Page 4 - 08-11-1403-1895 Sazandegi
P. 4

‫تاز‌ههای ادبیات و هنرکافه‬                                                                                                                                    ‫سال هفتم شماره ‪1895‬‬  ‫‪04‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             ‫دوشنبه ‪ 8‬بهمن ‪1403‬‬

                                                                                                                                                                                                                                                       ‫چاقو در شب‬                                                                       ‫گزارش ادبیات‬

‫آلیسترم ‌کلیندرکاروانکولیانترکیبیماهران ‌هازمعما‪،‬ماجراودرامخلقکردهاست‬                                                                                                                                                                                                                                                              ‫شاعر آتشبس‬

‫میدانهای نفتی آلاســکا بودند‪ .‬با فروش بیش از‬                                                                                                                   ‫نشــر را زیر و رو کرد‪ .‬از روی این کتاب جنگی پرماجرا سال ‪۱۹۶۸‬‬                                        ‫آلیستر اســتوارت مکلین (‪ ۲۱‬آوریل ‪ ۱۹۲۲‬ـ‬                    ‫مایکللانگلیشاعربرجستۀ ایرلندیدرگذشت‬
‫‪ ۱۵۰‬میلیوننسخهازکتا ‌بهایش‪،‬مکلینبهیکی‬                                                                                                                          ‫فیلم بســیار موفقی با بازی ریچارد برتون و کلینت ایســتوود ساخته‬                                     ‫‪ ۲‬فوریۀ‪ )۱۹۸۷‬نامی اســت که با شنیدنش‪ ،‬نبض‬
‫از پرفروشترین نویسندگان تمام اعصار تبدیل شد‬                                                                                                                    ‫شد‪ .‬این فیلم در ایران به «قلعه عقابها» شهرت دارد‪ .‬مکلین سال‬                                         ‫علاقهمندان به ادبیات جاسوســی و ماجراجویی‬                ‫مایکل لانگلی‪ ،‬شــاعر برجستۀ ایرلند شــمالی پس از‬
‫و آثاری ماندگار چون «توپهــای ناوارون» را از‬                                                                                                                   ‫‪ ۱۹۶۸‬دنبالــ ‌های بر کتاب «توپهای نــاوارون» به نام «نیروی ده از‬                                    ‫تندتر م ‌یزند‪ .‬این نویسند‌هی اسکاتلندی با قلمی‬           ‫ســالها فعالیت درخشــان در عرصۀ شعر در‪ ۸۵‬سالگی به‬
                                                                                                                                                               ‫ناوارون» نوشت که ســال ‪ ۱۹۷۸‬گای همیلتون‪ ،‬کارگردان برجستۀ‬                                            ‫جادویی و ذهنی خلاق‪ ،‬دنیایی از هیجان و تعلیق‬
                 ‫خود به یادگار گذاشت‪.‬‬                                                                                                                          ‫انگلیسی‪ ،‬بر مبنای آن فیلمی با بازی هریسون فورد ساخت‪ .‬آلیستر‬                                         ‫را بــرای خوانندگان خود به ارمغــان آورد‪ .‬قریب‬                    ‫دلیل عوارض ناشی از جراحی لگن درگذشت‪.‬‬
                                                                                                                                                               ‫مکلین «عروســکی در زنجیر» و «کاروانی به طــرف واکاز» را در‬                                          ‫چهار دهه اســت که مکلین چشم از جهان فرو‬                  ‫رابین رابرتسون‪ ،‬ویراستار دیرین ‌ۀ لانگلی گفت‪« :‬افتخار‬
     ‫ ‪ W‬درخشش چاقوهای آد ‌مک ‌شهای‬                                                                                                                                                                                                                                 ‫بسته اما نام و آثارش همچنان در قلب علاقهمندان‬            ‫بکزنرمگ‪،‬یچبـوـنوتدقکریهببًًاا اهومۀکاارشکعنارما‪ .‬اولببتیهن‪،‬قنیــصابزودی‪.‬نابووآدخکرهیزنیاندفرکاازر‬
                               ‫سبز ‌هرو‬                                                                                                                                                ‫سالهای ‪ ۱۹۶۹‬و ‪ ۱۹۷۰‬نوشت‪.‬‬                                                    ‫به ادبیات ماجراجویی زنده است‪ .‬انتشارات نیلوفر‬            ‫سهگان ‌هبزرگ شعر ایرلند شمالی بود‪ .‬او و دوستان نزدیکش‪،‬‬
                                                                                                                                                               ‫مکلین‪ ،‬عاشق دریا و حماسههای جنگی بود‪ .‬او در رمانهایش‬                                                ‫بهتازگــی رمــان «کاروان کولیــان» مکلین را با‬           ‫شــیموس هینی و درک ماهــون‪ ،‬بخشــی از گروهی آزاد و‬
‫«کاروان کولیــان» او که عنــوان اصل ‌یاش‬                                                                                                                       ‫با مهارت تمام‪ ،‬شــخصیتهای بریتانیایــی را در مقابل آلمانیهای‬                                                                                                 ‫درخشان از نویسندگان جوان ایرلندی بودند که در اوایل دهۀ‌‬
‫«کاروانی بــ ‌ه طــرف واکارز» اســت‪ ،‬رمانی‬                                                                                                                     ‫شــرور قرار م ‌یداد و با چاشنی ملودرام‪ ،‬داستانهایی فراموشنشدنی‬                                            ‫ترجمۀ رامین آذربهرام منتشر کرده است‪.‬‬               ‫‪ ۱۹۶۰‬در گروه بلفاست فیلیپ هابســبام گرد هم میآمدند‪.‬‬
‫هیجا ‌نانگیز اســت که خواننــده را به دل یک‬                                                                                                                    ‫میآفر ید‪ .‬سبک نوشتاری مکلین با و یژگیهایی چون داستانپردازی‬                                                                                                   ‫لانگلی‪ ،‬هینی و ماهون اولین مجموعههای خود را در همان‬
‫پمرعوامنــاسیدرمهیجـنـوجبمفریابنــسرهد‪.،‬کدارردواِِنلیمنازطقکۀولیزایبنا بیه‬                                                                                     ‫مهیج‪ ،‬تعلیق مداوم‪ ،‬شخصیتپردازی قوی و فضاسازی واقعگرایانه‬                                                               ‫ ‪ W‬عاشق دریا و حماسه‌‬                 ‫دهه منتشر کردند سپس به شاعران برجستۀ بی ‌نالمللی تبدیل‬
‫ســوی واکارز‪ ،‬محل مقبرۀ مقدس سنت سارا در حرکت است اما‬                                                                                                          ‫مشــخص میشــود‪ .‬او در آثار خــود به موضوعاتــی چون جنگ‪،‬‬
‫این سفر زیارتی سالیانه با مرگهای مرموز و پ ‌یدرپی همراه شده‬                                                                                                    ‫جاسوســی‪ ،‬خیانت‪ ،‬ماجراجویی و بقای انسان میپردازد و با بیانی‬                             ‫آلیستر مکلین در ‪ ۱۹‬سالگی به نیروی در یایی انگلستان پیوست و‬                                              ‫شدند‪».‬‬
‫و ترس و وحشت را در میان کولیان گسترانده است‪ .‬سسیل دبوآ‪،‬‬                                                                                                        ‫تأثیرگذار‪ ،‬خواننده را در گیر و دار حوادث داستان غرق میکند‪ .‬اگرچه‬                        ‫در مقام افسر کشتیدر نبرد سواحل نروژدر جنگ جهانیدوم شرکت‬              ‫مایکل لانگلی که در سال ‪ ۲۰۰۰‬برای مجموع ‌ه شعر «آب‬
‫دختر یکی از مقامات فرانسوی حین بازدید از کاروان کولیان با نیل‬                                                                                                  ‫برخی منتقدان‪ ،‬شخصیتهای سطحی و زنان ب ‌یروح داستانهای او‬                                 ‫کرد‪ .‬در جر یان بمباران جز یرۀ ميلوش در در یای اژه مجروح شد‪ ،‬با این‌‬  ‫و هوا در ژاپن» برند‌ۀ جایز‌ۀ تی‪ .‬اس‪ .‬الیوت شد و سال ‪۲۰۱۷‬‬
‫بومن‪ ،‬مأمور سرویس مخفی بریتانیا آشنا میشود‪ .‬بومن که برای‬                                                                                                       ‫را نکوهش میکردند اما خوانندگان شــیفتۀ ترکیب جادویی اکشن‪،‬‬                               ‫حال در حمله به مناطق تحت اشغال ژاپنیها در برمه‪ ،‬مالایا و سوماترا‬     ‫برندۀ جایزۀ «پن پینتر» شــد‪ ،‬سال ‪ ۱۹۳۹‬در بلفاست به دنیا‬
‫تحقیق دربارۀ فعالیتهای مشــکوک در منطقه به پروانس آمده‬                                                                                                         ‫حماسههای کماندویی و فضاســازیهای بدیع او در جزایر یونان یا‬                              ‫شــرکت جست و به اسارت ژاپن ‌یها درآمد و در زندان ژاپنیها سختی‬        ‫آمد‪ .‬او در کالج ترینیتی دوبلین در رشت ‌ۀ مطالعات کلاسیک‬
‫است به سسیل در مورد مرگهای مرموز در کاروان کولیان هشدار‬                                                                                                                                                                                                ‫بسیار کشــید‪ .‬ژاپنیها او را شکنجه دادند و دندانهایش را کشیدند‪.‬‬       ‫تحصیل کرد؛ جایی که دریافت تنهــا چیزی که م ‌یخواهد‬
‫م ‌یدهد‪ .‬با وقوع مرگ دیگری در کاروان‪ ،‬سسیل و بومن تصمیم‬                                                                                                                 ‫ترجم‪۸‬ۀ ر‪۳‬ا‪۲‬میکصانفآآلرحیذهور‪/‬باسهت‪۵‬رران‪۶‬مم‪/۲‬ککاهلنوزیتالرنیشتااروامانتننیلوفر‬  ‫با پایان جنگ از اســارت ژاپنیها آزاد شــد‪ ،‬به انگلستان بازگشت و‬      ‫انجام دهد‪ ،‬سرودن شعر اســت‪ .‬او سال ‪ ۲۰۰۴‬در گف ‌توگو‬
‫میگیرند برای کشف حقیقت با هم همکاری کنند‪ .‬آنها به دنبال‬                                                                                                                                                                                                ‫به تحصیل ادبیات انگلیســی در دانشــگاه گلاسگو پرداخت‪ .‬در این‬         ‫با گاردین گفــت‪« :‬مردد بودم کــه وارد تدریس یا خدمات‬
‫کاروان به راه م ‌یافتند‪ .‬بومن در پی تحقیقات خود متوجه میشود‪،‬‬                                                                                                                                                                                           ‫مدت با کار در ادارۀ پست خرج زندگ ‌یاش را درمیآورد و داستانهای‬        ‫دولتی شوم اما گرفتار جادوی شعر شدم‪ ».‬در کنار شاعری‪،‬‬
‫مردی به نام گایوس اســتروم هزینههای این سفر زیارتی را تأمین‬                                                                                                                                                                                            ‫کوتاهشرا به روزنامههایدیلیمیرروایونینگنیوزمیفروخت‪.‬بعد‬                ‫لانگلی برای سالها بهعنوان مدیر هنرهای ترکیبی در شورای‬
‫میکند‪ .‬او به هویت واقعی اســتروم مشــکوک م ‌یشود و در این‬                                                                                                                                                                                              ‫از پایان تحصیلاتش بهعنوان باربر در بیمارســتانی مشغول کار شد و‬       ‫هنر ایرلند شــمالی فعالیت میکرد‪ .‬او ســال ‪ ۱۹۹۴‬میلادی‬
‫مسیرپرخطرباچالشهاوموانعزیادیروب ‌هروم ‌یشود‪«.‬کاروان‬                                                                                                                                                                                                    ‫سپس در دبستانی به تدریس زبان انگلیسی پرداخت‪ .‬در سال ‪۱۹۵۴‬‬             ‫مشهورترین شعر خود با عنوان «آتشبس» را با امید به پایان‬
‫کوليان» ابتدا بهصورت فیلمنامه برای الیوت کاســتن‪ ،‬تهیهکنندۀ‬                                                                                                                                                                                            ‫به پیشنهاد همســر ایان چپمن‪ ،‬دبیر ادبی انتشارات کالینز‪ ،‬بر مبنای‬     ‫درگیریهای ایرلند شمالی سرود‪ .‬یک روز پس از انتشار این‬
‫سینما نوشته شد و وقتی بهصورت داستانی بلند بازنو یسی و منتشر‬                                                                                                                                                                                            ‫تجربیاتــش در جبهههای جنگ جهانی دوم‪ ،‬داســتان بلندی به نام‬           ‫شــعر‪ ،‬آتشبس اعلام شد‪ .‬لانگلی در طول زندگی حرف ‌های‬
‫شــد‪ ،‬موفقیت جدیدی برای مکلین رقم زد‪ .‬روزنامه تایمز این‬                                                                                                                                                                                                ‫«ناو جنگی یولیسیز» نوشــت که ظرف ‪ 6‬ماه به فروشی برابر با ‪250‬‬         ‫خــود جوایز و افتخــارات متعددی دریافت کــرد‪ ،‬از جمله‬
‫کتــاب را «بهترین اثر مکلین بعد از توپهای ناوارون» نامید و‬                                                                                                                                                                                             ‫هزار نسخه دســت یافت‪ .‬فروش شگف ‌تانگیز این داستان مکلین را‬           ‫جایز‌ۀ «ویتبرد» را ســال ‪ ۱۹۹۱‬بــرای مجموع ‌ۀ «آتشهای‬
‫آن را «نمون ‌های برجســته از جادوی نوشتاری نویسنده» دانست‬                                                                                                                                                                                              ‫ترغیب کرد تا تمام وقت به نگارش داســتان بپردازد‪ .‬کتاب بعد ‌یاش‬       ‫درختهای همیشه سبز»‪ ،‬نشان امپراتوری بریتانیا در سال‬
‫و یورکشــر پست دربار‌هاش نوشــت‪« :‬کاروان کول ‌یها با رازهای‬                                                                                                                                                                                            ‫به نام «تو ‌پهای ناوارون» (‪ )۱۹۵۷‬به موفقیتی تمام عیار دست یافت‬       ‫‪ ۲۰۱۰‬و جایــز‌ۀ بی ‌نالمللی «شــعر فلترینلی» برای یک عمر‬
‫بیشمار‪ ،‬آدمکشهای ســبز‌هرو و چاقوهایی که تیغهشان زیر نور‬                                                                                                                                                                                               ‫و چهار سال بعد فیلمی بسیار تماشــایی بر مبنای آن ساخته شد که‬         ‫دســتاورد در ســال ‪ .۲۰۲۲‬او ســال ‪ ۲۰۱۷‬برند‌ۀ جایزۀ «پن‬
‫ماه م ‌یدرخشــد‪ ...‬تردید ندارم مد ‌تها در فهرست آثار پرفروش‬                                                                                                                                                                                            ‫شــهرت داســتان را چند برابر کرد‪ .‬مکلین بعد از انتشار «توپهای‬        ‫پینتر» شــد که ســالانه به نویســندگانی اهدا میشود که به‬
                                                                                                                                                                                                                                                       ‫ناوارون» به سوئیس مهاجرت کرد و با خود عهد بست که از آن پس‬            ‫گفتۀ هارولد پینتر در سخنرانی نوبل خود‪ ،‬نگاهی «بیباک و‬
                                ‫باقی خواهد ماند‪».‬‬                                                                                                                                                                                                      ‫سالی یک کتاب بنویســد‪ .‬حاصل کوشش او چندین رمان پرفروش‬                ‫خللناپذیر» به جهان دارند‪ .‬دان پترسون‪ ،‬رئیس هیأت داوران‬
‫است«ککاهربواانظرکافولیـتـاو تنب»ح‪،‬رف‪،‬راتخرواانزنیدهکراردمراگینرجماعسماویسیــِچِنیدمعلامیاهی می‪،‬یاکثنرد‪.‬ی‬                                                                                                                                               ‫بود که شــهرتی بیمانند برایش به ارمغان آورد‪ .‬در میان این داستانها‬    ‫آن سال‪ ،‬اشــعار لانگلی را «بهطرز بینقصی تغزلی و روان»‬
‫آلیســتر مکلین‪ ،‬استاد مسلم خلق فضاهای دلهرهآور در این رمان با‬                                                                                                                                                                                          ‫«آخرین مرز» (‪« ،)۱۹۵۹‬شب بیپایان» (‪ )۱۹۵۹‬و «ایستگاه قطبی‬              ‫توصیف کرد و گفت که آثار او «آکنده از انســانیت‪ ،‬فروتنی‬
‫وشچیخخر ‌هوادصنینسـتـتپدیهرتدراماازقم‪،‬یدفمق بوضهایقیودپممربرداماوخخزوودتپبرـجتـزنهئیِداِِِشلپتمرداوقانیجراقیس‪ ،‬نیراهمبتنههیتهاجصدنموییایربیمردکی‪.‬وکالیوشابدان‬                                                                                                                                                               ‫و شفقت اســت‪ ».‬لانگلی در طول دوران فعالیت حرف ‌های‬
‫و فرهنگ منحصربهفرد آنها را به خواننده معرفی میکند بلکه با بیان‬                                                                                                                                                                                                               ‫زبرا» (‪ )۱۹۶۳‬از بقیه معروفترند‪.‬‬                ‫خود همواره از تحسینکنندگان هارولد پینتر بوده و علاوه بر‬
‫هنرمندانه‌‪ ،‬چالشها و مســائل پیش روی این قوم‪ ،‬ابعاد اجتماعی و‬                                                                                                                                                                                          ‫مکلیــن یک بــار در مصاحبــ ‌های در مورد خــود گفت‪« :‬من‬              ‫این در دوران جوانی با تشویق پینتر سرودن شعر را ادامه داده‬
‫انسانی داستان را نیز پررنگ میکند‪ .‬مکلین با مهارت تمام‪ ،‬تعلیق و‬                                                                                                                                                                                         ‫داســتاننویس نیستم‪ .‬این ادعای بزرگی است‪ .‬من فقط یک قصهگو‬             ‫اســت‪ .‬لانگلی پس از دریافت جایزۀ «پن پینتر» در این باره‬
‫هیجان را در طول داستان حفظ میکند و با غافلگیریهای پ ‌یدرپی‬                                                                                                                                                                                             ‫هســتم‪ .‬خودم را در همین حد تصور میکنم‪ .‬این کار نیاز به هیچگونه‬       ‫گفته بود‪« :‬هارولد پینتر در جوانی مرا تشــویق کرد‪ .‬بنابراین‬
‫خواننده را تا آخرین صفحه در انتظار نگه م ‌یدارد‪« .‬کاروان کولیان»‬                                                                                                                                                                                       ‫هنری ندارد‪ .‬رمز و رازی هم در آن نیســت‪ .‬شــغلی است مثل همۀ‬           ‫دریافت این جایزه هم از لحاظ شخصی هم از لحاظ ادبی و‬
‫تجرب ‌های منحصربهفرد از مطالعۀ یک رمان جاسوســی اســت که با‬                                                                                                                                                                                            ‫شــغ ‌لهای دیگر‪ .‬تمــام رازی که در آن وجود دارد‪ ،‬ســرعت عملی‬         ‫سیاسی باعث افتخار من است‪ ».‬آنتونیا فریزر همسر هارولد‬
‫ترکیب ماهرانۀ معما‪ ،‬ماجراجویی و درام اجتماعی‪ ،‬خواننده را به تفکر‬                                                                                                                                                                                       ‫اســت که لازم دارد‪ .‬من از طر ‌حریزی داســتان لذت میبرم‪ ،‬بقی ‌هاش‬     ‫پینتر نیز در تأیید سخنان لانگلی گفت‪«:‬هارولد همواره اشعار‬
                                                                                                                                                                                                                                                       ‫فقط زحمت و خرحمالی اســت‪ ».‬ســال ‪ ۱۹۶۳‬تصمیــم گرفت از‬                ‫لانگلی را تحســین میکرد‪ ».‬مجموعۀ «صد در» از جمله‬
                                 ‫و تأمل وا م ‌یدارد‪.‬‬                                                                                                                                                                                                   ‫داستاننویسی دســت بکشد‪ .‬دو هتل خرید و مدت سه سال تنها به‬             ‫مجموعههای مشهور لانگلی است که سال‪ ۲۰۱۱‬به فهرست‬
                                                                                                                                                                                                                                                       ‫هت ‌لداریمشغولشد‪.‬دراینمدتازرویآثارشچندفیلمسینمایی‬                    ‫نهایی جایزۀ شــعر فوروارد راه یافته بود‪ .‬عنوان این مجموعه‬
                                                                                                                                                                                                                                                       ‫و تلویزیونی ساخته شد که شهرتش را بیشتر کرد‪ .‬سال ‪ ۱۹۶۶‬داستان‬          ‫دربارۀ کلیسایی است در جزیرۀ پاروس یونان که توسط سن‬
                                                                                                                                                                                                                                                       ‫جدیدی به نام «جایی که عقابها جرأت میکنند» نوشــت که بازار‬            ‫هلنا مادر کنســتانتین کبیر ساخته شده است‪ .‬گفته میشود‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            ‫این عمارت ‪ ۱۰۰‬در دارد که ‪ ۹۹‬مورد آنها شــناخته شد‌هاند‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            ‫و صدمین در وقتی کنســتانتین دوباره به یونان بازگردد‪ ،‬پیدا‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            ‫میشود‪ .‬آخرین مجموعۀ شعری لانگلی با عنوان «پرندگان‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            ‫کشته‌شده» در سال ‪ ۲۰۲۲‬منتشر شد‪ .‬این مجموعه از سوی‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             ‫گاردین بهعنوان اشعاری «سرشار از زندگی» توصیف شد‪.‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8