رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : خیانت سرخ

خیانت سرخ

درباره “نورالدین کیانوری”

 

نورالدین کیانوری، با کنار زدن ایرج اسکندری، توانست در جایگاه رهبری حزب توده قرار بگیرد. او که در دهه سوم زندگی خود به حزب تازه‌تاسیس توده پیوسته بود به عنوان یکی از مخالفان سرسخت رژیم پهلوی همچنین مخالف امپریالیسم، تلاش کرد پشتیبانی از انقلاب را در دستور کار خود قرار دهد و زمینه نفوذ را در انقلاب فراهم کند. که مدتی بعد با اغلب اعضای این حزب برخورد شدید شد.
کیانوری، نوه شیخ فضل‌الله نوری مانند بسیاری از افرادی که پس از انقلاب دستگیر شدند به زندان رفت و پس از آزادی هم تا ۱۵ مرداد ۱۳۷۷ تحت نظر و در حبس خانگی بود. کیانوری در دارالفنون درس خوانده بود و با زبان فرانسه، آلمانی، روسی و انگلیسی آشنایی داشت. به دانشکده فنی که رفت با انور خامه‌ای و تقی مکی‌نژاد سر یک کلاس می‌نشست؛ کلاسی که محمود حسابی و عبدالله ریاضی استادانش بودند. نخستین بار در همان دانشکده بود که بعد از اعتصاب دانشجویی به جلسات مطالعه علمی جامعه‌شناسی راه پیدا کرد و با اصول کمونیسم نیکلای بوخارین و آثار زیگموند آشنا شد. او در آلمان تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی به پایان برد و همزمان با چپ‌گرایان هم روابطی پیدا کرد. در ایران همزمان با سربازی در دانشگاه تدریس کرد و به مدرسه گروهبانی رفت تا سال ۱۳۲۱ که به حزب تازه‌تاسیس توده پیوست. در سال ۱۳۲۳ وقتی به عضویت کمیسیون تفتیش حزب آمد با مریم فیروز ازدواج کرد، درحالی که مریم فیروز قبل از آشنایی با او به عضویت حزب توده درآمده و حتی اموال خودش را به حزب بخشیده بود. خانه آنها پس از ازدواج، محفل روشنفکرانی چون صادق هدایت بود و اگرچه هدایت، عضو حزب نبود اما با آنها دوستی نزدیکی داشت و هفته‌ای یک ‌بار به منزل آنها سر می‌زد.

سیاه و سفید تشکیلات حزب توده
حزب توده در زمان تاسیس، مهم‌ترین تشکیلات چپ در ایران بود و هنوز هم هیچ تشکیلاتی به بزرگی این حزب در ایران قوام نگرفته است. این حزب در سال ۱۳۲۰ با هدف استقرار سوسیالیسم در ایران راه‌‌اندازی شد. سران حزب تاکید داشتند که می‌خواهند توده‌های تحت استثمار متشکل از کارگران، دهقانان، تجار، صنعتگران و روشنفکران مترقی را در مقابل امپریالیسم متحد کنند اما در بزنگاه‌های حساس تاریخ معاصر ایران مرتکب اشتباهاتی شدند. آنها اگرچه مدعی استقلال بودند از اعطای امتياز نفت شمال به شوروی حمایت کردند. حمایت آنها به اینجا ختم نشد و در کل از حکومت ملی آذربایجان شوروی حمایت کردند. در مقابله با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اقدام موثری که نکردند هیچ که به ‌عنوان مخالفان مصدق، از کوشش برای زمین زدن دولت او دست برنداشتند. درباره این حزب دو دیدگاه وجود دارد، برخی تاریخچه آن را با جاسوسی وخرابکاری گرده زده و برخی دیگر معتقدند که در شکوفایی مدرنیته در ایران نقش داشته‌اند. کیانوری معتقد بود که به‌رغم اشتباهات حزب، بی‌انصافی است اگر خدمات حزب توده ایران را در گرد آوردن و آموزش و تجهیز توده‌های زحمتکش کشورمان از راه تشکیل اتحادیه‌های کارگری و دهقانی و سازمان‌های توده‌ای زنان، جوانان، دانشجویان و اتحادیه‌های نویسندگان و آموزگاران و … به فراموشی بسپاریم. «با تشکیل و رهبری این‌گونه سازمان‌ها، حزب توده ایران به زحمتکشان یدی و فکری و به اقشار گوناگون اجتماعی آموخت که چگونه با کار و مبارزه دسته‌جمعی به حقوق حقه خود دست یابند. در زمینه فرهنگی، حزب توده ایران یک نسل از نویسندگان، سرایندگان و هنرمندان تربیت کرد و به جامعه تحویل داد». توده نه ‌تنها در طبقه کارگر که در میان سایر اقشار جامعه آن زمان رسوخ کرده بود و بسیاری روشنفکران نیز به آن پیوستند اما برخی بعدها یا کناره گرفتند یا از اساس منکر حضور خود در حزب شدند. حزب انگیزه زیادی در زمینه آزادی‌خواهی و عدالت در طبقات مختلف ازجمله روشنفکران ایجاد کرده بود اما در نهایت ترجیح دادند، حضورشان در حزب در حد آشنایی باشد.

به کار گرفتن نیروی روشنفکران
جذب روشنفکران به حزب در هر حال یکی از نقاط قوت آن محسوب می‌شد. افرادی تحصیل‌کرده که هر کدام ایده‌های مختلفی برای پیشبرد اهداف حزب در نظر می‌گرفتند. احسان طبری، تئوریسین مطرح مارکسیست در این باره می‌نویسد: «حزب ما خود را نه ‌تنها موجد یک رستاخیز اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بلکه در عین حال پرچمد‌ار یک رستاخیز عظیم معنوی و روحی می‌داند. این رستاخیز معنوی و فکری به عینه مانند رستاخیز اجتماعی تنها در نتیجه مبارزه سخت و جدی در جبهه‌های ایدئولوژیک، فلسفه، هنر و علم می‌شود». سلیمان اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، انور خامه‌ای، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری، آرداشس آوانسیان، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین، رضا رادمنش و رضا روستا به‌ عنوان هسته اصلی حزب بودند. جعفر پیشه‌وری، جلال آل‌احمد، احمد شاملو، عنایت‌الله رضا، خسرو روزبه، مسعود احمدزاده‌هروی، امیرپرویز پویان، غلامحسین ساعدی، امیرحسین آریان‌پور، بیژن جزنی، مصطفی شعاعیان، حمید اشرف و علی شریعتی از دیگر چهره‌های چپ در ایران معاصر هستند. باقر مومنی، عضو پیشین حزب توده معتقد بود که پس از خلع ید رضاشاه، حزب توده ایران به بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین مرجع اندیشه و فرهنگ و هنر نو و مترقی جامعه ایران بدل شد و به آفرینش و گسترش نیروهای فکری‌- فرهنگی و هنری تازه دست زد. بابک امیرخسروی از اعضای پیشین حزب توده هم می‌گوید: «برای فهم درست مساله باید موضوع را در برش زمانی-مکانی آغاز دهه ۱۹۲۰ و کوران جنگ جهانی دوم ضدفاشیستی قرار داد. ایرانیان آن زمان و حتی نسل‌هایی پیش‌تر از آن، احیای استقلال تقریباً از دست ‌رفته ایران در آغاز دهه ۱۹۲۰ را مدیون انقلاب فوریه و اکتبر ۱۹۱۷ روسیه می‌دانستند؛ که در پی آن با بستن قرارداد دوستی ایران و روسیه شوروی در ۱۹۲۱ به سلطه تزاریسم و ستم‌ها و تجاوزهای دوره تزاری پایان داد. همه ملیون و آزادی‌خواهان ایران بدان واقف بودند و به صداقت و دوستی شوروی باور داشتند. علاقه و احترام پایه‌گذاران حزب توده ایران به شوروی گذشته از ملاحظه همین مصالح ایران که عمومیت داشت به خاطر تمایلات و باورهای سیاسی- اجتماعی آنان در راه عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان جامعه بود که شوروی مظهر و تجسم جهانی آن پنداشته می‌شد. این امر در وجدان توده‌ای‌ها، احساس نوعی نزدیکی و همسویی با شوروی‌ها را پرورش می‌داد».

پایان رسمی حزب
در ماه‌های منتهی به انقلاب، حزب توده خود را در زمره انقلابیون قرار داده بود و اعلامیه رهبری امام خمینی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران را هم پذیرفت. صلاحیت رهبران حزب توده مانند «کیانوری» و «محمدعلی عمویی» و برخی دیگر از رهبران و اعضای آن در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی تایید شد. عضوگیری کردند و ده‌ها نشریه و انبوهی از کتاب را منتشر کردند اما در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ با دستگیری‌ اعضا، اعتراف اجباری کیانوری و دیگر رهبران حزب توده از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد. در آذر ماه همان سال ۱۰ نفر از افسران مرتبط با حزب و در شهریور ۱۳۶۷ گروهی از اعضای حزب اعدام شدند.

چپ حال حاضر ایران
جنبش چپ در ایران پس از فروپاشی حزب توده سرگذشت دیگری پیدا کرد. برخی از این نیروها فعالیت سیاسی را کنار گذاشتند، برخی تواب شدند، برخی تلاش کردند چنان که فیلم لباس شخصی بیان کرده بود به دایره نظام نفوذ کنند. برخی از چپ‌ها نیز گفتمان چپ را به دانشگاه‌ها بردند و در آنجا تلاش کردند این گفتمان زنده بماند و تئوریسین‌هایی مانند یوسف اباذری داشته باشند. از آنجایی که جنبش چپ دانشگاهی خالی از نیروی فکری و روشنفکران پخته‌تر است، هنوز در به تحقق پیوستن آرمان عدالت‌طلبی و برابری ناکام مانده است و با وجود تلاش‌های گاه‌وبیگاه اما با هدف فاصله زیادی دارد.

sazandegi

پست های مرتبط

سیاست و ناسیاست

درباره کتاب جدید “سیدمصطفی تاج‌زاده”   تلقی هر فرد از سیاست نه‌تنها…

۲۹ شهریور ۱۴۰۳

زشت‌‌وزیبای آقازادگی

“محمد عطریان‌فر”   آقای علی ربیعی که از دوستان بسیار خوب ما…

۲۹ شهریور ۱۴۰۳

سنت‌شکنی

پس از ۴۴ سال یک جوان اهل تسنن به نام “آرش زره”…

۲۹ شهریور ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید