رنگ‌زمینه

هیولای جاه‌طلب

درباره فیلم “کارآموز”

فیلم «کارآموز» از فیلم‌های جنجال‌برانگیز امسال است. نخستین اکران این اثر در جشنواره کن مورد توجه منتقدان قرار گرفت اما در آمریکا به سختی و به صورت محدود اکران شد.
گابریل شرمن در نقش فیلمنامه‌نویس و علی عباسی به‌عنوان کارگردان ایرانی- سوئدی به سراغ بخشی از زندگی دونالد ترامپ رفته‌اند که وی از فردی خجالتی و مثبت تبدیل به یک شیطان می‌شود. فیلمنامه کارآموز در سال ۲۰۱۸ نوشته شد اما هیچ ‌کارگردان صاحب‌نام آمریکایی حاضر نشد که در جریان کشمکش‌های انتخاباتی این فیلم را بسازد و نامش با انتخابات گره بخورد حتی نتفلیکس هم این فیلم را به دلیل خدشه‌دار شدن جمهوری‌خواهان پخش نکرد.
کارآموز تقریباً یک فیلم درام سیاسی محسوب می‌شود که به اوایل دهه‌ ۷۰ که دونالد در دفتر پدرش در نیویورک کار می‌کند، می‌پردازد. در این حین دولت آنها را تحت فشار گذاشته و شهرداری هم بابت عدم رعایت حقوق رنگین‌پوستان از آنها شکایت کرده است. در این حین، وی با عضویت در یکی از باشگاه‌های سرشناس شهر با روی کوهن، وکیل معروف و با تجربه اما بدنام آشنا و موکل و از مریدانش می‌شود. روی کوهن (۱۹۲۷-۱۹۸۶) یکی از وکلایی بود که با مافیا سر و ‌‌کار داشت و او را بیشتر به‌عنوان کارچاق‌کن تا وکیل می‌شناسند. او در راهروهای کاخ سفید رفت‌وآمد داشت و از رفقای ریچارد نیکسون بود. از کوهن بیشتر به‌عنوان یک فرد قدرتمند و فاسد نامبرده می‌شود. او از سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ مشاور حقوقی دونالد ترامپ بود سپس بر اثر بیماری ایدز درگذشت.
روی کوهن به مرشد خود سه قانون را یاد می‌دهد که بعدها ترامپ این قانون را به نام خود ثبت می‌کند: ۱- حمله، حمله و حمله،۲- انکار و هیچ چیز را به گردن نگیر و۳- شکست را نپذیر و تسلیم نشو.
فیلم با اینکه سعی کرده یک خط روایی را تعریف کند اما در برخی جاها خرده‌پیرنگ‌ها به آن اضافه می‌شود و کارگردان این خط را گم می‌کند. کارآموز را اگر بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم باید آن را به دو نیمه تقسیم کنیم:
نیمه اول که به آشنایی ترامپ با کوهن و مرید او شدن اشاره دارد. ترامپ زیاده‌خواه، خواهان ترقی است و کوهن را وکیل خود می‌کند تا از شر مالیات‌ها و شکایت دولت معاف شود. او در این بخش فردی احساسی و حتی دارای عذاب وجدان است. در این قسمت دونالد هنوز تبدیل به هیولا نشده و علی عباسی هم توانسته به خوبی به رابطه استاد و شاگردی بپردازد و داستان را برای ما تعریف کند. او مخاطب را تشنه نگه می‌دارد تا نیمه بعدی قصه را برایش تعریف کند. نیمه دوم و پایانی آن برعکس بخش اول بسیار کند، آشفته و‌ چندپاره است. در این بخش قصه هر چقدر جلوتر می‌رود، نقش کوهن کم‌رنگ ‌و کم‌رنگ‌تر می‌شود و‌ ترامپ به واسطه کارهای غیرقانونی‌اش در زمینه املاک، تبدیل به یک غول ساخت‌وساز در نیویورک می‌شود. دونالد با حذف کوهن، خود را خدا می‌بیند و تبدیل به هیولایی می‌شود که حتی خوابیدن را برای خود ممنوع می‌کند. فکر او فقط درگیر معامله و ثروت است. در این بخش ما با مشکلات زناشویی و مرگ برادرش نیز روبه‌رو هستیم.
کارآموز از همین نیمه دوم ضربه می‌خورد و به ‌شدت افت می‌کند. سکوت در این بخش حکمفرماست. فیلمی که براساس یک روایت‌گویی واقعی است در این بخش تبدیل به یک مستند می‌شود؛ در صورتی که در نیمه اول ما با یک اثر سینمایی روبه‌رو هستیم که اطلاعات اجتماعی و انسان‌شناسی دقیقی به ما ارائه می‌دهد اما در نیمه دوم ما شاهد کلیپ‌های نقل‌قول و مصاحبه هستیم که در کنار هم قرار گرفته است.
کارآموز زمانی اکران شد که چیزی به ۵ نوامبر (انتخابات آمریکا) باقی نمانده بود و ترامپ برای سومین ‌بار نامزد شده بود و در نهایت توانست این مرد جاه‌طلب دوباره به کاخ سفید راه یابد؛ در جایی خوانده بودم، شیطانی که از همه ترسناک‌تر است، شیطانی است که قبلاً به خانه راه داده شده است. با انتخاب وی به ‌عنوان چهل‌وهفتمین رئیس‌جمهور آمریکا، بخش زیادی از مردم جهان در شوک‌ و بهت فرو رفتند. در این فیلم، عباسی سعی کرد آن روی شیطان‌صفت بودن هیولا را به دلیل شاگرد بودن کوهن نشان دهد که فیلم از دو زاویه دیده شد؛ دموکرات‌ها، وی را هیولا دیدند که به هر نحوی می‌خواهد وارد کاخ سفید شود همان‌طور که به هر نحوی قانون را دور می‌زد و‌ جمهوری‌خواهان داستان موفقیت مرد قوی جهان را تماشا کردند. ترامپ با پخش این فیلم با ارسال یک نامه «توقف و انصراف» درصدد جلوگیری از اکران فیلم دست به کار شد و سخنگوی ستادش، استیون چانگ، کارآموز را فیلم آشغال و کاملاً خیالی دانست. او همچنین این فیلم را یک توهین مخرب محض اعلام‌ کرد که هرگز نباید اکران می‌شد. او در این ‌باره گفته بود: «کارآموز حتی ارزش ندارد که در بخش دی‌وی‌دی‌های ارزان‌قیمت یک فروشگاه تخفیف خورده در آستانه ورشکستگی قرار بگیرد». با این حال جمهوری‌خواهان دست به کار شدند و ‌کتابی در مورد کاملا هریس چاپ کردند که صفحات آن خالی و سفید بود، یعنی آنکه هریس هیچ چیز برای ارائه ندارد.
با این حال، آنها چه بخواهند و نخواهند، فیلم با الهام از واقعیت ساخته شده و با همه کم‌و‌کاستی‌ها نشان داد، ترامپ نسخه دیگر کوهن است یا بهتر است بگوییم خود اوست. کوهن، مربی ترامپ بود که بعدها ترامپ از روی آن رد شد. فروختن انسانیت یک فرد و معامله با شیطان در نهایت فردی را با ویژگی‌های زننده تحویل جامعه می‌دهد که هم‌اکنون برای بار دوم رئیس‌جمهور شده است.

برچسب ها :

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

جدال تلویزیون خصوصی و دولتی

صداوسیما مدیرعامل فیلیمو را متهم کرد سرانجام صدا و سیما به عنوان…

روانکاوی چرخان

درباره نمایش “بونکر” «بونکر»، جدیدترین کار و اجرای جلال تهرانی در مجموعه…

خدمت یا خیانت

درباره “جلال آل‌احمد” ۱۱ آذر سالروز تولد مردی است که دو سال…

دیدگاهتان را بنویسید