دیدار فیلم “رگهای آبی”
«رگهای آبی» میتوانست اتفاقی ویژه در نخستین روز جشنواره چهلوسوم فیلم فجر باشد. فیلمی که بالاخره در بخش نمایشهای ویژه جشنواره فجر، رنگ پرده را دید تا حالا به غیر از انتخاب باران کوثری برای ایفای نقش فروغ فرخزاد و شباهت یا عدم شباهت وی با این شاعره نامدار معاصر، مجال دیگری برای پرداختن به این فیلم بحثبرانگیز فراهم شود. بحثبرانگیز از آنرو که شخصیت فروغ فرخزاد و فرازونشیبهای رخ داده در زندگی شخصی وی، آنقدر جذاب و جالب توجه هست که میتواند کنجکاوی هر علاقهمند به فرهنگ و ادبیات را برانگیزد.
جهانگیر کوثری در مقام کارگردان و یکی از نویسندگان فیلمنامه اما در ساخت «رگهای آبی» آنچنان دست به عصا و محافظهکارانه حرکت کرده که پرتره تصویریاش از فروغ، چندان نشانی از فروغی که در اذهان متصور است، ندارد. فروغی که نهتنها نبوغ هنری و قدرت شاعرانگیاش آنچنان که باید نمودی در فیلم ندارد بلکه فیلمساز او را تا حد بانویی سر به هوا و هوسباز تنزل میبخشد.
اینچنین است که کوثری سعی کرده با افزودن روایتی از زندگی فروغی دیگر (ستاره پسیانی)، مشکلات زندگی زناشویی فروغ را بهنوعی بازآفرینی کند و به این بهانه بین این دو شخصیت پیوندی دراماتیک برقرار کند. اقدامی نهچندان منطقی که نهتنها کمکی به شناخت بیشتر شخصیت فروغ فرخزاد نمیکند بلکه با افزودن زمان فیلم، نویسنده را از پرداختن به سایر بخشهای کنجکاوبرانگیز زندگی فروغ بازمیدارد. بخشهایی نظیر دوران آشنایی و ارتباط عمیق فروغ با ابراهیم گلستان و چگونگی همراه شدن با وی و قدم نهادن در مسیر فیلمسازی که اتفاقاً میتوانست مصالح دراماتیک فوقالعادهای در اختیار فیلمساز قرار دهد.
اگر بپذیرم که بنا به دلایل فرامتنی، فیلمساز اجازه ورود به این بخش مهم از زندگی فروغ را نداشته است، باز هم میشد با تمهیدی هنرمندانه ضمن اشاره به این مقطع مهم و پرفروغ از زندگی شاعر، بیتفاوت از کنار آن عبور نکرد. ولی کوثری و گروهش نهتنها از این مهم عبور کردهاند بلکه حتی در به تصویر کشیدن صحنه دلخراش تصادف و مرگ فروغ نیز خست به خرج داده و از به تصویر درآوردن آن خودداری میکنند. به طوری که اگر مخاطب از قبل اطلاعاتی درباره موضوع نداشته باشد از طریق تماشای فیلم، چیزی درباره چگونگی مرگ فروغ دستگیرش نخواهد شد.
شاید جالب توجهترین قسمت فیلم، پایانبندی آن باشد که تصاویر مستند آرشیوی، لحظاتی از مراسم خاکسپاری فروغ در گورستان ظهیرالدوله را به نمایش میگذارند. جایی که حضور پررنگ بسیاری از روشنفکران و چهرههای ادبی آن روزها به چشم میآید و این حضور اندوهبار، این سوال را در ذهن ایجاد میکند، فروغ که بوده درحالی که فقط ۳۲ بهار را پشت سر گذاشته بود، چنین اعتباری کسب کرده و قلبها را به تسخیر درآورده است؟ سوالی که «رگهای آبی»، پاسخ مناسبی برایش ندارد!