ملی، افزایش تورم و سقوط قدرت خرید، فشار سنگینی بر معیشت مردم وارد کردهاند. براساس آمارهای موجود، نرخ فقر در ایران به حدود ۳۶ درصد رسیده و نزدیک به ۳۰ میلیون نفر در تأمین حداقل کالری مورد نیاز خود ناتوان هستند. همچنین ۵۷ درصد خانوارها با نوعی نارسایی تغذیهای مواجهاند؛ نشانهای آشکار از گسترش فقر ساختاری.
کند شدن یا توقف توسعه کشور: محدودیت در سرمایهگذاری خارجی، انتقال فناوری و همکاریهای علمی و صنعتی، روند توسعه را مختل کرده است. شواهد نشان میدهد، رشد اقتصادی کشور حدود ۵درصد کاهش یافته و تشکیل سرمایه ثابت ۴.۸ درصد افت کرده است. رتبه ایران در شاخص نوآوری به ۶۴، در توسعه پایدار به ۸۶ و در توسعه انسانی میان همسایگان به رتبه ۱۱ سقوط کرده است.
افزایش بیکاری و اشتغال بیکیفیت: از جمعیت کشور، تنها حدود ۲۵ میلیون نفر شاغل هستند که ۴۰ درصد آنها خوداشتغالند. نرخ بیکاری رسمی بیش از ۱۵درصد و بیکاری جوانان بالای ۲۰ درصد گزارش میشود. از سوی دیگر ۱۴ میلیون نفر از شاغلان فاقد بیمهاند که نشاندهنده ناامنی گسترده شغلی است.
کاهش کیفیت خدمات عمومی: کمبود منابع مالی دولت، آموزش، بهداشت و حملونقل عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. حدود ۱۲ میلیون جوان ایرانی در چرخه آموزش نیستند، افت تحصیلی افزایش یافته، ناوگان حملونقل فرسوده شده و سوءتغذیه و مرگومیر جادهای، روندی صعودی پیدا کرده است.
مشکلات تأمین دارو و تجهیزات پزشکی: اگرچه دارو بهطور رسمی تحریم نیست اما تحریمهای بانکی و مالی، زنجیره تأمین دارو را مختل کرده است. بیماران خاص، بیشترین آسیب را دیدهاند و قیمت داروها به شدت افزایش یافته است.
افزایش هزینههای زندگی: نرخ تورم عمومی به بیش از ۴۰ درصد و در مقاطعی نزدیک به ۵۰ درصد رسیده است. تورم نقطهبهنقطه خوراکیها ۷۲.۳ درصد گزارش شده و مسکن حدود ۶۰ درصد هزینه خانوار را میبلعد؛ فشاری که تابآوری خانوارها را به شدت کاهش داده است.
تشدید مهاجرت نخبگان: براساس نظرسنجیها ۷۶ درصد مردم معتقدند، جوانان در ایران آینده موفقی ندارند و حدود ۶۰ درصد جوانان تمایل به مهاجرت دارند. این روند، سرمایه انسانی کشور را تضعیف میکند.
سقوط ارزش پول ملی: قیمت دلار به حدود ۱۴۰ هزار تومان رسیده است. سرانه تولید ناخالص داخلی به نصف سطح سال ۱۳۵۵ کاهش یافته و درآمد سرانه اسمی ایران با حدود ۳۴۰۰ تا ۴۱۰۰ دلار، پایینتر از میانگین جهانی است.
کاهش تولید ناخالص ملی: تحریم و رکود، رشد اقتصادی را متوقف کرده است؛ بهگونهای که رشد اقتصاد ایران برای امسال تنها حدود نیمدرصد پیشبینی میشود.
نابودی بخش خصوصی:اندازه بخش خصوصی واقعی در ایران به ۱۰ تا ۱۵ درصد محدود شده و مصرف بخش خصوصی منفی ۱.۴ درصد است؛ نشانهای از تضعیف شدید کسبوکارها.
در مجموع، آنچه موسویان ترسیم میکند، تصویری روشن است: تحریمها نهتنها «برکت» نداشتهاند بلکه بهگفته او، برای اقتصاد و جامعه ایران چیزی جز نکبت به همراه نیاوردهاند.

