رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : نوروز؛ شهبال فرهنگ ایرانی

نوروز؛ شهبال فرهنگ ایرانی

مهرداد احمدی‌شیخانی؛ روزنامه‌‎نگار

دوست بسیار نازنین و صاحب‌قلمی دارم که سال‌هاست در تاجیکستان زندگی می‌کند و به جرأت می‌توانم بگویم که بهترین کارشناس ایرانی مسائل آسیای میانه و افغانستان است، جناب «شهاب‌الدین فرخ‌یار». شاید به جرأت بتوان کتاب «سرزمین دره‌ها: یادداشت‌های سفر به افغانستان» از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی این دوست گرامی را یکی از بهترین کتاب‌ها برای شناخت این کشور دانست و همچنین تحلیل بسیار فشرده و جامع او از بازگشت طالبان به قدرت که در زمان خود، بسیار دست‌به‌دست می‌گشت و به روشنی از واقعیت آنچه در افغانستان پس از حضور ۲۰ ساله نیروهای غربی و دلایل خروج آنها نوشته بود.
جناب فرخ‌یار هرازگاهی در مورد واقعیت فرهنگ مردم «فرارود» مطالبی را منتشر می‌کند و از آن جمله بزرگداشت نوروز در تاجیکستان. این دوست بارها در یادداشت‌هایی به این اشاره داشته که آنچه ما از نوروز در تاجیکستان تصور داریم، چندان با واقعیت این سرزمین همخوانی ندارد و بیشتر پروپاگاندای رسانه‌ای است، تا هویت و باورهای فرهنگی مردم تاجیکستان، ازجمله آنچه به‌عنوان جشن‌های ملی و فراگیر نوروز در تاجیکستان در رسانه‌ها می‌آید، تلاشی است که دولت تاجیکستان برای مهم داشت و بزرگداشت این فرهنگ پراهمیت فارسی در آن سرزمین انجام می‌دهند و الا در بین خود مردم، گرامیداشت و برگزاری نوروز، چندان جایگاهی ندارد و تصاویری هم که از جمعیت مردم، در استادیوم‌ها و میادین و برگزاری نوروز منتشر می‌شود، همگی تصویر مراسم‌های دولتی است که مردم را به استادیوم‌ها و میادین می‌کشانند و خواننده‌ای می‌آید و آواز و ترانه می‌خواند و جمعیتی هم رقصی و پایکوبی می‌کنند و تمام و نه اینکه در بین مردم، نوروزی باشد و جشنی و مراسمی، خیر از این خبرها نیست و اگر هم کسی در آن کشور، نوروز را به دیگری تبریک بگوید، از باب جلب رضایت حکومت است، که یا تبریک گوینده، یا تبریک گیرنده یا هر دو، بستگی و اتصالی به حکومت دارند و تمام. چنان‌که خود جناب فرخ‌یار در جایی گفته است: «اکثر این افراد کاری به کار نوروز و بقیه مراسمی ندارند که به هویت ملی‌شان مربوط می‌شود، مگر آنکه کارشان به کار حکومت بیفتد» و این ایام که نوروز و رمضان با هم قرین شده‌اند، مردم آن دیار، رمضان را صدچندان از نوروز گرامی‌تر می‌دارند. سال نو رسمی آن کشور هم که از زمان سلطه بلشویسم و شوروی سابق، سال نو میلادی شده است و هنوز هم چنان است و این وسط طبیعی است که وقتی نه نوروز به‌عنوان سال نو حساب شود و نه در بین مردم جایی درخور داشته باشد، تلاش‌های حکومتی هم بعد از چند دهه از سقوط شوروی و استقلال این کشور به سرانجامی نرسیده باشد.

به کشور همسایه‌مان افغانستان هم که نظر بیندازیم، اگر چه در بین بخشی از جامعه، نوروز بنیانی قوی دارد و برافراشتن علم در مزار شریف، مراسمی دیرپاست، ولی استقرار طالبان و خشونتی که برای از میان بردن آثاری که آنان مشرکانه می‌دانند، می‌تواند آسیبی جدی به این هویت تاریخی بزند. در ترکیه هم که سال نو، میلادی است و فرهنگ نوروزی در بین کردها قدرتمند است، به واسطه تعارض حکومت مرکزی با کردها، حمله آشکار و پنهان به نوروز سابقه‌ای دیرین دارد. در عراق هم، اگر چه داستان نوروز در منطقه کردستان، بزرگ داشته می‌شود، ولی حکایتش با آنچه در کشور ما می‌گذرد متفاوت است. اما گفتم کشور ما، به کشورمان بپردازیم. در اینجایی که ایران نام دارد، داستان کمی تا قسمتی عجیب است. پس از پیروزی انقلاب، تعارضی بین ساختار حاکم و آنچه در سابقه کهن فرهنگی ایرانی وجود داشت بروز یافت و حتی معنایی تقابلی پیدا کرد و هر چه جلوتر رفت، این تقابل به تعمیق یکی از شکاف‌های بین دولت -ملت انجامید. از یک طرف آنچه نوروز و مفاهیم مرتبط با آن بود، از سوی صاحبان قدرت به چالش کشیده شد و حتی در جاهایی با نفی روبه‌رو شد و از سوی مردم، هر چه این نفی قدرتمندتر بود، مقاومت برای حفظ این آداب نیز شدیدتر و جالب اینکه گویی داستان نوروز و ملحقاتش از فرهنگ گذشته این آب و خاک، همچنان ادامه‌دار است، ازجمله تغییر نامی که امسال برای شب یلدا و چهارشنبه‌سوری رخ داد و خود حکایتی شد برای مدد جستن از روح طنزپرداز ایرانی و لطایفی که برای آن ساخته شد و دست‌به‌‌دست چرخید و گذشت. اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که اگر در تاجیکستان، هم بلشویسم به فرهنگ کهن ایرانی حمله کرد و هم مناسبات سنتی درون جامعه، مفاهیمی غیر از نوروز را تقویت می‌کرد، یا در افغانستان که فرهنگ ایرانی فقط در بخشی از هویت سرزمینی آن کشور، پایداری داشت، یا در ترکیه، تعارض قومی و افسران جوان پس از عثمانی تاکنون ادامه‌دار شده و در عراق که تعارضی شدید با حکومت بعثی تا همین ۲۰ سال پیش، به سرکوب هویت نوروزی بخشی از مردم آن کشور منجر شده بود، در کشور خودمان، اگر هویت کهن ایرانی، پاسدار مردمی بوده که همچنان مانده‌اند، مردم هم پاسبان همین هویتند و ساختار ۴۵ ساله کشورمان، به مانند همه عرصه‌های دیگر، بهتر آن است که با هویت مردم همراهی کند تا سعی بر تغییر آن داشته باشد، چراکه مرزهای هویتی بسیار قوی‌تر از مرزهای سیاسی روی نقشه جغرافیا و حتی بسیار وسیع‌تر از آن است و اگر از مرزهای هویتی یک مردم محافظت نشود، دیری نخواهد گذشت که اثری هم از مرزهای سیاسی باقی نخواهد ماند و البته یادمان نرود که همیشه مردم از حکومت‌ها بزرگ‌ترند، خیلی هم بزرگ‌ترند و نوروز برای مردم ما، شهبالی برای پرواز بر فراز همه سرزمین‌هایی است که بسیار گسترده‌تر است از آنچه بر نقشه جغرافیا دیده می‌شود.

sazandegi

پست های مرتبط

جهانگشای ایرانی

درباره “نادرشاه افشار” نادرشاه افشار کار خود را به عنوان یک جنگاور…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

قهرکرده‌ها بازگردند

درخواست وزیر ارشاد از سینماگران جشنواره فیلم فجر امسال قرار است، جایی…

استعفا در اوج

“احسان محمدحسنی” از اوج رفت احسان محمدحسنی با اعلام استعفای خود از…

دیدگاهتان را بنویسید