Page 4 - 26-01-1404-1944 Sazandegi
P. 4
تازههای ادبیات و هنرکافه سال هشتم شماره 1944 04
سهشنبه 26فروردین 1404
ویترین
ادامه از صفحه یک وداعی شایسته
آتشی که خاموش نمیشود ترجمۀ رمان آخر یوسا سکوتم را به شما تقدیم میکنم
ماریو بارگاس یوسا پس از ۶۰سال فعالیت حرف های ،سال
۲۰۲۳و در آستانۀ ۸۸سالگی اعلام کرد با رمان «سکوتم را به
شــما تقدیم میکنم» و نوشتن یک مقاله دربارۀ ژان پل سارتر
که در جوانی اســتادش بوده ،قصد دارد بازنشسته شود .یوسا
صدای او از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیتهای در گف توگویی با روزنام ۀ اســپانیایی «ال موندو» دربارۀ پایان
( )۱۹۸۲شد .این ازدواج در ۱۹۶۴به طلاق انجامید و یوسا اجتماعی پژواک م یداد و تلاش میکرد تا از طریق داستان، دوران نویسندگ یاش گفت« :تصمیم گرفت هام این آخرین رمانم
سال بعد با پاتریسیا ازدواج کرد و از او سه فرزند دارد. پیچیدگی نظمها و بینظمیهــا را روایت کند .او در آثارش باشــد زیرا نوشتن آن چهار ســال از من زمان گرفت و تصور
مرز میان داســتان و زندگی را محو کرد .نشــان داد چگونه نم یکنم متوشــالح [جد اعلای نوح که ۹۶۹سال عمر کرد]
یوســا ســال ۱۹۵۹به پاریس مهاجرت کرد و به عنوان میتوان از دل یک روایت ســاده ،ســازوکارهای نظامهای باشــم که بتوانم تا این اندازه عمر کنم .در کتاب «ســکوتم را
معلم و روزنامهنگار خبرگزاری فرانســه همچنین تلویزیون به شــما تقدیم میکنم» تمام آن چیــزی را قرار دادهام که برای
ملی فرانســه مشــغول به کار شــد .او در مجموع ۱۷سال وصتنرافًًاق ساضهخاتنی فجرهداینهراابیه سیاسی و شکســتهای اخلاقی و سرخوشی ،اندوه، آمننمو«پسرـوـی»قمیحدسلــخورابشمویُُپرشوسدـ:ـوشزـوـگاددازی،
در اروپا ماند و در این ســالها در پاریــس ،لندن و مادرید فهم و بیان درآورد .ادبیات برای او همچنین پرداختن به
زیســت؛ از دانشــگاه مادرید دکترای ادبیــات گرفت و به خیالــی نبود؛ تمرینی بود برای خوانــش واقعیت با نگاهی
کارهــای گوناگونــی از جمله مترجمــی ،روزنام هنگاری و ژرفتر و مداخله در آن برای بهبودش .با درگذشــت یوســا والس پرویی و فرهنگ کشورم ».یوسا دربارۀ زندگی ادب یاش
تدریس پرداخت .در همین دوره نخستین رمانش را با عنوان هم گفــت« :با آرامش و کار کردن تا آنجایی که میتوانســتم
اصلی «شــهر و ســگها» یا «عصر قهرمان» نوشت .این بخشــی از سنت نویسندگانی که مســئولیت اجتماعی را با به این ســن و سال رســیدهام و به نظرم قرار است در حالی که
رمان جایزۀ منتقدان ادبی اسپانیا را در سال ۱۹۶۳برایش به جسارت تخیل درهم میآمیزند ،ک مرنگتر میشود .اما آثار
ارمغان آورد و آثار بعد شاش چون «گف توگو در کاتدرال» و او سندهایی هستند از قرنی پرآشوب و نشان ههایی از اینکه خودکاری در دســت دارم به پایان زندگی برسم .این ایدهآل من
«خانۀ سبز» نیز ستایش مخاطبان و منتقدان را برانگیخت. اســت؛ مردن در میانۀ کلم های که به پایان نم یرسد ».یوسا در
پسینتر با شــاهکارهای دیگری نظیر «جنگ آخرالزمان» چگونه میتوان هم نوشــت ،هم اندیشید و هم ایستاد برای آخرین رمانش به پــروی عزیز و غ مانگیزش بازمیگردد که از
و «ســور بز» به یکی از موفقترین و معتبرترین نویسندگان همیشه باقی میمانند و آتشهایی هستند که هرگز خاموش شکافها و پی شدارویهای اجتماعی در رنج است« .سکوتم
جهان بدل شــد .یوســا در گونههای مختلف ادبی ازجمله نم یشوند. را به شــما تقدیم میکنم» داســتان مردی اســت که رویای
نقد ،جستارنویســی ،نمایشنامهنویســی و روزنامهنگاری بکسراها مخیتتنوخنشکصــشتـصـنومکرتوابیسـآیـریمدقارنبیایرکۀرارآیاـنزـدیوطولرانی(همقممجیومشسویوعقدـ.ـیتهادوانیریودا ََازوسگدپیورنلتهلکهااوِِئتشیا
قلم زده و آثار مهمی آفریده است .شماری از منتقدان ،او را Wزندگی پرماجرا موســیقی پرو) اســت ،روزهایش را با کار در مدرســه و نیز
تأثیرگذارترین و پرمخاطبترین نویسنده از نسل نویسندگان عشق بزرگش موسیقی پرویی میگذراند که از جوانی در حال
جنبش ادبی موســوم به «بوم» در آمریکای جنوبی به شمار خورخه ماریو پدرو بارگاس یوســا ۲۸مارس ۱۹۳۶در پژوهش دربارۀ آن بوده اســت .یک روز تماسی تلفنی زندگی
میآورند .در فهرست بلندبالای جوایزی که به دست آورده آرکوییپا (شــهری کوچک در جنوب پرو) به دنیا آمد .هنوز تونیو را تغییر م یدهد .دعوتی برای شــنیدن ســاز گیتارنوازی
است ،میتوان به جایزۀ سروانتس ،مهمترین جایزۀ ادبی در شیرخوار بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او با مادرش ناشناخته .داستان و جستار به نحوی جادویی در این رمان در
زبان اســپانیایی و نیز نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰اشاره کرد. به خانۀ پدربزرگ و مادربــزرگ مادر یاش در کوچابامبای هم آمیخت هاند ،رمانی که یوسا دوباره در آن به مسألۀ آرمانشهر
او همچنین در ۱۹۹۴به عضویت فرهنگستان زبان اسپانیایی بولیوی رفت و ســالهای نخســت زندگــ یاش را در آنجا میپردازد .داســتان «سکوتم را به شــما تقدیم میکنم» حول
برگزیده شد و در ۱۹۹۶جایزۀ صلح آلمان را کسب کرد و از گذراند و ســال ۱۹۴۵به زادگاهش بازگشت .در ۱۴سالگی محور شخصیت اصلی میچرخد .بنابراین ما از مهد آوازهای
ســال ۱۹۷۶تا ۱۹۷۹ریاست انجمن جهانی قلم را برعهده پدرش او را به دبیرســتان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا کریولا در پامپا د آمانکا (دشــتی در آرکیپا ،پرو) به شخصیت
بر او گذاشــت و ایدۀ نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. پدرسالار فیلیپه پینگلو آلوا (معروف به پدر موزیکا کریولا در
داشت. یلیومساات ابحتدصایدلرکررشدتوۀفعحاقلیوقت اسدبپیسخهوندررادادنرشسگااهلهاسنیمتارحکوصیِ ِسل پرو ،شاعر و ترانهسرای تأثیرگذار و پرکار) م یرسیم که در همان
در دانشگاه سنمارکوس و زمان ی که با دو روزنامه همکاری سال تولد یوسا درگذشت ،ســپس از چابوکا گراندا ،نویسندۀ
Wیوسای لیبرال میکرد ،آغاز کرد و سال ۱۹۵۷اولین داستانهای کوتاه خود لا فلــور د لا کانلا که بهطــور بی نالمللی رواج پیــدا کرده به
را بهنام «سردستهها» و «پدربزرگ» نوشت .یوسا در مقالۀ خوانندهای به نام سیسیلیا بارازا م یرسیم و میبینیم که چگونه
یوســا علاوه بر درخشــش در دنیای ادبیــات در قامت ُُپ«رکدواشـمتـرویرنهقزارسمچهترهسـ»ـدارلباهراۀ اییدناندشورجهومییینموینسآــندچ:ه ن«باشایشدد او به عنوان قربانی فوبیای شدیدش نسبت به موشها ،درگیر
چهرهای سیاســی نیز در کشــورش شــناختهشده است. که در تالارهای درس آموخت هام بلکه کشفهایی باشد که در کتابش میشود ،چگونه خانوادهاش را نادیده میگیرد و چگونه
ســال ۱۹۸۴پیشــنهاد رئی سجمهور محافظ هکار ،فرناندو رمانها و قصههایی کردهام که افسانههای ولایت یوکناپاتوفا چشم میبندد بر شواهدی مبنی بر نابود شدن پرو و آسیبی که
بلااونده تری برای نخســ توزیری را رد کرد .در سال ۱۹۸۷ را باز گفت هاند ...همچنین آموختم که روایت د لنشین ،شگرد از زمان ظهور حزب «مســیر درخشان» (یک حزب سیاسی
بارگاس یوســا جمعیتی ۱۲۰هزار نفره را در تجمعی در لیما ترفندبازان و تردستان است .الگوهای ادبی جوان یام همچون چپ افراطی و گروه چریکی در پرو) در ســال ۱۹۷۰تا سقوط
دادن علیه ترامپ دعوت کرد .یوســا ســال ۲۰۱۰در خطابۀ در اعتراض به برنامه ملیســازی نظام مالی پرو جمع کرد و ســارتر ،که دیگر آثارش را نمیخوانــم ،رنگ باخت هاند .اما رهبــرش در ســال ۱۹۹۲متوجه پرو شــد .ارجاعات به گروه
نوبلش گفت« :رژیمهایی که میخواهند ،رفتار شهروندان را کمپین ریاســتجمهوری خود را آغاز کرد و در سال ۱۹۹۰ فاکنر هنوز برایم نویسندۀ بزرگی است و هر زمان که آثارش تروریســتی در فواصل زمانی مختلف در رمان اتفاق م یافتد.
از گهواره تا گور کنترل کنند چرا این همه از ادبیات میترسند تا آســتانۀ ریاســتجمهوری نیز پیش رفت اما در دور دوم، را میخوانم ،قانع میشــوم که رما نهایش با بزرگترین آثار این ارجاعات بر سادهلوحی باورهای دکترین شخصیت اصلی
و دســتگاههای سانســور به پا میکنند تا ادبیات را سرکوب نتیجۀ انتخابات را به آلبرتــو فوجیموری واگذار کرد و پس رمــان و به طور ضمنی ،شــکنندگی و ناکارآمدی راهحلهای
بکنگنذدارنو ندویخیساْنْلدآگزاادنانمهسدترقکلتارا ببپهایانپدر.سایــنه برژزنیدمهاچهم یخداطننردهاایگیر از دریافــت تماسهــای تهدید به مرگ ،پــرو را ترک کرد. کلاسیک قابل قیاس است». ســاده (مانند موسیقی کریولا) برای مشکلات پیچیده (ایجاد
به همــراه دارد .م یدانند که خواننده ،آزادی لازم برای خلق بعد از این انتخابات اگرچه یوســا فعالیت سیاســی را کنار یوسا در ۱۹ســالگی با جولیا اورکیدای یانس که یکی از احساسات ملی که فقیر و غنی بومیان ،چلوها و سفیدپوستان،
داســتان و آزادی حاضر در داســتان را با تاری کاندیشی و گذاشــت اما همواره دغدغۀ سیاسی داشت و این دغدغهها نزدیکانش بود و ۱۴سال از او بزرگتر بود ،ازدواج کرد .این مردم کوهســتانی و مردم ساحلی و ...را دربرمیگیرد) تأکید
در آثــارش منعکس و قابل ردیابی اســت .او در انتخابات ازدواج بعدها موضوع رمان «خاله جولیا و فیل منامهنویس» میکند و نشــان م یدهد اگرچه پیامهای ساده ممکن است در
ریاس تجمهوری سال ۲۰۱۷آمریکا ،لاتینتباران را به رأی ابتدا جذاب و طنی نانداز باشند ،هما نطور که در مورد رویای
آز پیلکوئتا من باب یک پروی مستیسو (دو رگه) و مسالمتآمیز
اتفاق م یافتد ،ناهماهنگی آنها زمانی که در معرض آزمایش
قــرار میگیرند یا زمانی که برای آزمایش آنها ،واقعیت نادیده
ادامه از صفحه یک گرفته شده یا دســتکاری میشود ،آنها را از بین میبرد .این
همان کاری اســت که فولکلوریســتهای متوهم که در اینجا
جنگ با دیکتاتوری زوج متشــکل از تونی و لالا (نماد اتحاد اضداد) است ،انجام
م یدهند .یوسا نمیخواهد با ادای احترام به موسیقی محبوب
خود،کریولا،بارماننویسیخداحافظیکند؛بلکهم یاندیشد
کــه چگونه آرمانگرایی با نیت خوب وقتــی که تمایل به ارائۀ
یک موضوع یا مســألۀ پیچیده به شکل ساده شده و در نقش
از دل رنج ،تضاد ،ناهنجاریها و آشوبهای زندگی ،حقیقتی و جدا از واقعیت نداشته بلکه همیشه کوشیده است تا جهانی یوســا دو رمان آخرش «روزگار ســخت» و «سکوتم را تقلی لدهندهعملمیکند،منجربهفریب،شکستومالیخولیا
ادبی و انسانی بیرون بکشد. واقعــی را به تصویر بکشــد؛ جهانی کــه از دل تجربههای به شــما تقدیم میکنم» را در ســالهای پایانی عمر نوشت. میشــود .دنیل پارودی مینویسد« :این رمان وداعی شایسته
کارهایی که در 80وچندسالگی نوشته هم م یرود در فهرست است برای نویسندهای که زندگ یاش را وقف نوشتن کرده».
در انتهای سخنانش ،یوسا به اهمیت صراحت و شجاعت ملموس و شخصی بیرون آمده است. بهترین نوشتههای این نویســنده .یا داستان «بادها» که در
نویســنده در برابر مخاطب اشاره میکند .از نظر او ،نوشتن یوسا معتقد است ،هیچ نویســندهای نمیتواند خود را به ۲۰۲۱منتشــر شــد ،وضعیت پیرمردی نامیرا در زمانه هوش سنماکرشیرووبتربامجر/گار۴ا۶سب۲یهوصفسشاح/مهت/ارتج۵قم۲۶ۀدیهسزامعریمتدومماتیینکننم
یک فرآیند عریان کردن خود اســت؛ نویسنده باید در برابر کلی از جهان واقعی جدا کند .حتی خیالپردازترین رمانها مصنوعی را نشان م یدهد و تلاشی است برای ساختن دنیایی
داوری خواننده بایستد ،آسیبپذیر باشد و با پذیرش تردیدها، نیزازواقعیتپنهانیتغذیهمیکنندکهدرناخودآ گاهنویسنده آرمانشهری که در آن سرطانها درمان شدهاند اما کتاب و هنر
رنجها ،فرســودگیها و تناقضهای درونی به اثر ادبی جان رسوب کرده اســت .از همی نرو روزنامهنگاری برای او یک
ببخشــد .به همین خاطر ادبیات برای او نهتنها خلاقیت و تمرین مســتمر برای حفظ تماس با جهان ،زندگی ،مسائل و ادبیات فراموش شدهاند.
زیبایی بلکه تعهدی عمیق و جانفرســا به حقیقت انسانی روزمره ،اجتماع و سیاســت است .او این تماس با واقعیت او نه فقط رماننویس که روزنامهنگار هم بود و ســالها
را ضرورتــی حیاتی برای نویســنده م یداند تــا دچار انزوا، در ال پاییــس مینوشــت .یوســا دربــاره پیونــد ادبیات و
است. روزنامهنگاری میگوید که هیچگاه نتوانسته روزنامهنگاری را
یوســا راوی فروپاشــی بود .از دومنیکن تا گواتمالا ،از ذهنیگرایی و بریدگی از زیست انسانی نشود. کنار بگذارد ،نه فقط به دلیل لــذت یا عادت بلکه ب ه خاطر
تروخیو تا خاکوبو آربنز .همیشــه جایی در جهان ،گوش های یوســا همچنیــن از نقش تجربههای شــخصی در خلق نوعــی بینش و نگرش خاص بــه جهان .او بــاور دارد که
از حافظ ه تاریخی ،او را به نوشــتن فرامیخواند و او پاســخ ادبیات میگوید .او ریشــ ه هم ه داستانها را تجربه م یداند؛ نویسنده واقعی کسی نیســت که در خیال و رویا پناه بگیرد
تجربههایی که به نویسنده امکان م یدهند تا جهانی را بسازد بلکه کســی است که ریشه در تجربه زیسته و زندگی روزمره
م یداد .با دقت ،با جسارت ،ب یوقفه. که نه تقلیدی خام از واقعیت بلکه بازآفرینی پیچیده و عمیق دارد .به تعبیر او ،ادبیاتش هرگز خواست ه خلق جهانی متعالی
در «روزگار سخت» نشانمان داد چگونه میتوان با یک آن باشد .در نظر مرد پرویی ،نویسنده کسی است که توانسته
میوه ساده -موز! -سرنوشــِِت ملتی را دگرگون کرد .چگونه

