Page 4 - 06-06-1403-1773 Sazandegi
P. 4

‫تاز‌ههای ادبیات و هنرکافه‬                                                                                                                                 ‫سال هفتم‌شماره ‪1773‬‬    ‫‪04‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                               ‫سه‌شنبه‌ ‪ 6‬شهریور‪1403‬‬

‫مشهورات در محک معقولات‬                                                       ‫دیالکتیک تاریﺦ و تخیﻞ‬                                                                         ‫فرخوان جایزه جلال‬
                                                                             ‫سیدمهدی شجاعی‪ :‬در نوشتار قائل هستم که حتمًًا از مباحث‬
‫عبدالعلی دســتغیب‪ :‬پشــت هر نظریه یا نقد و سخن‬                               ‫تاریخی و مســتند در روایت اســتفاده کنم‪ ،‬با اینکه م ‌یدانم‬                                ‫هفدهمین دورۀ جایز‌ۀ ادبی «جلال آ ‌لاحمد» از نویسندگان‪،‬‬
‫موضوعی خاص‬      ‫بحزترگمًًاا ین ماکددرلبیارلۀوکتااستبدیالاملحیتهواسی اثترکوه‬                                                                                            ‫پژوهشگران‪ ،‬پدیدآورندگان و ناشــران دعوت کرده اســت تا‬
‫باید بررسی شود‬                                                               ‫ارسوایتترامه تستخقییملًًارباهبرزنردوگیی‬  ‫مباحث تاریخی و اســتنادی ممکن‬                    ‫آثار خود را در چهار گروه «داستان بلند و رمان»‪« ،‬مجموعه‬
‫و اگر مورد قبول باشد بپذیریم و اگر باب دلمان نباشد‬                                                                    ‫نویسنده ببندد‪ .‬البته وقتی قرار است‬               ‫داستا ‌نکوتاه»‪«،‬نقدادبی»و«مستندنگاری»بهایندبیرخانه‬
‫و نظرشــان را قبول نداریم آن را رد کرده و دلایل رد آن‬                        ‫امامان بپردازد‪ ،‬دســت تخیل بسته است‪ .‬در فضاسازیهای‬                                        ‫ارسال کنند‪ .‬براساس این فراخوان کتابهای ارسالی باید در‬
‫سخن و نظر را برای خودمان محفوظ بداریم‪ ،‬حتی اگر‬                               ‫اطراف که حا ‌لوهوای داستان را شامل میشود‪ ،‬دست تخیل‬                                        ‫سال ‪ ۱۴۰۲‬و با مجوز وزارت ارشاد به چاپ رسیده باشند و در‬
                ‫حرفهای خوب و قشنگی بزنند‪.‬‬                                                                                                             ‫بازتر است‪.‬‬
                                                                                                                                                                                    ‫یکی از چهار گروه ذکر شده قرار بگیرند‪.‬‬

                                                                             ‫‌‪۳‬میلیارددلار!باورم ‌یکنید؟‬

‫درآمد کتابسازان از کتابهای تقلبی سال گذشته ‪ ۲‬برابر هزینه ساخت برج خلیفه دوبی بوده است‬

‫دیگرم‪ ،‬این بار از ســمت دیج ‌یکالا! هرچند که بنده بعدها از‬                   ‫کنارتان شــروع م ‌یکند به ترجمه‪ .‬دســت بر قضا‪ ،‬کتاب شما‬
‫اتهام نشــر اکاذیب در تمام پروند‌ههایی که ناشــران کتا ‌بساز‬                 ‫در بازار م ‌یگیرد و به چاپ ســوم یا چهارم م ‌یرسد‪ .‬اینجا چه‬                                                      ‫یاسر نوروزی‬
‫ســاخته بودند‪ ،‬موفق بیرون آمدم و تبرئه شدم اما مسأله نحوه‬                    ‫ناشر‪ ،‬همان کتاب‬         ‫م ‌یافتد؟ ناگهان م ‌یبینید حدود ‪50‬‬               ‫ارتافاعقین ًای‬
‫برخورد دلســوزان عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات و کتاب در‬                         ‫ســرعت منتشــر‬          ‫با همان عنوان و همان طرح جلد‪ ،‬به‬                                                             ‫روزنامه نگار‬

        ‫دیج ‌یکالا بود که باید صمیمانه از آ ‌نها تشکر کنم‪.‬‬                   ‫کرد‌هاند و بازار را از دست شما که سا ‌لها برای کارتان زحمت‬                                ‫شمار‌های ناشناس بود و موبایل را که برداشتم‪ ،‬گفت‪« :‬هم‬
                                                                             ‫کشــید‌هاید‪ ،‬قاپید‌هانــد‪ .‬آن هم با چه ترفندی؟ رونویســی از‬                               ‫آدرس خود ‌ترو درآوردم‪ ،‬هم خونــواد‌ه ‌ترو! م ‌یدونم باهات‬
                           ‫ ‪ W‬کتاب‪ ۳ ،‬درصد کل کالاها‬                         ‫کتاب شما! یعنی کتاب شما را برداشت ‌هاند‪ ،‬چند کلمه و جمله‬                                  ‫چی کار کنــم!» این البته آغاز پرونــد‌های نبود که حدود یک‬
                                                                             ‫را جاب ‌هجا کرد‌هاند و به اســم نشر خودشــان منتشر کرد‌هاند‪.‬‬                              ‫ســال با آن دســ ‌توپنجه نرم کردم‪ .‬ماجرا برمیگشت به چند‬
                                                                             ‫م ‌یتوانیدشکایتکنید؟خیر!م ‌یتوانیداعتراضکنید؟نه!چرا؟‬                                      ‫ماه قبل‪ ،‬وقتی همه جا پر شــده بود از فروشندگان کتاب‪ .‬در‬
                                                                             ‫چون عد‌های درحال دور زدن قانون هستند‪ .‬به همین راحتی!‬                                      ‫ایســتگاههای مترو‪ ،‬غرفهبهغرفه‪ ،‬پشــت هم فروشنده کتاب‬
                                                                             ‫اجماابآیزامنوتاقشع ًرا‬  ‫خاطرات استیو‬     ‫کتاب‬   ‫همین اســت که وقتی‬       ‫برای‬             ‫م ‌یدیدی‪ ،‬کنار خیابان فروشــنده کتــاب م ‌یدیدی و در مراکز‬
                                                                                                     ‫بازار م ‌یدیدی‪.‬‬  ‫آن در‬  ‫ب ‌هتدریج ‪ 200‬ترجمه از‬   ‫شد‪،‬‬              ‫تجاری و گردشــگری و فرودگاه و ترمینال و حتی پمپبنزین‬
                                                                                                                             ‫همه ای ‌نها ترجمه بودند؟!‬                 ‫و جنب فلان مغازه آرایشی بهداشتی هم! مهمترین عرصه این‬
                                                                                                                                                                       ‫بازار بیسروته هم کجا بود؟ سامانههای فروش مجازی کتاب‪.‬‬
‫ســال ‪ ،1402‬بیش از ‪ 186‬هزار محصول فرهنگی در دیجیکالا‬                                                        ‫ ‪ W‬فقط پول مهم است؟‬
‫عرضه شــد که ‪ 3‬درصــد از مجموع فروش کالاهــا‪ ،‬متعلق به‬                                                                                                                       ‫هی ‌چ وقت از خودتان نپرسیدید چرا؟ چه خبر است؟!‬
‫کالاهــای فرهنگی بودنــد؛ کالاهایی از قبیل فیلم‪ ،‬ســریال‪،‬‬                    ‫ماجرا در واقع از این قرار بود که کتابسازان درحال تسخیر‬
‫فیلمتأتر‪ ،‬بلیت کنســرت‪ ،‬آلبوم موسیقی‪ ،‬مجله‪ ،‬کتا ‌ب صوتی و‬                    ‫تمام عرصههای فروش بودند و هیچ بعید نبود چند وقت دیگر‬                                      ‫ ‪W‬ق‪3‬طمعیًالیاازردخیدللار‌ی!ها شــنید‌هاید که عرصه کتاب‪ ،‬پول چندانی‬
‫کتــاب کاغذی‪ .‬در واقع دیجیکالا بــرای همین ‪ 3‬درصد پیش‬                        ‫در فلافلفروشی سر محل هم دور ساندویچ‪ ،‬برگههای کتاب‬                                         ‫ندارد اما واقعیت ب ‌ههیچ وجه ای ‌نطور نیســت‪ .‬صنعت نشر از‬
‫آمد و با کارشناســان کتاب برای پاکسازی کتابسازان از عرصه‬                     ‫بپیچند بهعنوان تبلیغ! البته ماجرا این نیست که توزیع گسترده‬                                ‫سینما هم پو ‌لسازتر است و بنا به اعلام مدیر خانه کتاب‪ ،‬سال‬
‫فرهنگ‪ ،‬همراه شد‪ .‬ممکن اســت همین حالا عد‌های بگویند‬                          ‫کتاب‪ ،‬رفتاری نادرســت باشــد‪ .‬موضوع این بود که عد‌های‬                                     ‫مالی داشته‪ .‬گردش مالی‬  ‫گکتذاش‌تبهس‪،‬ــ‪2‬ا‪1‬زاهنزاکرهمیلعیاجریبد ً‌اتغومریاب ًنا!گمراد درش‬
‫که موفقیتی در این زمینه ندید‌هاند یا هنوز هم کتابهای ناشران‬                  ‫ناشر درحال رونویســی از کتابهای مترجمان دیگر بودند و‬                                      ‫یک برآورد ساده گزارش‬
‫کتابساز در این سامانه به فروش م ‌یرسد‪ .‬بله‪ ،‬هنوز هم هست‪.‬‬                     ‫به محض اینکه کتابی پرفروش میشــد‪ ،‬ســراغ آن م ‌یرفتند‪.‬‬                                    ‫کردیم که درآمد آ ‌نها از طریق کتا ‌بهای تقلبی در دهه گذشته‪،‬‬
‫اما نمیپذیرم اگر کســی بگویــد که مدیران و دســ ‌تاندرکاران‬                  ‫بعد هم یک اســم مســتعار روی آن م ‌یزدند و میفرســتادند‬                                   ‫چیزی حدود‪ 2‬برابر هزینه ساخت برج خلیفه دوبی بوده است!‬
‫فرهنگــی دیجیکالا در ایــن زمینــه کاری نکرد‌هاند‪ .‬بلندترین‬                  ‫بازار‪ .‬برایشان هم هیچ اهمیتی نداشت که کتاب مربوطه غلط‬                                     ‫حدود ‪ 3‬میلیارد دلار! باور م ‌یکنید؟ جالب اینجاســت بدانید‬
‫قدم را البته اداره کتاب وزارت ارشــاد برداشت که امسال قریب‬                   ‫داشته باشــد‪ ،‬نداشته باشد‪ ،‬افتادگی در آن باشد یا نه! پول این‬                              ‫آ ‌نها در همین یک دهه گذشته‪ ،‬ای ‌نچنین رشد کردند و تبدیل‬
‫به ‪ 20‬ناشر کتابســاز را به نمایشگاه کتاب راه نداد‪ .‬این یکی از‬                ‫وسط مهم بود! فقط پول! برای همین همراه خبرنگاران کتاب‪،‬‬                                     ‫به یک شــبکه عظیم کاذب فروش کتاب شــدند‪ .‬چگونه؟ از‬
‫اقدامات فو ‌قالعاده این وزارتخانه برای نشان دادن عزم راسخش‬                   ‫بلاگرها‪ ،‬مترجمان جوان و پیشکســوت‪ ،‬کتابفروشان خبره و‬                                      ‫طریق ســامان ‌ههای فروش مجازی‪ .‬وقتی پرفرو ‌شهای بازار‬
‫علیــه کتابســازان بود‪ .‬اما بعضــی ســامانهها و پلتفر‌مها هم‬                 ‫دلســوزان حوزه کتاب و کتابخوانی‪ ،‬جریانی را شروع کردیم‬                                     ‫کتاب را پیدا کنید‪ ،‬از روی دس ‌تشان رونویسی کنید و بعد مثل‬
‫دلسوزانه پیش آمدند که یکی از آنها دیجیکالا بود‪ .‬درحالی که‬                    ‫مبنی بر افشاگری گسترده علیه این مافیای کتابساز؛ جریانی‬                                    ‫دانه در بازار ب ‌یســامان کتاب ایران بپاشید‪ ،‬چه اتفاقی خواهد‬
‫میتوانستند همین قریب به‪ 3‬درصد فروش کالاهای فرهنگی از‬                                                                                                                   ‫افتــاد؟ دامی فو ‌قالعاده په ‌ن کرد‌هاید برای آ ‌نها که ســره را از‬
‫کل کالاهای خود را بهانه کنند و بگویند رقم چندانی نیست که‬                             ‫که تا امروز همچنان روبهجلو درحال حرکت است‪.‬‬
‫قرار باشد خودشان را درگیر کنند‪ .‬منتها باز هم تأکید میکنم که‬
‫دلسوزی آنها در این عرصه و همراه ‌یشان قابل ستایش است‪.‬‬                                             ‫ ‪ W‬نحوه برخورد مدیران دیج ‌یکالا‬                                                            ‫ناسرهنم ‌یشناسند‪.‬‬

‫ ‪ W‬کدام ناشران؟ چه تعداد؟‬                                                    ‫امــروز اما این نوشــته را م ‌ینویســم برای دوســتان عزیز‬                                                                 ‫ ‪ W‬نگو ای ‌نها کتا ‌باند!‬
                                                                             ‫دیج ‌یکالا‪ .‬آ ‌نها که در همان قد ‌مهای اول‪ ،‬حس ‌ننیت خود را‬
                                                                             ‫در پاکسازی عرصه کتاب از کتا ‌بسازان نشان دادند‪ .‬هرچند‬                                     ‫غروب ملایم پایان بهار است که نشست ‌هام به باز کردن بعضی‬
                                                                                                                                                                                       ‫ســامان ‌ههای مجازی فــروش کتاب و‬
‫اگــر در ادعــای بنده شــک دارید‪،‬‬                                                                                                                                                      ‫جســ ‌توجو م ‌یکنم‪ .‬بعد تکیه م ‌یدهم‬
‫میتوانیــد بــه گــزارش ســالانه اخیر‬                                                                                                                                                  ‫به صندلی‪ ،‬جز غصه خوردن چه کاری‬
‫دیجیکالا مراجعــه کنید مبنی بر تعداد‬                                                                                                                                                   ‫از دستم برم ‌یآید؟ چون فهرست مقابل‬
‫کتابهای عرضه شــده از سوی ناشران‬                                                                                                                                                       ‫من روی نمایشگر کامپیوتر‪ ،‬پر است از‬
‫مختلف‪ .‬در این فهرست‪ ،‬شما هیچ نامی‬                                                                                                                                                      ‫ناشران کتا ‌بساز‪ ،‬مترجمان ناموجود و‬
‫از ناشران کتابساز نمیبینید‪ .‬البته بحث‬                                                                                                                                                  ‫کتا ‌بهایی که شک ندارم از روی دست‬
‫ما در این نوشته ناشر خوب یا بد نیست‪.‬‬                                                                                                                                                   ‫آثار مترجمان دیگر‪ ،‬رونویسی شد‌هاند‪.‬‬
‫دســتکم در زمینه کتا ‌بســازی به ما‬                                                                                                                                                    ‫صدر تا ذیل قسمت مربوط به کتاب در‬
‫ارتباطی ندارد یک ناشر چه نوع کتابی با‬                                                                                                                                                  ‫بســیاری از پلتفر‌مهای فروش مجازی‪،‬‬
‫چه کیفیتی عرضه میکند‪ .‬مهم این است‬                                                                                                                                                      ‫شبیه به بازار سا ‌لهای کودک ‌یام بود که‬
‫ناشــر مربوطه کتابساز نباشد و از کلاه دیگران برای خود نمد‬                    ‫م ‌یتوانستند دست روی دست بگذارند‪ ،‬یا م ‌یتوانستند ماجرا را‬
‫نبافد! چراکه خواننده جوان‪ ،‬شــاهکاری را میخرد و به خاطر‬                      ‫جدی نگیرند‪ .‬آ ‌نها م ‌یتوانستند مثل بسیاری بسترهای دیگر‬                                   ‫با پدربزرگم م ‌یرفتم؛ بازار «سد ِاسمال»! انگار در جمع ‌هبازار‬
‫جملات پر از غلط کتابســازان‪ ،‬از کتابخوانی زده میشــود‪.‬‬                       ‫فــروش‪ ،‬به کار خود ادامه دهند و به ویتری ‌نهای مجازی خود‬                                  ‫«خلازیر» قدم م ‌یزنی برای خرید لاستی ‌کپاره‪ ،‬باتری نی ‌مقلم‪،‬‬                            ‫‪@saazandeginews‬‬
‫چراکه دیگر هیچ ناشــر تازهکار و باانگیــز‌های نم ‌یتواند روی‬                 ‫دســت نزنند‪ .‬چون به لحاظ قانونی وظیف ‌های نداشــتند‪ .‬اما‬                                  ‫پره شکســته یک پنکه‪ ،‬قفس کهنه چند فنچ و شــلواری که‬                                     ‫‪saazandeginews‬‬
‫کتابش کار کند و آن را پرفروش کند‪ .‬چراکه دیگر هیچ مترجمی‬                      ‫ب ‌هوضوح دیدم برای ایفای نقش مسئولیت اجتماعی خود‪ ،‬جلو‬                                     ‫مشــخص نیست پای چند نفر بوده تا برسد به دست فروشنده‬                                     ‫‪www.saazandegi.ir‬‬

‫نمیتواند بــا تلاش خــودش را تبدیل به چهــره کند‪ .‬چراکه‬                      ‫آمدند‪ ،‬صحب ‌تهای کارشناســان مربوط به کتاب را شنیدند‬                                                          ‫که بگیرد روب ‌هروی ما برای فروش!‬

‫قدیمی کشــور با ضربه کتابسازان نابود میشود‪ .‬ما‬     ‫نفهرهنصرفًًاگ‬             ‫نشستند‪ .‬راستش‬           ‫یوکمنیتقکدهاانصقلدًایتموقی بع نهدگافشـ‌تـتوگم‪.‬و‬  ‫با ناشــران‬  ‫و‬                                   ‫ ‪ W‬کتابی با ‪ 200‬ترجمه!‬
‫بــرای خودمان‪ ،‬بلکه برای آینده فرهنگ و ادبیات این‬                            ‫با خودم گفتم یک‬                                                          ‫بگویم؟ من‬    ‫را‬
‫کشور‪ ،‬باید مقابل کتابسازان بایستیم‪ .‬شک نکنید‪.‬‬                                ‫پرونده دادگاهی دیگر قرار اســت اضافه شــود به پروند‌ههای‬                                  ‫شما ب ‌هعنوان ناشری تاز‌هکار و اخلاقی‪ ،‬با مراعات مسائل‬
                                                                                                                                                                       ‫قانونی شروع به کار م ‌یکنید‪ .‬مترجمی جوان یا پیشکسوت هم‬
   1   2   3   4   5   6   7   8