Page 5 - 26-01-1404-1944 Sazandegi
P. 5

‫‪05‬‬  ‫سال هشتم شماره ‪1944‬‬
    ‫سهشنبه ‪ 26‬فروردین ‪1404‬‬

                            ‫«بعد از آن حرفهایی که در مورد من به پاتریشیا زدی چطور‬                                          ‫به مردم بباورانند‪ ،‬پشت میلهها زندگی امنتر و بهتری دارند‪».‬‬
                            ‫جرات میکنی که مرا دوســت خودت بدانی؟» جمعیت در‬                                                 ‫او معتقد بود‪ ،‬هنر نوعی دانش اســت و به انسان توانايی‬
                            ‫بهت و حیرت فرو رفت‪ .‬پس از آن یوســا به مارکز پشــت‬                                             ‫فهم اين دنيــا را همانگونه كه هســت‪ ،‬م ‌یدهد‪« :‬من فكر‬
                            ‫میکند و م ‌یرود و از آن زمان این دو نفر دیگر با هم صحبت‬                                        ‫میكنم كيی از شــگفتیهای هنر اين است كه شما را قادر‬
                            ‫نمیکنند‪ .‬خوانچو آرماس تعر یف میکند‪ ،‬ماریو چرخ کاملی‬                                            ‫به بيان واضــح آن چیزهایی میکند که احتمالی‪ ،‬گيجكننده‬
                            ‫زد و خطاب به همســرش گفت‪« :‬برویم پاتریشیا» برخی‬                                                ‫و منبع احســاس ترس وحشتناك است‪ .‬ولی وقتی میبينيد‬
                            ‫معتقدند این دشــمنی ریشه در سیاســت دارد و یوسا در آن‬                                          ‫کــه هنر بــه آن شــكل م ‌یدهــد و آن را انتقالپذير میكند‬
                            ‫روزها به تدریج از حزب چپگرا به ســمت کاپیتالیستها‬                                              ‫چقدر شگف ‌تانگيز است! بيشتر مواقع نم ‌یدانيد آن شور و‬
                            ‫تمایل پیدا کرده بود‪ .‬مارکز که تمایلات چپگرایانه داشــت‬                                         ‫هيجان‪ ،‬آن روحيات‪ ...‬از كجا میآيند‪ .‬شــخصی كه از اين‬
                            ‫دوســت صمیمی فیدل کاسترو شد و یوسا به تحسینکنندۀ‬                                               ‫روحيات رنج میبرد‪ ،‬قابليــت توصيف عميق آنها را ندارد‬
                            ‫مارگرت تاچر‪ ،‬نخســ ‌توزیر اسبق بریتانیا تبدیل شد‪ .‬سال‬                                          ‫و من معتقدم اين وقتی روشــن میشود كه ادبيات و هنر به‬
                            ‫‪ ۲۰۰۳‬در نمایشگاه کتاب بوگوتا‪ ،‬یوسا‪ ،‬مارکز را «چاپلوس‬                                           ‫شــما اجازه م ‌یدهند تا عقب بايســتيد و ارزش زندگی را با‬
                            ‫کوبا» خواند و ناگزیر شد از در پشتی سالن نمایشگاه خارج‬                                          ‫تمام احساســاتتان‪ ،‬غريزههایتان و بصيرتتان درك كنيد‪.‬‬
                            ‫شود‪ .‬البته یوســا در روز درگذشت گابریل گارسیا مارکز در‬                                         ‫فكر میكنم اين كيی از نقشهای اصلی هنر اســت‪ :‬شرح‬
                            ‫مورد او گفت‪« :‬نویسنده بزرگی که کارهایش‪ ،‬دانش و اعتبار‬
                            ‫گسترد‌های برای ادبیات زبان ما به ارمغان آورد از دست رفته‬                                                         ‫عميقترين‪ ،‬بيشترين راز درون ما‪».‬‬
                            ‫اســت‪ .‬رمانهای او پس از او هم زنــده خواهند ماند و به‬                                          ‫یوسا ســال ‪ ۱۹۹۰‬در گف ‌توگو با مجلۀ «پاریس ریویو»‬
                            ‫جذب خوانندگان از سرتاســر جهان ادامه خواهند داد‪ ».‬در‬                                           ‫فعالیت سیاســ ‌یاش را توهمی بسیار سادهلوحانه م ‌یداند و‬
                            ‫چهلمین سال نگارش «صد سال تنهایی» یوسا مقدم ‌های بر‬                                             ‫میگوید‪« :‬ادبیات بیش از سیاســت با آنچه ماندنی است‬
                            ‫ایکهنیرومساـنـامقهبًما ًنلودرشکتتا‪.‬بایینقبمقل ادزمهدردگریرواقی بعاخملاراکصزهنموتنشتیهابوسد وت‬  ‫مرتبط اســت‪ ...‬باید به یاد داشــته باشــیم که کار سیاسی‬
                            ‫در آن به ستایش مارکز پرداخته بود اما بعد از درگیری چاپ‬                                         ‫ک ‌موبیش زودگذر اســت در حالی که ادبیات تا آخر هســت‬
                                                                                                                           ‫[اما] عقیده دارم‪ ،‬نویســنده نمیتواند از درگیری سیاســی‬
                                                      ‫این کتاب را متوقف کرد‪.‬‬                                               ‫مخسوادئدالردیشکوانرند؛دبوه مخوقصعویتصهداریکسشیـاـوسرییوماانجنتدماکعشیورممعمنوًکاًله‬
                            ‫بعد از بادمجانی که یوسا زیر چشم مارکز کاشت‪ ،‬مدت‬                                                ‫سیمایی تراژیک دارد‪ .‬بســیار مهم است که نویسندگان در‬
                            ‫‪ ۳۰‬سال ســکوت عجیبی روی این ماجرا سایه افکنده بود‬                                              ‫هر دو صورت کنشگر باشــند‪ ،‬با ارائۀ نقدها و نظرها و نیز‬
                            ‫تا اینکــه در مارس ‪ ۲۰۰۷‬رودریگو مویا‪ ،‬عکاس مشــهور‬                                             ‫با استفاده از تخیلشان برای اثر گذاشتن بر حل مشکلات‪.‬‬
                            ‫مکزیکی که به خاطر عکسهــای بینظیرش از چهگوارا و‬                                                ‫فکر میکنم سرنوشتساز است که نو یسند ‌های اهمیت آزادی‬
                            ‫دیگر هنرمندان شــهرت دارد‪ ،‬ه ‌مزمان با تولد ‪ ۸۰‬ســالگی‬                                         ‫را برای جامعه‪ ،‬بهخوبی اهمیت آزادی برای فرد‪ ،‬نشان دهد‬
                            ‫مارکز مصاحبــ ‌های با روزنامۀ لاخوردنا انجــام داد و برای‬                                      ‫چون ماننــد همۀ هنرمندان ایــن را قدرتمندتر از هر کس‬
                            ‫نخســتین بار تصویــر گابــو را در حالی کــه بادمجانی در‬
                                                                                                                                                         ‫دیگری درمییابد‪».‬‬
                                          ‫زیرچشمش نقش بسته بود‪ ،‬منتشر کرد‪.‬‬
                                                                                                                                                   ‫ ‪ W‬ماجرای ُمشت ماریو به گابو‬
                                                                 ‫ ‪ W‬یوسا در ایران‬
                                                                                                                           ‫ماریو بارگاس یوســا و گابریل گارســیا مارکز دوستانی‬
                            ‫عبدالله کوثــری از جمله مترجمانی بود که با ترجمۀ آثار‬                                          ‫بخوادننوـاـدگد تیا اویبان ُُکمــشهــدتریآوکرهیلخال‪۶‬ق‪۱«۹۷‬سبــــو‌هر ُُبخزا»طرحیوال ‌هک‬  ‫صمیمی‬
                            ‫مهمیوساچون«گف ‌توگودرکاتدرال»‪«،‬جنگآخرالزمان»‬                                                                                                                                          ‫اختلاف‬     ‫هراسی که در دنیای واقعی پیش رو دارد‪ ،‬مقایسه میکند و‬
                            ‫و «ســور بز» از روی نسخۀ انگلیسی‪ ،‬او را به فارس ‌یزبانان‬                                       ‫چشم «گابو» کرد به پایان رسید‪ .‬ماجرا از این قرار بود که این‬
                            ‫معرفی کرد و در سالهای اخیر مترجمان جوانتر آثار متأخر‬                                           ‫دو برندۀ نوبل ادبیات ‪ ۱۲‬آوریل ‪ ۱۹۷۶‬در مراســمی که برای‬                                            ‫به این ترتیب‪ ،‬داستان فتنهساز از کار درمیآید‪ .‬قصهنویسان‬
                            ‫یوســا را از زبان اصلی اســپانیایی ترجمه کرد‌هاند؛ از جملۀ‬                                     ‫نمایش مستندی دربار ‌ۀ نجاتیافتگان سانحۀ هوایی کوههای‬                                              ‫چه بخواهند چه نخواهند‪ ،‬چه بدانند چه ندانند‪ ،‬هنگامی که‬
                            ‫«روزگار سخت» با ترجمۀ سعید متین و دو ترجمه از آخرین‬                                            ‫آند در مکز یکوسیتی بر پا شده بود‪ ،‬یکدیگر را ملاقات کردند‪.‬‬                                         ‫داستان میسرایند به نارضایتی دامن م ‌یزنند و نشان م ‌یدهند‬
                            ‫کتاب یوسا «سکوتم را به شما تقدیم میکنم» که نشر برج به‬                                          ‫گفته میشــود پاتریشیا‪ ،‬همسر دوم یوسا بین این دو دوست‬                                              ‫نزنکتدگهِِدیرخعیاقللغونایحترسااز زنسدگشِِهیرعوناددانی‬  ‫کــه دنیا بد میچرخد و‬
                            ‫تازگی آن را با ترجمۀ ســعید متین منتشر کرده و نشر لگا هم‬                                       ‫نشسته بود که ناگهان یوســا به مارکز میگوید «خائن!» و‬                                                                                                     ‫روزمره اســت‪ .‬اگر این‬
                            ‫چند ماه پیشــتر آن را با ترجمۀ مجدالدین ارسنجانی منتشر‬                                         ‫مشتی را با دســت راست‪ ،‬پای چشم چپ او خواباند‪ .‬گابو‬                                                ‫ریشــه بدواند‪ ،‬باز ‌ی دادن آنها سختتر میشود و دیرتر به‬
                                                                                                                           ‫نیمههوشیار نقش بر زمین شد و یوسا بر سرش فریاد م ‌یزند؛‬                                            ‫دروغهای بازجویان و زندانبانانی تن م ‌یدهند که میخواهند‬
                                    ‫کرده بود و هر دو ترجمه هم از اسپانیایی هستند‪.‬‬

                            ‫روزنام ‌ه اسپانیایی با انتشار گزارشهای متعددی به زندگی و‬                                       ‫داشته باشد‪ .‬او میگوید در دوران تحصیل‪ ،‬علاق ‌ه شدیدش‬                                               ‫تبلیغات‪ ،‬تاریخ میسازد و در «سور بز» گفت‪ :‬اگر میخواهی‬
                            ‫میراث ادبی یوسا پرداخت‪ .‬در یکی از مقالات‪ ،‬از او بهعنوان‬                                        ‫به تاریخ‪ ،‬او را به آرشیوها و جلسات کتابخوانی سوق داده‬                                             ‫دیکتاتوری را حذف کنی‪ ،‬نخســت باید درکش کرده باشی؛‬
                            ‫«غول ادبیات جهانی» یاد شــده و تاکید شــده که مرگ او‬                                           ‫و به او آموخته که تاریخ‪ ،‬زمین ‌های برای خلق ادبیات است‪.‬‬
                            ‫پایانی بر یک دوره ادبی اســت زیرا او آخرین نماد برجسته‬                                         ‫او که عمری را با آشوبها و تاریک ‌یها زیست‪ ،‬سرانجام‬                                                    ‫بدانی چگونه به آنجا رسیده و چگونه تباه کرده است‪.‬‬
                            ‫جنبش «بوم» آمریکای لاتین بود‪ .‬همچنین اشــاره شده که‬                                            ‫خانواده‪،‬‬  ‫بدریآهریاامهِـ ِـشو‪،‬خبان ‌ی‌هادراشم‪.‬دارکلنیومان کخاهمروفتهشاشســــد؛ت‪،‬درگوکینایر‬        ‫یوسا گاه سیاســی بود‪ ،‬گاه خطاپذیر اما همواره شجاع‪.‬‬
                            ‫یوسا در سالهای پایانی عمر به طور خصوصی از مکانهای‬                                              ‫ســتونی‬                                                                                           ‫همانقــدر کــه از دیکتاتوری متنفــر بود از پوپولیســم نیز‬
                            ‫مهم زندگ ‌یاش مانند مدرســه نظامی لئونسیو پرادو و محله‬                                         ‫از ادبیــات قرن بیســتم فروریختــه‪ .‬اما آثــارش همچنان‬
                                                                                                                           ‫پابرجاست‪« .‬ســور بز» هنوز بوی خون و باروت م ‌یدهد و‬                                                                                  ‫میگریخت‪.‬‬
                                                       ‫بارانکو بازدید کرده بود‪.‬‬                                            ‫«روزگار ســخت» هنوز فریاد م ‌یزند که چگونه یک دروغ‬                                                ‫یوســا معتقد اســت که یکی از دلایــل ناتوانی آمریکای‬
                            ‫روزنامه بریتانیایی گاردین در گزارشــی مفصل‪ ،‬زندگی و‬                                            ‫مدریآتنوادن»د آمینیپد‌هر یســکدمآلیاتماراوباهقعًًاخاازکچنوــخوگن بخکرافشهدووتبار «سمررهگا‬         ‫لاتیــن در هماهنگــی با دنیــای واقعی‪ ،‬ناکامــی در ایجاد‬
                            ‫آثار یوســا را مرور کرده اســت‪ .‬در این گزارش به رمانهای‬                                                                                                                               ‫شد‌هایم؟»‬  ‫دموکراســیهای پایدار است‪ .‬او دموکراســی را نقط ‌ه مقابل‬
                            ‫برجســته او مانند زمــان قهرمان‪ ،‬گف ‌توگــو در کاتدرال و‬                                       ‫ادبیات یوســا‪ ،‬آین ‌های بود از واقعیــت؛ پر از دروغ‪ ،‬اما از‬                                       ‫نظامهای تمامیتخواه م ‌یداند و تاکید میکند که دموکراسی‬
                            ‫سوربز اشاره و تاکید شده که آثار او به بررسی قدرت و فساد‬                                        ‫جنس حقیقت‪ .‬فرزندانش گفت ‌هاند‪« :‬او زندگ ‌یای طولانی‪،‬‬                                              ‫مستلزم پذیرش پلورالیســم‪ ،‬تکثر دیدگاهها و زندگی جمعی‬
                            ‫میپرداختند‪ .‬همچنین به فعالیتهای سیاسی یوسا ازجمله‬                                              ‫ماجراجویانــه و پربار داشــت و میراثــی از ادبیات بر جای‬                                          ‫مبتنی بر تفاهم است‪ .‬این ویژگیها با ادبیات نیز نسبت دارند‬
                            ‫نامزد ‌یاش در انتخابات ریاستجمهوری پرو در سال ‪۱۹۹۰‬‬                                                       ‫گذاشت که فراتر از عمرش خواهد بود»‪.‬‬                                                      ‫چراکه ادبیــات میتواند به عنوان ابــزاری برای گف ‌توگوی‬
                            ‫و حمایتهایش از چهرههای سیاسی مختلف‪ ،‬پرداخته شده‬                                                ‫یوسا معلمی بود که به ما یاد داد چگونه به ادبیات بنگریم و‬                                          ‫جمعی و بازنمایی پیچیدگیهای زندگی عمل کند‪ .‬از نظر او‪،‬‬
                            ‫اســت‪ .‬گزارش با نقل قولی از یوسا به پایان م ‌یرسد که گفته‬                                      ‫اکاصرًاا ًلدبچیرارا بشیدفتل ب‌ه اه بدبیخاشتیهازستزنیدمگویدقخیوقدترکن‪:‬یمچ‪.‬راااودببیهاماتف؟هماند‬    ‫نویســندگانی که در ادبیاتشان از رویاپردازی یا خیالپردازی‬
                                                                                                                           ‫میراث او فراتر از عمر انســان است‪ :‬یوسا همیشه گوشه‌‬                                               ‫مطلق دوری میکنند و به واقعیتهای اجتماعی و تاریخی‬
                                            ‫بود‪« :‬من نویسند‌هام‪ ،‬نه سیاستمدار»‪.‬‬                                                      ‫اتاق ایستاده و دعوتمان میکند به عیش‪.‬‬                                                    ‫میپردازند به تداوم دموکراســی و پیشرفت اجتماعی کمک‬
                            ‫ماریو بارگاس یوسا‪ ،‬نویسند‌های ماندگار در تاریخ ادبیات‬                                          ‫روزنام ‌ه ال پاییس پایگاه مقالات ســالیان یوسا بود‪ .‬این‬
                            ‫جهان است و رمانهایش میراث معنوی است چراکه عصر‬                                                                                                                                                                                          ‫میکنند‪.‬‬
                            ‫خود را آنگونه که هست روایت کرد‪ ،‬نه آنگونه که باید باشد‪.‬‬                                                                                                                                          ‫در مصاحبــ ‌های یوســا میگوید‪ ،‬اولین آمــوزگارش در‬
                            ‫در نهایت هم آنطور شــد که میخواســت؛ ســکوتش را به‬                                                                                                                                               ‫دانشــگاه‪ ،‬مورخی برجســته بوده که درک عمیقی از تاریخ‬
                                                                                                                                                                                                                             ‫داشــته و بر پیوند آن با ادبیات تاکید میکــرده‪ .‬این تجربه‬
                                                         ‫مخاطب تقدیم کرد‪.‬‬                                                                                                                                                    ‫باعث شده‪ ،‬یوسا همیشه نگاهی تاریخی به ادبیات و جامعه‬
   1   2   3   4   5   6   7   8