“دیوید لینچ” درگذشت
حدود ۶ ماه پیش در مصاحبهای از حال خود خبر داده بود که دیگر توان کارگردانی ندارد چراکه بیماری ریوی حتی توان راه رفتن را هم از او گرفته است. میگفت هرچند همیشه از سیگار کشیدن لذت برده و شاید بزرگترین لذت زندگیاش هم این بوده اما ریههایش دیگر جای کمی برای اکسیژن دارند و با طی کردن مسافتی کوتاه به سرعت اکسیژنش تمام میشود و دیگر نمیتواند قدم از قدم بردارد. با این حال میگفت همچنان سرشار از زندگی است و اگر بیماریاش مجال دهد، دوباره کار خواهد کرد. دیوید لینچ ۷۸ ساله در این مصاحبه گفته بود: «مدت طولانی است که به دلیل سیگار کشیدن دچار آمفیزم شدهام و خواه ناخواه در خانه هستم … و با توجه به کووید، برایم خیلی بد است که بیمار شوم حتی یک سرماخوردگی. خبر خوب این است که به جز آمفیزم در وضعیت بسیار خوبی هستم. سرشار از شادی هستم و هرگز بازنشسته نخواهم شد.»
اما انگار فرصت زیادی برای کار برایش باقی نمانده بود و ریههایش با او آن طور که میخواست تا نکردند. لینچ به دلیل آتشسوزیهای کالیفرنیای جنوبی، خانهاش را تخلیه کرد و بعید نیست، هوای دودآلود شهرش هم در مرگ او مقصر باشد. خانواده این سینماگر این خبر را اعلام کردند و نوشتند: «با نهایت تأسف، درگذشت دیوید لینچ، مرد هنرمند را اعلام میکنیم. در این زمان به کمی حریم خصوصی نیاز داریم. اکنون که او دیگر با ما نیست، جای خالی بزرگی در جهان احساس میشود. حالا که او دیگر بین ما نیست، خلأ بزرگی در دنیا به وجود آمده. اما همانطور که او میگفت، «چشمت به دونات باشد نه به بخش تهی میان آن.»
لینچ که آخرین فیلم بلندش «امپراتوری درون» را سال ۲۰۰۶ ساخت، گفت هنوز امیدوار است، فیلمنامه «آنتلوپ دیگر دوان نمیرود» سال ۲۰۱۰ سرانجام به سینماها برسد. وی همچنین درباره انیمیشن «اسنوت ورلد» که ساخت آن را دو دهه پیش با کارولین تامپسون شروع کرد هم گفت چند ماه پیش آن را به نتفلیکس ارایه کرد اما آنها آن را رد کردند چون ظاهرا مردم دیگرعلاقهای به داستانهای پریان ندارند. اوایل امسال گفته بود امیدوار است برای یک پروژه انیمیشن حامی مالی پیدا کند اما نه بیماری با او یاری کرد نه هیچ حمایتکننده مالی که بتواند آخرین بازیگوشیاش در سینما یعنی ساخت انیمیشن را به سرانجام برساند. اگرچه فیلمهای لینچ موفقیت زیادی در گیشه کسب نکردند اما همیشه محبوب منتقدان و فیلمدوستان بودهاند. چراکه تماشاگران هنگام تماشای آثارش انگار باید معمایی را حل کرده و یا رازهای تصویری را رمزگشایی میکردند و خب این کار مطلوب همه علاقمندان سینما نیست. اما منتقدان که همیشه کنجکاوند چیزهای عجیب و غریب از فیلمها استخراج کنند و دست به رازگشایی زنند، طرفدار او بودند. در سال ۲۰۰۳ در یک نظرسنجی که از منتقدان فیلم در سراسر دنیا توسط روزنامه گاردین انجام گرفت، دیوید لینچ به عنوان بزرگترین فیلمساز زنده جهان برگزیده شد.
بازیاش به جای جان فورد در فیلم «خانوادهی فیبلمن» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، آخرین یادگار او روی پرده سینما بود. حالا استیون اسپیلبرگ در بیانیهای درباره او گفته: «من عاشق فیلمهای دیوید بودم. «مخمل آبی»:جاده مالهالند» و«مرد فیلنما»، او را به عنوان یک خیالپرداز منحصر به فرد و خلاق معرفی کردند که فیلمهایش حس دستساز بودن داشتند. دیوید وقتی نقش جان فورد را در فیلم «فیبلمنها» بازی کرد، در نقش یکی از قهرمانانم بود. این یک تجربه سورئال بود و شبیه صحنهای از یکی از فیلمهای خودش به نظر میرسید. جهان دلتنگ چنین صدای اصیل و بیهمتایی خواهد شد. فیلمهایش تاکنون آزمایش زمان را پشت سر گذاشتهاند و همیشه نیز اینگونه خواهد بود.»
مارتین اسکورسیزی نوشت: «واقعاً دیوید لینچ یک نابغه بینشمند بود. در حقیقت این کلمه میتوانست برای توصیف او، فیلمها، سریالها، تصاویر و صداهایی که از خود به جا گذاشت، اختراع شده باشد. او فرمهایی خلق کرد که به نظر میرسید در آستانه فروپاشی هستند اما به نوعی هیچگاه فرو نریختند. او تصاویری روی پرده آورد که شبیه هیچ چیزی نبود که من یا کسی دیگر قبلاً دیده باشیم. او همه چیز را عجیب، غیرمنتظره، آشکارکننده و تازه کرد و از ابتدا تا انتها کاملاً بدون سازش عمل کرد. این روزی بسیار غمانگیز برای فیلمسازان، دوستداران سینما و هنر فیلم است. اما فیلمهای «کله پاک کن»، «از ته دل وحشی»، «مخمل آبی»، «مرد فیل نما»، «بزرگراه گمشده»، «جاده مالهالند» و «امپراتوری درون» و سریال «توئین پیکس» … با گذشت سالها و دههها همچنان رشد خواهند کرد و عمیقتر خواهند شد. ما خوششانس بودیم که دیوید لینچ را داشتیم.»
سریال تلویزیونی «توئین پیکس» لینچ در دهه ۹۰ در شبکه ABC به نمایش درآمد و به موفقترین سریال تلویزیونی دهه ۹۰ تبدیل شد و در سال ۲۰۱۸ پس از حدود ۳۰ سال، فصل سوم آن منتشر شد. یکی از موفقترین آثار کارنامه سینمایی لینچ «در قلب وحشی» است که در سال ۱۹۹۰ موفق به دریافت جایزه نخل طلای کن شد.
تمایز لینچ با دیگر کارگردانان این بود که هیچوقت بیکار نمینشست. اگر در سینما فعالیتی نداشت یا سینک چوبی میساخت یا در کارگاهش مشغول ساخت چراغ دیواری بود و همیشه میگفت: «مردم میتوانند نقاشی کنند، چیزهای کوچک بسازند، شعر بگویند، داستان بنویسند، داستانهایی که بعداً به فیلم درآیند، بازی کنند و دستورالعملهای جدید در آشپزی اختراع کنند. این یک فرصت برای آزمونهای مختلف است.»
شاید لینچ همه کارهایش را تمام کرده بود و کاری جز مرگ نداشت. حالا همه از او به عنوان یکی از بزرگان سینما یاد میکنند که شاهکارهایی را به یادگار گذاشت. اگرچه در زمان بودنش چنین او را خطاب نمیکردند.