Page 4 - 26-01-1404-1944 Sazandegi
P. 4

‫تاز‌ههای ادبیات و هنرکافه‬                                                                                                                                  ‫سال هشتم شماره ‪1944‬‬                                                          ‫‪04‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫سهشنبه ‪ 26‬فروردین ‪1404‬‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                 ‫ویترین‬

                                                                                                                                                              ‫ادامه از صفحه یک‬                                                                                ‫وداعی شایسته‬

                                                                                                     ‫آتشی که خاموش نمیشود‬                                                                                                                                     ‫ترجمۀ رمان آخر یوسا سکوتم را به شما تقدیم میکنم‬

                                                                                                                                                                                                                                                              ‫ماریو بارگاس یوسا پس از ‪ ۶۰‬سال فعالیت حرف ‌های‪ ،‬سال‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫‪ ۲۰۲۳‬و در آستانۀ ‪ ۸۸‬سالگی اعلام کرد با رمان «سکوتم را به‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫شــما تقدیم میکنم» و نوشتن یک مقاله دربارۀ ژان پل سارتر‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫که در جوانی اســتادش بوده‪ ،‬قصد دارد بازنشسته شود‪ .‬یوسا‬
                                                                                                                                                                   ‫صدای او از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیتهای‬                                           ‫در گف ‌توگویی با روزنام ‌ۀ اســپانیایی «ال موندو» دربارۀ پایان‬
                                                                                                     ‫(‪ )۱۹۸۲‬شد‪ .‬این ازدواج در ‪ ۱۹۶۴‬به طلاق انجامید و یوسا‬          ‫اجتماعی پژواک م ‌یداد و تلاش میکرد تا از طریق داستان‪،‬‬                                      ‫دوران نویسندگ ‌یاش گفت‪« :‬تصمیم گرفت ‌هام این آخرین رمانم‬
                                                                                                         ‫سال بعد با پاتریسیا ازدواج کرد و از او سه فرزند دارد‪.‬‬     ‫پیچیدگی نظمها و بینظمیهــا را روایت کند‪ .‬او در آثارش‬                                       ‫باشــد زیرا نوشتن آن چهار ســال از من زمان گرفت و تصور‬
                                                                                                                                                                   ‫مرز میان داســتان و زندگی را محو کرد‪ .‬نشــان داد چگونه‬                                     ‫نم ‌یکنم متوشــالح [جد اعلای نوح که ‪ ۹۶۹‬سال عمر کرد]‬
                                                                                                     ‫یوســا ســال ‪ ۱۹۵۹‬به پاریس مهاجرت کرد و به عنوان‬              ‫میتوان از دل یک روایت ســاده‪ ،‬ســازوکارهای نظامهای‬                                         ‫باشــم که بتوانم تا این اندازه عمر کنم‪ .‬در کتاب «ســکوتم را‬
                                                                                                     ‫معلم و روزنامهنگار خبرگزاری فرانســه همچنین تلویزیون‬                                                                                                     ‫به شــما تقدیم میکنم» تمام آن چیــزی را قرار داد‌هام که برای‬
                                                                                                     ‫ملی فرانســه مشــغول به کار شــد‪ .‬او در مجموع ‪ ۱۷‬سال‬          ‫وصتنرافًًاق ساضهخاتنی فجرهداینهراابیه‬  ‫سیاسی و شکســتهای اخلاقی‬                            ‫و سرخوشی‪ ،‬اندوه‪،‬‬   ‫آمننمو«پسرـوـی»قمیحدسلــخورابشمویُُپرشوسدـ‪:‬ـوشزـوـگاددازی‪،‬‬
                                                                                                     ‫در اروپا ماند و در این ســالها در پاریــس‪ ،‬لندن و مادرید‬                                             ‫فهم و بیان درآورد‪ .‬ادبیات برای او‬                   ‫همچنین پرداختن به‬
                                                                                                     ‫زیســت؛ از دانشــگاه مادرید دکترای ادبیــات گرفت و به‬         ‫خیالــی نبود؛ تمرینی بود برای خوانــش واقعیت با نگاهی‬
                                                                                                     ‫کارهــای گوناگونــی از جمله مترجمــی‪ ،‬روزنام ‌هنگاری و‬        ‫ژرفتر و مداخله در آن برای بهبودش‪ .‬با درگذشــت یوســا‬                                       ‫والس پرویی و فرهنگ کشورم‪ ».‬یوسا دربار‌ۀ زندگی ادب ‌یاش‬
                                                                                                     ‫تدریس پرداخت‪ .‬در همین دوره نخستین رمانش را با عنوان‬                                                                                                      ‫هم گفــت‪« :‬با آرامش و کار کردن تا آنجایی که میتوانســتم‬
                                                                                                     ‫اصلی «شــهر و ســگها» یا «عصر قهرمان» نوشت‪ .‬این‬               ‫بخشــی از سنت نویسندگانی که مســئولیت اجتماعی را با‬                                        ‫به این ســن و سال رســید‌هام و به نظرم قرار است در حالی که‬
                                                                                                     ‫رمان جایزۀ منتقدان ادبی اسپانیا را در سال ‪ ۱۹۶۳‬برایش به‬       ‫جسارت تخیل درهم میآمیزند‪ ،‬ک ‌مرنگتر میشود‪ .‬اما آثار‬
                                                                                                     ‫ارمغان آورد و آثار بعد ‌شاش چون «گف ‌توگو در کاتدرال» و‬       ‫او سندهایی هستند از قرنی پرآشوب و نشان ‌ههایی از اینکه‬                                     ‫خودکاری در دســت دارم به پایان زندگی برسم‪ .‬این اید‌هآل من‬
                                                                                                     ‫«خانۀ سبز» نیز ستایش مخاطبان و منتقدان را برانگیخت‪.‬‬                                                                                                      ‫اســت؛ مردن در میانۀ کلم ‌های که به پایان نم ‌یرسد‪ ».‬یوسا در‬
                                                                                                     ‫پسینتر با شــاهکارهای دیگری نظیر «جنگ آخرالزمان»‬              ‫چگونه میتوان هم نوشــت‪ ،‬هم اندیشید و هم ایستاد برای‬                                        ‫آخرین رمانش به پــروی عزیز و غ ‌مانگیزش بازمیگردد که از‬
                                                                                                     ‫و «ســور بز» به یکی از موفقترین و معتبرترین نویسندگان‬         ‫همیشه باقی میمانند و آتشهایی هستند که هرگز خاموش‬                                           ‫شکافها و پی ‌شدارویهای اجتماعی در رنج است‪« .‬سکوتم‬
                                                                                                     ‫جهان بدل شــد‪ .‬یوســا در گونههای مختلف ادبی ازجمله‬                                                   ‫نم ‌یشوند‪.‬‬                                          ‫را به شــما تقدیم میکنم» داســتان مردی اســت که رویای‬
                                                                                                     ‫نقد‪ ،‬جستارنویســی‪ ،‬نمایشنامهنویســی و روزنامهنگاری‬                                                                                                       ‫بکسراها مخیتتنوخنشکصــشتـصـنومکرتوابیسـآیـریمدقارنبیایرکۀرارآیاـنزـدیوطولرانی(همقممجیومشسویوعقدـ‪.‬ـیت‌هادوانیریودا ََازوسگدپیورنلتهلکهااوِِئتشیا‬
                                                                                                     ‫قلم زده و آثار مهمی آفریده است‪ .‬شماری از منتقدان‪ ،‬او را‬                                           ‫ ‪ W‬زندگی پرماجرا‬                                       ‫موســیقی پرو) اســت‪ ،‬روزهایش را با کار در مدرســه و نیز‬
                                                                                                     ‫تأثیرگذارترین و پرمخاطبترین نویسنده از نسل نویسندگان‬                                                                                                     ‫عشق بزرگش موسیقی پرویی میگذراند که از جوانی در حال‬
                                                                                                     ‫جنبش ادبی موســوم به «بوم» در آمریکای جنوبی به شمار‬           ‫خورخه ماریو پدرو بارگاس یوســا ‪ ۲۸‬مارس ‪ ۱۹۳۶‬در‬                                             ‫پژوهش دربارۀ آن بوده اســت‪ .‬یک روز تماسی تلفنی زندگی‌‬
                                                                                                     ‫میآورند‪ .‬در فهرست بلندبالای جوایزی که به دست آورده‬            ‫آرکوییپا (شــهری کوچک در جنوب پرو) به دنیا آمد‪ .‬هنوز‬                                       ‫تونیو را تغییر م ‌یدهد‪ .‬دعوتی برای شــنیدن ســاز گیتارنوازی‬
                                                                                                     ‫است‪ ،‬میتوان به جایزۀ سروانتس‪ ،‬مهمترین جایزۀ ادبی در‬           ‫شیرخوار بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او با مادرش‬                                    ‫ناشناخته‪ .‬داستان و جستار به نحوی جادویی در این رمان در‬
                                                                                                     ‫زبان اســپانیایی و نیز نوبل ادبیات در سال ‪ ۲۰۱۰‬اشاره کرد‪.‬‬     ‫به خانۀ پدربزرگ و مادربــزرگ مادر ‌یاش در کوچابامبای‬                                       ‫هم آمیخت ‌هاند‪ ،‬رمانی که یوسا دوباره در آن به مسألۀ آرمانشهر‬
                                                                                                     ‫او همچنین در ‪ ۱۹۹۴‬به عضویت فرهنگستان زبان اسپانیایی‬           ‫بولیوی رفت و ســالهای نخســت زندگــ ‌یاش را در آنجا‬                                        ‫میپردازد‪ .‬داســتان «سکوتم را به شــما تقدیم میکنم» حول‬
                                                                                                     ‫برگزیده شد و در ‪ ۱۹۹۶‬جایزۀ صلح آلمان را کسب کرد و از‬          ‫گذراند و ســال ‪ ۱۹۴۵‬به زادگاهش بازگشت‪ .‬در ‪ ۱۴‬سالگی‬                                         ‫محور شخصیت اصلی میچرخد‪ .‬بنابراین ما از مهد آوازهای‬
                                                                                                     ‫ســال ‪ ۱۹۷۶‬تا ‪ ۱۹۷۹‬ریاست انجمن جهانی قلم را برعهده‬            ‫پدرش او را به دبیرســتان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا‬                                  ‫کریولا در پامپا د آمانکا (دشــتی در آرکیپا‪ ،‬پرو) به شخصیت‬
                                                                                                                                                                   ‫بر او گذاشــت و ایدۀ نخستین رمانش را در ذهنش پروراند‪.‬‬                                      ‫پدرسالار فیلیپه پینگلو آلوا (معروف به پدر موزیکا کریولا در‬
                                                                                                                                             ‫داشت‪.‬‬                 ‫یلیومساات ابحتدصایدلرکررشدتوۀفعحاقلیوقت اسدبپیسخهوندررادادنرشسگااهلهاسنیمتارحکوصیِ ِسل‬     ‫پرو‪ ،‬شاعر و ترانهسرای تأثیرگذار و پرکار) م ‌یرسیم که در همان‬
                                                                                                                                                                   ‫در دانشگاه سنمارکوس و زمان ‌ی که با دو روزنامه همکاری‬                                      ‫سال تولد یوسا درگذشت‪ ،‬ســپس از چابوکا گراندا‪ ،‬نویسندۀ‬
                                                                                                                                          ‫ ‪ W‬یوسای لیبرال‬          ‫میکرد‪ ،‬آغاز کرد و سال ‪ ۱۹۵۷‬اولین داستانهای کوتاه خود‬                                       ‫لا فلــور د لا کانلا که بهطــور بی ‌نالمللی رواج پیــدا کرده به‬
                                                                                                                                                                   ‫را بهنام «سردستهها» و «پدربزرگ» نوشت‪ .‬یوسا در مقالۀ‬                                        ‫خوانند‌های به نام سیسیلیا بارازا م ‌یرسیم و میبینیم که چگونه‬
                                                                                                     ‫یوســا علاوه بر درخشــش در دنیای ادبیــات در قامت‬             ‫ُُپ«رکدواشـمتـرویرنهقزارسمچهترهسـ»ـدارلباهراۀ اییدناندشورجهومییینموینسآــندچ‪:‬ه ن«باشایشدد‬  ‫او به عنوان قربانی فوبیای شدیدش نسبت به موشها‪ ،‬درگیر‬
                                                                                                     ‫چهر‌های سیاســی نیز در کشــورش شــناخته‌شده است‪.‬‬              ‫که در تالارهای درس آموخت ‌هام بلکه کشفهایی باشد که در‬                                      ‫کتابش میشود‪ ،‬چگونه خانواد‌هاش را نادیده میگیرد و چگونه‬
                                                                                                     ‫ســال ‪ ۱۹۸۴‬پیشــنهاد رئی ‌سجمهور محافظ ‌هکار‪ ،‬فرناندو‬         ‫رمانها و قصههایی کرد‌هام که افسانههای ولایت یوکناپاتوفا‬                                    ‫چشم میبندد بر شواهدی مبنی بر نابود شدن پرو و آسیبی که‬
                                                                                                     ‫بلااونده تری برای نخســ ‌توزیری را رد کرد‪ .‬در سال ‪۱۹۸۷‬‬        ‫را باز گفت ‌هاند‪ ...‬همچنین آموختم که روایت د ‌لنشین‪ ،‬شگرد‬                                  ‫از زمان ظهور حزب «مســیر درخشان» (یک حزب سیاسی‬
                                                                                                     ‫بارگاس یوســا جمعیتی ‪ ۱۲۰‬هزار نفره را در تجمعی در لیما‬        ‫ترفندبازان و تردستان است‪ .‬الگوهای ادبی جوان ‌یام همچون‬                                     ‫چپ افراطی و گروه چریکی در پرو) در ســال ‪ ۱۹۷۰‬تا سقوط‬
‫دادن علیه ترامپ دعوت کرد‪ .‬یوســا ســال ‪ ۲۰۱۰‬در خطابۀ‬                                                 ‫در اعتراض به برنامه ملیســازی نظام مالی پرو جمع کرد و‬         ‫ســارتر‪ ،‬که دیگر آثارش را نمیخوانــم‪ ،‬رنگ باخت ‌هاند‪ .‬اما‬                                  ‫رهبــرش در ســال ‪ ۱۹۹۲‬متوجه پرو شــد‪ .‬ارجاعات به گروه‬
‫نوبلش گفت‪« :‬رژیمهایی که میخواهند‪ ،‬رفتار شهروندان را‬                                                  ‫کمپین ریاســتجمهوری خود را آغاز کرد و در سال ‪۱۹۹۰‬‬             ‫فاکنر هنوز برایم نویسندۀ بزرگی است و هر زمان که آثارش‬                                      ‫تروریســتی در فواصل زمانی مختلف در رمان اتفاق م ‌یافتد‪.‬‬
‫از گهواره تا گور کنترل کنند چرا این همه از ادبیات میترسند‬                                            ‫تا آســتانۀ ریاســتجمهوری نیز پیش رفت اما در دور دوم‪،‬‬         ‫را میخوانم‪ ،‬قانع میشــوم که رما ‌نهایش با بزرگترین آثار‬                                    ‫این ارجاعات بر سادهلوحی باورهای دکترین شخصیت اصلی‬
‫و دســتگا‌ههای سانســور به پا میکنند تا ادبیات را سرکوب‬                                              ‫نتیجۀ انتخابات را به آلبرتــو فوجیموری واگذار کرد و پس‬                                                                                                   ‫رمــان و به طور ضمنی‪ ،‬شــکنندگی و ناکارآمدی را‌هحلهای‬
‫بکنگنذدارنو ندویخیساْنْلدآگزاادنانمهسدترقکلتارا ببپهایانپدر‪.‬سایــنه برژزنیدمهاچهم ‌یخداطننردهاایگیر‬  ‫از دریافــت تماسهــای تهدید به مرگ‪ ،‬پــرو را ترک کرد‪.‬‬                               ‫کلاسیک قابل قیاس است‪».‬‬                                               ‫ســاده (مانند موسیقی کریولا) برای مشکلات پیچیده (ایجاد‬
‫به همــراه دارد‪ .‬م ‌یدانند که خواننده‪ ،‬آزادی لازم برای خلق‬                                           ‫بعد از این انتخابات اگرچه یوســا فعالیت سیاســی را کنار‬       ‫یوسا در ‪ ۱۹‬ســالگی با جولیا اورکیدای یانس که یکی از‬                                        ‫احساسات ملی که فقیر و غنی بومیان‪ ،‬چلوها و سفیدپوستان‪،‬‬
‫داســتان و آزادی حاضر در داســتان را با تاری ‌کاندیشی و‬                                              ‫گذاشــت اما همواره دغدغۀ سیاسی داشت و این دغدغهها‬             ‫نزدیکانش بود و ‪ ۱۴‬سال از او بزرگتر بود‪ ،‬ازدواج کرد‪ .‬این‬                                    ‫مردم کوهســتانی و مردم ساحلی و ‪ ...‬را دربرمیگیرد) تأکید‬
                                                                                                     ‫در آثــارش منعکس و قابل ردیابی اســت‪ .‬او در انتخابات‬          ‫ازدواج بعدها موضوع رمان «خاله جولیا و فیل ‌منامهنویس»‬                                      ‫میکند و نشــان م ‌یدهد اگرچه پیامهای ساده ممکن است در‬
                                                                                                     ‫ریاس ‌تجمهوری سال ‪ ۲۰۱۷‬آمریکا‪ ،‬لاتینتباران را به رأی‬                                                                                                     ‫ابتدا جذاب و طنی ‌نانداز باشند‪ ،‬هما ‌نطور که در مورد رویای‬

                                                                                                                                                                                                                                                              ‫آز پیلکوئتا من باب یک پروی مستیسو (دو رگه) و مسالمتآمیز‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫اتفاق م ‌یافتد‪ ،‬ناهماهنگی آنها زمانی که در معرض آزمایش‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫قــرار میگیرند یا زمانی که برای آزمایش آنها‪ ،‬واقعیت نادیده‬
                                                                                                                                    ‫ادامه از صفحه یک‬                                                                                                          ‫گرفته شده یا دســتکاری میشود‪ ،‬آنها را از بین میبرد‪ .‬این‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫همان کاری اســت که فولکلوریســتهای متوهم که در اینجا‬
                                                                                                     ‫جنگ با دیکتاتوری‬                                                                                                                                         ‫زوج متشــکل از تونی و لالا (نماد اتحاد اضداد) است‪ ،‬انجام‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫م ‌یدهند‪ .‬یوسا نمیخواهد با ادای احترام به موسیقی محبوب‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫خود‪،‬کریولا‪،‬بارماننویسیخداحافظیکند؛بلکهم ‌یاندیشد‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫کــه چگونه آرمانگرایی با نیت خوب وقتــی که تمایل به ارائۀ‬
                                                                                                                                                                                                                                                              ‫یک موضوع یا مســألۀ پیچیده به شکل ساده شده و در نقش‬
‫از دل رنج‪ ،‬تضاد‪ ،‬ناهنجاریها و آشوبهای زندگی‪ ،‬حقیقتی‬                                                  ‫و جدا از واقعیت نداشته بلکه همیشه کوشیده است تا جهانی‬         ‫یوســا دو رمان آخرش «روزگار ســخت» و «سکوتم را‬                                             ‫تقلی ‌لدهندهعملمیکند‪،‬منجربهفریب‪،‬شکستومالیخولیا‬
                       ‫ادبی و انسانی بیرون بکشد‪.‬‬                                                     ‫واقعــی را به تصویر بکشــد؛ جهانی کــه از دل تجربههای‬         ‫به شــما تقدیم میکنم» را در ســالهای پایانی عمر نوشت‪.‬‬                                      ‫میشــود‪ .‬دنیل پارودی مینویسد‪« :‬این رمان وداعی شایسته‬
                                                                                                                                                                   ‫کارهایی که در ‪80‬وچندسالگی نوشته هم م ‌یرود در فهرست‬                                        ‫است برای نویسند‌های که زندگ ‌یاش را وقف نوشتن کرده‪».‬‬
‫در انتهای سخنانش‪ ،‬یوسا به اهمیت صراحت و شجاعت‬                                                                        ‫ملموس و شخصی بیرون آمده است‪.‬‬                  ‫بهترین نوشتههای این نویســنده‪ .‬یا داستان «بادها» که در‬
‫نویســنده در برابر مخاطب اشاره میکند‪ .‬از نظر او‪ ،‬نوشتن‬                                               ‫یوسا معتقد است‪ ،‬هیچ نویســند‌های نمیتواند خود را به‬           ‫‪ ۲۰۲۱‬منتشــر شــد‪ ،‬وضعیت پیرمردی نامیرا در زمانه هوش‬                                       ‫سنماکرشیرووبتربامجر‪/‬گار‪۴‬ا‪۶‬سب‪۲‬یهوصفسشاح‪/‬مهت‪/‬ارتج‪۵‬قم‪۲۶‬ۀدیهسزامعریمتدومماتیینکننم‬
‫یک فرآیند عریان کردن خود اســت؛ نویسنده باید در برابر‬                                                ‫کلی از جهان واقعی جدا کند‪ .‬حتی خیالپردازترین رمانها‬           ‫مصنوعی را نشان م ‌یدهد و تلاشی است برای ساختن دنیایی‬
‫داوری خواننده بایستد‪ ،‬آسیبپذیر باشد و با پذیرش تردیدها‪،‬‬                                              ‫نیزازواقعیتپنهانیتغذیهمیکنندکهدرناخودآ گاهنویسنده‬             ‫آرمانشهری که در آن سرطانها درمان شد‌هاند اما کتاب و هنر‬
‫رنجها‪ ،‬فرســودگیها و تناقضهای درونی به اثر ادبی جان‬                                                  ‫رسوب کرده اســت‪ .‬از همی ‌نرو روزنامهنگاری برای او یک‬
‫ببخشــد‪ .‬به همین خاطر ادبیات برای او نهتنها خلاقیت و‬                                                 ‫تمرین مســتمر برای حفظ تماس با جهان‪ ،‬زندگی‪ ،‬مسائل‬                                     ‫و ادبیات فراموش شد‌هاند‪.‬‬
‫زیبایی بلکه تعهدی عمیق و جانفرســا به حقیقت انسانی‬                                                   ‫روزمره‪ ،‬اجتماع و سیاســت است‪ .‬او این تماس با واقعیت‬           ‫او نه فقط رماننویس که روزنامهنگار هم بود و ســالها‬
                                                                                                     ‫را ضرورتــی حیاتی برای نویســنده م ‌یداند تــا دچار انزوا‪،‬‬    ‫در ال پاییــس مینوشــت‪ .‬یوســا دربــار‌ه پیونــد ادبیات و‬
                                       ‫است‪.‬‬                                                                                                                        ‫روزنامهنگاری میگوید که هیچگاه نتوانسته روزنامهنگاری را‬
‫یوســا راوی فروپاشــی بود‪ .‬از دومنیکن تا گواتمالا‪ ،‬از‬                                                          ‫ذهنیگرایی و بریدگی از زیست انسانی نشود‪.‬‬             ‫کنار بگذارد‪ ،‬نه فقط به دلیل لــذت یا عادت بلکه ب ‌ه خاطر‬
‫تروخیو تا خاکوبو آربنز‪ .‬همیشــه جایی در جهان‪ ،‬گوش ‌های‬                                               ‫یوســا همچنیــن از نقش تجربههای شــخصی در خلق‬                 ‫نوعــی بینش و نگرش خاص بــه جهان‪ .‬او بــاور دارد که‬
‫از حافظ ‌ه تاریخی‪ ،‬او را به نوشــتن فرامیخواند و او پاســخ‬                                           ‫ادبیات میگوید‪ .‬او ریشــ ‌ه هم ‌ه داستانها را تجربه م ‌یداند؛‬  ‫نویسند‌ه واقعی کسی نیســت که در خیال و رویا پناه بگیرد‬
                                                                                                     ‫تجربههایی که به نویسنده امکان م ‌یدهند تا جهانی را بسازد‬      ‫بلکه کســی است که ریشه در تجربه زیسته و زندگی روزمره‬
                ‫م ‌یداد‪ .‬با دقت‪ ،‬با جسارت‪ ،‬ب ‌یوقفه‪.‬‬                                                 ‫که نه تقلیدی خام از واقعیت بلکه بازآفرینی پیچیده و عمیق‬       ‫دارد‪ .‬به تعبیر او‪ ،‬ادبیاتش هرگز خواست ‌ه خلق جهانی متعالی‬
‫در «روزگار سخت» نشانمان داد چگونه میتوان با یک‬                                                       ‫آن باشد‪ .‬در نظر مرد پرویی‪ ،‬نویسنده کسی است که توانسته‬
‫میو‌ه ساده‪ -‬موز!‪ -‬سرنوشــِِت ملتی را دگرگون کرد‪ .‬چگونه‬
   1   2   3   4   5   6   7   8