رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : بر باد رفته

بر باد رفته

بردلی کوپر در سال ۲۰۱۸ با اولین فیلم بلند سینمایی خود در مقام کارگردان، «ستاره‌ای متولد می‌شود»، نشان داد که علاوه بر بازیگری توانا، نویسنده و کارگردانی مستعد است. فیلمی که در نودویکمین دوره جوایز اسکار ۸ نامزدی دریافت کرد و حتی کاندیدای اسکار بهترین فیلم شد. کوپر بعد از ۵ سال با درام زندگینامه‌ای رهبر ارکستر، دوباره روی صندلی کارگردانی نشست و نقش آهنگساز افسانه‌ای لئونارد برنستاین را ایفا کرد.
در ابتدای این پروژه، استیون اسپیلبرگ در نظر داشت که این فیلم را کارگردانی کند و به دنبال بازیگری مناسب بود. در این راستا، او به بردلی کوپر مراجعه کرد. اما پس از اکران فیلم «ستاره‌ای متولد می‌شود» یکی از بهترین فیلم‌ها درباره موسیقی‌دانان در سال ۲۰۱۸، اسپیلبرگ تصمیم گرفت عنوان کارگردان را به بردلی کوپر بسپارد. احتمالا او هم با این تصور که کوپر می‌تواند فیلمی درخور یک آهنگساز برجسته آمریکایی بسازد این کار را به او سپرده است اما خب «مایسترو» به خوبی نشان داد که اگر یک بازیگر در ساخت فیلمی یک بار موفق ظاهر شود، این تجربه لزوما برای دومین بار تکرار نخواهد شد و شرط‌ها و الزامات بیشتری از یک بازیگر و کارگردان خوب برای ساخت یک فیلم زندگینامه‌ای موفق وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آنها شناخت درام خوب از بد و پشت هم ردیف کردن اتفاقات دراماتیک مناسب یک فیلم دو ساعته برای شرح حال و زندگی یک چهره شاخص موسیقایی است.
لئونارد برنستاین رهبر، آهنگساز، پیانیست، مدرس موسیقی و مؤلف آمریکایی بود. او را یکی از مهم‌ترین رهبران ارکستر زمان خود می‌دانند و نخستین رهبر ارکستر آمریکایی بود که مورد تحسین بین‌المللی قرار گرفت. برنستاین در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد و با کار در فیلارمونیک نیویورک شهرت یافت. او رهبر ارکستر موسیقی کلاسیک در جهان بود و آثار زیادی نوشت که از مشهورترین آنها می‌توان به نمایش‌های موزیکال «داستان وست ساید»، «پیتر پن و شهر شگفت‌انگیز» ، «اپرای کندید» و موسیقی فیلم «در بارانداز» اشاره کرد. برنستاین با کارگردانان بزرگی از جمله «آلفرد هیچکاک» (در فیلم «پنجره رو به حیاط») همکاری داشته است.
«مایسترو» یا رهبر ارکستر، وقایع‌نگاری‌ از زندگی لئونارد برنستاین است و زندگی حرفه‌ای او به عنوان آهنگساز و زندگی شخصی او از جمله ازدواج و تمایلات عاطفی او را به تصویر می‌کشد. این فیلم با تمرکز بر رابطه برنستاین و همسرش فلیشا مانتیلگره، چندین دهه از زندگی این موسیقیدان را در برمی‌گیرد. در واقع پیش از تماشای این فیلم باید بدانید که این اثر بیشتر درباره روابط شخصی و خانوادگی این آهنگساز است تا هنر و قابلیت‌های او در آهنگسازی. هالیوود انگار مدت‌هاست که در پشت پرده به عده‌ای تعهد داده تا درباره دگرباشان جنسی فیلم بسازد و بازیگران و کارگردانان شاخص را به ساخت آثاری درباره آنها تشویق کند. اگر با این نگاه به سراغ «مایسترو» برویم بدون شک این فیلم یکی از مهم‌ترین آثاری است که با این هدف تولید شده و انگار تصمیم بر این بوده که بیش از اینکه تماشاگر با هنر این آهنگساز روبه‌رو باشد با روابط خارج از عرف او مواجه شود.
فیلم بیش از هر چیز دو بازیگر خوب دارد که کوپر البته به مدد گریم سنگینی که دارد و او را به خصوص در سنین میانسالی به شدت شبیه برنستاین کرده به همراه زوج مکملش کری مولیگان بازی خوبی ارائه داده است اما اگر تصور می‌کنید این فیلم خاطرات خوش و دلنشین تماشای «ستاره‌ای متولد می‌شود» را با بازی جذاب و به یاد ماندنی کوپر و لیدی گاگا برای شما تکرار خواهد کرد، سخت در اشتباهید و بهتر است اصلا به تماشای «مایسترو» ننشینید چراکه هیچ شباهتی با آن فیلم ندارد و شما را دلزده خواهد کرد.
کوپر زندگی این آهنگساز را با تمهید سیاه و سفید و رنگی کردن تصاویر قدیمی و جدید جلو دوربین برده. تمهیدی که مدتی است در هالیوود مد شده و از فیلم زندگینامه‌ای «بلوند» درباره «مرلین مونرو» تا همین «مایسترو» و «اوپنهایمر» مدام تکرار می‌شود. فیلمنامه این فیلم را بردلی کوپر و جاش سینگر نوشته‌اند. دقیقا مشخص نیست، کوپر برای چه تیم فیلمنامه‌نویسی «ستاره‌ای متولد می‌شود» را تغییر داده است. شباهت‌های آن فیلم به «مایسترو» غیرقابل کتمان است و آن تیم هم توانسته بود، فیلمنامه قابل قبولی بنویسد. اما این تغییر تیم فیلمنامه‌نویسی بسیار به کوپر و فیلمش ضربه زده است. جاش سینگر فیلمنامه‌نویس گزیده‌کاری است که در کارنامه‌اش یک جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال- به همراه تام مک‌کارتی- برای فیلم برنده اسکار اسپایت‌لایت یک نامزدی گلدن گلوب- به همراه لیز هانا- برای فیلم پست استیون اسپیلبرگ و یک نامزدی بفتا برای فیلمنامه اقتباسی نخستین انسان دیمین شزل دیده می‌شود. با همه اینها بزرگ‌ترین ضعف این اثر فیلمنامه طولانی، کشدار و بی‌اوج و فرود آن است. انگار قرار است ما تنها شاهد تحولات شخصیتی و گرایشات جنسی متلاطم یک آهنگساز باشیم تا نبوغ و توانایی او در هنرش. همین‌هاست که تماشاگر را از همان ابتدای فیلم پس می‌زند و او باید صبوری به خرج دهد تا آخر بتواند فیلم را تحمل کند. فیلم در زمینه شخصیت‌پردازی، پرداخت عشق او به فلیشیا و موسیقی و گرایش‌های برنستاین بسیار ضعیف عمل کرده است. نوع روایت فیلم کلا ایراد دارد و رفت‌‌وبرگشت‌های زمانی و سیاه و سفید و رنگی کرده تصاویر هم کاری پیش نمی‌برد. بیننده پای اثری می‌نشیند که بتواند با کاراکتر اصلی‌اش ارتباط بگیرد و او جذابیت‌های لازم را برای او ایجاد کند. اما جدا از اینکه با کاراکتر همراه نمی‌شود، داستانی هم وجود ندارد. در واقع این فیلم بیشتر از اینکه یک فیلم سینمایی باشد، گویا مجموعه سکانس‌هایی است که جدا جدا از روی گزارش‌های زندگی برنستاین ساخته شده است! قصه فیلم به خاطر نپرداختن به رویدادهای مهم زندگی برنستاین چندان چالش‌برانگیز نیست. «مایسترو» را نمی‌توان در زمره بهترین فیلم‌های بیوگرافی و براساس واقعیت در نظر گرفت و از طرفی هم بردلی کوپر نسبت به «ستاره‌ای متولد شده» است، پیشرفت چندانی از خود نشان نمی‌دهد. تنها تفاوت این فیلم با اثر قبلی‌اش رویکرد هنری آن است. او در این اثر سعی دارد تا از دنیای فیلم‌های تجاری فاصله بگیرد و با استفاده از عناصر سینمای هنری مثل استفاده از قالب سیاه و سفید و قاب‌‌بندی‌های خاص به فیلم‌های هنری نزدیک شود. همین اتفاق هم تبدیل به بزرگ‌ترین نقطه ضعف فیلم شده است. در واقع اگر متریال لازم در یک فیلم بیوگرافی در دسترس نویسنده و کارگردان باشد، نیازی به متوسل شدن به فرم و بازی با رنگ و حرکت‌های دوربین نیست. قصه پر افت و خیز و پر از خرده‌داستان‌هایی که تماشاگر را پاگیر و سرگرم کند، کارگردان را بی‌نیاز به همه اینها می‌کند و «مایسترو» به خوبی نشان می‌دهد که بردلی کوپر در این زمینه دست خالی بوده و رفتن به سمت این تمهیدات راهی برای پر کردن حفره‌های دراماتیک داستان است که در نهایت همه اینها هم به توفیقی برای کوپر هم تبدیل نشده است. کوپر در «مایسترو» همه چیز را فدای هنری جلوه دادن فیلم و کسب جوایز می‌کند. او در این فیلم حتی نمی‌تواند یک شمای کلی از زندگی لئونارد برنستاین و موسیقی‌اش ارائه کند. اما تلاش‌های او به ثمر نمی‌نشیند و «مایسترو» نه تنها موفقیت «ستاره‌ای متولد می‌شود» را برای او تکرار نمی‌کند بلکه نه در جشنواره‌های بین‌المللی موفق می‌شود و نه در گیشه چندان می‌درخشد و نه دستاورد مهمی برای یک بازیگر خوب به حساب می‌آید.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

در مرز سنت و نوگرایی

به یاد “امین‌الله رشیدی” امین‌الله رشیدی، خوانندۀ پیشکسوت موسیقی ایرانی که بیش…

۲۳ مهر ۱۴۰۳

در پناه ادبیات

زندگی و زمانه “شاهرخ مسکوب” شاهرخ مسکوب، صدایی منحصربه‌فرد در تاریخ روشن‌فکری…

۲۳ مهر ۱۴۰۳

مصائب رائد

“رائد فریدزاده”، رئیس جدید سازمان سینمایی با چالش‌های بزرگی روبه‌رو است رائد…

دیدگاهتان را بنویسید