رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : رستم در تهران

رستم در تهران

گفت‌وگوی سازندگی با “حسین پارسایی”، کارگردان نمایش “نبرد رستم و سهراب”

⭕️رستم در تهران

“حسین پارسایی”: شاهنامه روایت این خاک مقدس است که چگونه مردان و زنان برای حفظ ایران ایستادند و از کشور دفاع کردند و جان دادند

 

«نبرد رستم و سهراب» بیش از اینکه یک نمایش میدانی پرهزینه و پرطمطراق باشد، اجرایی استراتژیک است. نمایشی که از یکی از داستان‌های شاهنامه فردوسی وام گرفته شده و با تغییراتی در سیر قصه، روی صحنه رفته است. نویسنده اثر داستانی تازه را با الهام از آنچه فردوسی سروده، خلق کرده است. رستم دستان مدام کابوس‌هایش را دوره می‌کند، پشیمانی از کشتن پسر تبدیل به زجری دائمی برای او شده و او که نمی‌دانسته به مصاف فرزندش رفته، دفاع از وطن و مرزهایش را دلیل کشتن جوانی می‌داند که در لشکر بیگانه به جنگ او آمده است. در واقع دست رستم در این نمایش برای ایران و برای وطن به خون پسر آلوده می‌شود چراکه برای دفاع از وطن، چاره‌ای برای او باقی نمی‌ماند. حسین پارسایی، کارگردان این نمایش بیش از دو دهه است که دست به تولید نمایش‌های بزرگ و پرهزینه می‌زند. چه زمانی که «بانوی آب‌وآیینه» را روی صحنه برد، چه وقتی «اولیورتوئیست» را در تالار وحدت اجرا کرد و چه موقعی که «بینوایان» را در هتل اسپیناس به اجرا درآورد، در فکر این بود که نمایش‌هایی متفاوت و باشکوه را به صحنه ببرد که هر یک در زمان خود با دیگر آثار نمایشی آن دوره متفاوت بودند. درست نظیر «نبرد رستم و سهراب» که می‌گوید، اجرایش باید متناسب با شکوه و جلال آنچه باشد که در شاهنامه آمده است. آن طور که پارسایی می‌گوید، «نبرد رستم و سهراب» بخشی از یک سه‌گانه است که «هفت خان اسفندیار» اولین بخش آن بود. بنابراین او همچنان در پی اجراهایی این‌چنینی خواهد بود و به همین ترتیب مسیر متفاوتی را در تئاتر ایران طی خواهد کرد که با اهداف استراتژیک آمیخته شده و او تنها فردی بوده که تا به امروز کارگردانی چنین نمایش‌هایی را بر عهده گرفته است.

‌چرا در طول سال‌های اخیر به طور مدام دست به تولید پروژه‌های بزرگ و پرزحمت زدید؟ چرا نمی‌توانید یک نمایش ساده و جمع‌وجور را روی صحنه ببرید؟
این موضوعات ناظر بر سلیقه افراد است. همه ما دوست داریم روزی رویاهای خودمان را بسازیم. من هم از جوانی با آزمون‌وخطا در تکاپوی ساخت نمایش‌های بزرگ و باشکوه بودم، خب البته در ایران این گونه نمایشی کمتر تجربه شده بود و چنین امکانی برای آموختن نبود و بیشتر فرصت‌هایی پیش می‌آمد که در فستیوال‌های خارجی از نزدیک شاهد اجرای نمایش‌های بزرگ باشم.

یعنی ‌‌تماشای نمایش‌های خارجی که در کشورهای دیگر روی صحنه دیدید، منجر به انتخاب چنین پروژه‌هایی شد؟
بی‌تردید مشاهدات و تحقیقات میدانی در عرصه بین‌الملل‌ و اجراهای زنده در فستیوال‌های مختلف در خلق آثار کلاسیک تاثیر بسزایی دارد، شما بهتر می‌دانید؛ در ایران برای آموختن آکادمیک و تجربه‌های نو به‌ویژه در تئاتر موزیکال امکانی وجود ندارد، امیدوارم روزی وزارت علوم با ابتکار ‌و خلاقیت و بازنگری در طرح درس‌های دانشگاهی به این ضرورت پاسخ دهد. در پاسخ به سوال شما باید بگویم بله، دیدن نمایش‌های صحنه‌ای اجرای عمومی، چه فستیوال‌های معتبر خارجی و چه فیلم‌های موزیکال‌ها، تاثیر بسزایی در یادگیری و تجربه‌اندوزی من برای ساخت آثار موزیکال داشتند. موزیکال‌های الیور توئیست ساخته کارول رید و بینوایان ساخته تام هوپر برای من بیشترین تجربیات را فراهم کرد، اگر تجربه تولید این آثار و برگردان به فارسی این موزیکال‌ها در کارنامه من نبود، هرگز جرأت ساخت نمایش‌های هفت‌خان اسفندیار و رستم و سهراب را پیدا نمی‌کردم. در این مسیر بسیار آموختم و تجربه کردم و البته بی‌شمار در آماج حملات رسانه‌ای قرار گرفتم اما آنچه مقدور و مقدر بود به بار نشست و من از این بابت خدا را شاکرم.
‌از کدام یک از اجراهایی که در خارج از کشور دیدید، بیشتر الگو گرفتید؟
به‌جز الیور توئیست و بینوایان که فیلم موزیکال آنها دسترس همگان است تقریباً دیدن نمایش‌های صحنه‌ای موزیکال در فستیوال‌های مختلف بیشتر برای من یک کلاس دانشگاه بود. اینکه چطور می‌شود به خلق آثار بزرگ ‌‌و ماندگار با توجه ضرورت‌های فرهنگی و نیاز مخاطبان عصر حاضر توجه کرد. بنابراین همه سعی و خطای من اجرای یک نمایش حرفه‌ای با ذائقه قاطبه تماشاگران ایرانی بوده و هست.
‌فارغ از بزرگی و پرزحمت بودن نمایشی مانند نبرد رستم وسهراب، آیا می‌توان این پروژه را کار استراتژیک دانست که به همین خاطر برخی از نهادی دولتی در تولید آن مشارکت داشتند؟
بله، بی‌تردید این یک اثر استراتژیک است و بخش خصوصی به تنهایی قادر به پذیرفتن چنین ریسکی نخواهد بود. واقع‌بینانه ببینیم آیا واقعاً ساخت چنین آثار عظیمی در لوکیشن‌های تاریخی و منحصربه‌فرد مثل سعدآباد و نیاوران و باشگاه انقلاب بدون حمایت دستگاه‌های فرهنگی و نهادهای دولتی امکان‌پذیر است؟ خیر، مجموعه بانکداری کشور مثل بلو بانک یا سامانه‌های دیگر که درحال حاضر حامیان مالی پروژه‌های بزرگ هستند، ارشاد و حوزه هنری و فارابی و رودکی و میراث فرهنگی و تلویزیون سازمان‌های فرهنگی استراتژیک به‌ویژه سازمان اوج و بنیادهای وابسته همیشه بازوان قدرتمند خلق آثار فاخر و تاثیر‌گذار بوده‌اند. خزانه مالی همه این ارگان‌ها و بانک‌ها یکی است و زمین و آسمان و موجودی آن متعلق به مردمان این سرزمین است، چه بهتر سیاست‌های همگون فرهنگی با هدف هم‌افزایی بیشتر منجر به خلق تولیدات فاخر شود. در دو سال گذشته محصول سازمان رسانه‌ای هنری اوج یکی از حامیان و مبلغان ارزش‌های فرهنگی کشور به‌ویژه شاهنامه با حمایت از نمایش «هفت‌خان اسفندیار» در وانفسای ناآرامی‌های اجتماعی و بی‌تکلیفی و بی‌برنامگی و بی‌پولی این اثر را ماندگار کردند با این ضرورت که شاهنامه‌ چراغ راه است و هزار قصه و افسانه وطنی که در تاریخ معاصر ما تکرار می‌شوند. این سازمان همچنان در تولید پروژه‌های فاخر دیگر که با نگاه استراتژیک و بی‌نیاز به تظاهر و خودنمایی فارغ از آرم تولید می‌شود، نگاه آرمانی دارد. به اعتقاد من سازمان اوج را باید تنها نهادی نامید که اینگونه به نیازهای روحی و معنوی مخاطبان و تهیج قلبی آنان اهمیت می‌دهد مصداق؛ «چو ایران نباشد تن من مباد».
‌با این وجود فکر می‌کنید، تولید چنین کارهایی به همه افراد سپرده می‌شود، یا اینکه تنها کسانی که امتحان خود را پس داده باشند برای کارگردانی چنین نمایش‌هایی انتخاب خواهند شد؟
به هر حال انتخاب افراد برای متولیان یک رویداد بزرگ از جنس نبرد رستم و سهراب که پرهزینه است همواره مبتنی بر شناخت و توانایی‌های کارگردان است، البته امیدوارم هر روز بر تعداد هنرمندان برای ساخت آثار بزرگ و فاخر افزوده شود.
‌از ابتدای شکل‌گیری این پروژه توصیه یا سفارشی در جهت چگونه بودن آن دریافت کردید؟
خیر، من گاهی سال‌ها به یک سوژه فکر می‌کنم هر زمان وقت آن فرا برسد با ایمان راسخ آن را می‌سازم؛ از این بابت خدا را شاکرم.
‌چطور به این ایده رسیدید که در داستان رستم و سهراب تغییراتی ایجاد کنید؟
به همان دلیل که وقتی می‌خواهم شاهنامه را برای فرزندانم بخوانم آن را ساده و روان می‌کنم، تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. گذر زمان ما را به نیازهای بیشتری ‌رساند‌ چراکه کهن الگوها، چراغ راه آموزه‌های جدید در عصر حاضر هستند. نسلی نو، کنجکاو، علاقه‌مند، جست‌وجو‌گر و اهل مکاشفه و چرایی؟ چرا رستم پاره تنش را کشت؟! بعد مرگ سهراب چطور فکر می‌کرد؟ وقتی نشان سیمرغ را بر بازوان پسرش دید با خود چه فکر می‌کرد؟ آیا پشیمان بود یا از یک عذاب ابدی رنج می‌برد؟ و پرسش‌های بی‌شماری که در نگاه آزاد به شاهنامه منجر به طراحی و خوانشی متفاوت از خط اصلی داستان نبرد رستم و سهراب از شاهنامه می‌شد. هزار راه نرفته را باید بروی تا به زبان مخاطبانت حرف بزنی، او را درگیر مفاهیم بلندی کنی که حالا نیاز اوست و در کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن خود در پی کشف اوست تا ببیند و برنجد و بگوشد و رستگار شود، پس شاهنامه را باید بارها خواند و آن را متناسب با خلأهای فرهنگی و اجتماعی به‌عنوان درمان به کار برد. در واقع باید آن را بخوانی و تفکر کنی که چگونه از این گنجینه عظیم برای رستگاری توشه برداری.
‌مساله دفاع از وطن به‌عنوان علت کشتن پسر از کجا و چطور وارد نمایشنامه شد؟
ایمان مشترک این کلیدواژه‌‌ای است که از اول در ذهن من بود، وطن یا پاره تن. بی‌گمان همه ما این خاک مقدس را دوست داریم، شاهنامه با همه شکوه و جلالش مثال بسیار خوبی است برای پاسداری از این مرز‌وبوم و مهرورزی و عشق‌ورزی به مام وطن و رستم در مواجهه با سهراب ، سر سپاه توران برای دفاع از وطن می‌ایستد، بی‌آنکه بداند حریف مقابلش همان فرزند عشق‌اش و یادگار تهمینه است. تنها به یک دلیل، وطن، این شکوه مادرانه ‌و مقدس.
‌نبرد رستم و سهراب از پرهزینه‌ترین پروژه‌های نمایشی ایران است. چطور به این نتیجه رسیدید که در سالنی غیر از سالن تئاتر این نمایش را اجرا کنید و چطور به استادیوم تنیس رسیدید؟
قصد داشتم گوشه‌ای از شکوه و عظمت داستان رستم و سهراب را با استفاده از همه ظرفیت‌های نمایشی و تکنولوژی روز دیدنی و شنیدنی نشان بدهم بنابراین سالن‌های مسقف با تماشاگران محدود نظر من را برآورده نمی‌کرد، وقتی می‌گوییم نبرد! یعنی یک آوردگاه بزرگ برای خلق حماسه‌ای بی‌بدیل و این ملزوماتی ویژه‌ای می‌خواهد که استادیوم تنیس مناسب این ایده‌پردازی بود.
‌انتخاب این محل با توجه به هزینه‌هایی که صرف ساخت‌وساز شده اگر به اجرای همین نمایش محدود شود، توجیه اقتصادی نخواهد داشت. احتمالا اجراهای دیگر در این محل وجود دارد؟
بله، حتماً در کنار تولیدات جدید رپرتوار آثار قبل را خواهیم داشت. به هر حال به همت متولیان این پروژه و جناب شبیری، تهیه‌کننده نمایش و همکاری و مساعدت مسئولان امر در باشگاه انقلاب استادیوم تنیس هم به‌عنوان یک ظرفیت جدید معرفی شد.
‌ هیچ‌وقت به این فکر نکردید که سالنی برای اجراهای خود داشته باشید تا مدام مجبور به تغییر محل اجرا نباشید؟
طبیعتا آرزوی هر هنرمندی است که صاحب کمپانی باشد، سالن اجرای نمایش داشته باشد و بتواند برای گروه یا کمپانی خودش برنامه درازمدت و رپرتوار اجرای آثار داشته باشد. سال‌ها تلاش کردم که با کمک بخش خصوصی بتوانم ظرفیت تازه‌ای به سالن‌های نمایشی کشور اضافه کنم که متاسفانه تا به امروز محقق نشد اما همچنان در تلاش هستم، این اتفاق بیفتد. چراکه فکر می‌کنم، بقای گروه‌های نمایش در گرو کمپانی شدن و یا استقرار دائم برای برنامه‌ریزی درباره اهداف بلندمدت‌شان هست.
‌برخی از صحنه‌ها با حضور تمامی بازیگران و اعضای گروه حرکت شکل می‌گیرد،‌ فکر نمی‌کنید، شلوغی صحنه‌ای مانند کابوس رستم، امکان تمرکز لازم را از تماشاگر می‌گیرد؟
سازو‌کار هر صحنه‌ای با توجه ابعاد لوکیشن اجرا و به تناسب جوهره نمایشی هر بخش طراحی و میزانسن شده است. کابوس‌های شبانه رستم نیازمند هجوم ناشناخته‌هایی است تا آشوب ذهنی او را پدیدار کند. همین‌طور پیش‌واقعه نبرد که روایت ذهنی رستم، سال‌ها بعد از واقعه است. بنابراین سعی شده با استفاده از طراحی حرکات فرم برای انتقال مفاهیم درون‌متنی بهره ببریم .
‌پروژه بعدی شما چه خواهد بود؛ آیا با همین سبک‌وسیاق به کار خود ادامه می‌دهید؟
من در مسیر تجربه‌ام و بیشتر به آثار موزیکال حماسی و ایرانی علاقه‌مندم و شاهنامه حکیم فردوسی و دیگر مشاهیر گنجینه‌های بی‌بدیلی هستند که همواره از آنها می‌آموزم. درحال حاضر روی چند داستان از شاهنامه ازجمله «سوگ سیاووشان» متمرکز هستم. البته به «آرش کمانگیر» و «مولانا» هم فکر می‌کنم تا قسمت چه باشد هر کدام اذن دهند همان می‌شود.
‌‌اخیرا معاون هنری وزارت ارشاد مصاحبه‌ای داشتند و گفتند با بلیت‌های گران و مناسبات قدرت مخالفند، شما چه پاسخی به این ادعا دارید؟
نظرشان محترم، البته من انتظار داشتم ایشان از عملکرد و نقش حمایتی خودشان هم در نسبت با این آثار یا مثلاً قیمت یک میلیون تومانی بلیت کنسرت‌ها هم صحبت می‌کردند. عدالت‌محوری و قضاوت ایشان بدون اطلاع از چند‌وچون هزینه‌های یک پروژه میدانی بزرگ که کنسرت یا موزیکال نیست، دور از ذهن بود! چند بار شخصاً از ایشان دعوت کردم ابعاد و شرایط سخت این پروژه را از نزدیک مشاهده کنند اما نشد، بالاخره این مواقع، حمایت‌های معنوی حداقل دلخوشی هنرمند است. حقیقتًا وقتی مصاحبه ایشان را خواندم با خودم فکر کردم، مگر صدور مجوز برای اثر تحت حمایت ایشان خارج از توان و اراده ایشان است که با تاخیر و تعلل مواجه شده و اساساً قیاس آن را با نمایش «نبرد رستم و سهراب» را متوجه نشدم. به نظرم کافی بود دستور می‌دادند، بشود! من معتقدم به جای تعبیر و تفسیر مناسبات سرمایه و قدرت در این وانسفای رکورد اقتصادی هنر و بودجه‌های قطره‌چکان فرهنگی باید از حمایت بانک‌ها و نهادهای فرهنگی و سازمانی مثل اوج که بانی آثار فاخر و ملی است و به مفاهیم ارزشمند و ملی می‌پردازد، استقبال کرد و قدردان بود. یک سنت دیرینه در فرهنگ عمومی ما و مدیریت هنری کشور همیشه رایج بوده؛ مصداق اینکه ما برای وصل کردن آمدیم نی برای… .
‌صحبتی باقی مانده ؟
از همه همکاران، طراحان و هنرمندان ‌و حامیان این پروژه عظیم و تهیه‌کننده سختکوش و توانا جناب شبیری و مدیریت و همکاران شرکت توسعه و‌ اماکن ورزشی سپاسگزارم .خدا را شاکرم به خاطر مخاطبان فرهیخته‌ای که پشت‌و‌‌پناه این اجرا بودند.

sazandegi

پست های مرتبط

در مرز سنت و نوگرایی

به یاد “امین‌الله رشیدی” امین‌الله رشیدی، خوانندۀ پیشکسوت موسیقی ایرانی که بیش…

۲۳ مهر ۱۴۰۳

در پناه ادبیات

زندگی و زمانه “شاهرخ مسکوب” شاهرخ مسکوب، صدایی منحصربه‌فرد در تاریخ روشن‌فکری…

۲۳ مهر ۱۴۰۳

مصائب رائد

“رائد فریدزاده”، رئیس جدید سازمان سینمایی با چالش‌های بزرگی روبه‌رو است رائد…

دیدگاهتان را بنویسید