درگذشت “افتخارزاده”؛ رئیس دوم انجمن حجتیه

حجتالاسلاموالمسلمین سیدحسن افتخارزاده، دومین رهبر انجمن حجتیه در سن ۸۸سالگی از دنیا رفت. او پس از درگذشت شیخ محمود حلبی، بنیانگذار این انجمن حجتیه در دیماه ۱۳۷۶، رهبری این انجمن را بر عهده داشت و بیشتر هم با لقب «آقای افتخار» شناخته میشد. سازندگی به همین مناسبت به بخشی از زندگی این شخصیت مذهبی و همچنین تاریخچه این تشکل که چندان هم مورد موافقت امام خمینی نبود، پرداخته است.
نقش کلیدی افتخارزاده در احیای انجمن
سیدحسن افتخارزاده در سال ۱۳۲۱ در شهر سبزوار متولد شد و از همان دوران جوانی هم به تحصیل علوم دینی و فلسفی تمایل پیدا کرد. در حوزه علمیه نزد آیتالله وحید خراسانی از برجستهترین مراجع تقلید معاصر، به تحصیل علوم دینی پرداخت و علاوه بر فراگیری فقه و اصول در حوزه، در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی نیز تحت آموزش اساتید مهمی چون آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله دکتر مهدی حائرییزدی و دکتر سیدحسین نصر قرار گرفت. او از شاگردان برجسته و نزدیک شیخ محمود حلبی، نخستین رهبر انجمن حجتیه بود که با بهرهگیری از این آموزههای علمی و زمینههای فکری نقشی کلیدی در زنده کردن انجمن حجتیه بازی کرد. افتخارزاده جلسات و فعالیتهای این گروه را که پس از تعطیلی و رکود دهه ۶۰ کمرونق شده بود جانی تازه بخشید. حلبی در زمان حیات خود، او را بهعنوان رهبر شورای پنجنفره انجمن حجتیه معرفی کرده بود. نقش این شورا، بهویژه در سالهای نخست رهبری افتخارزاده، بازسازی ساختار و احیای برنامههای انجمن بود. افتخارزاده از دوستان قدیمی آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی است و گفته میشود که آنها دیدارهایی نیز با یکدیگر داشتهاند.
سابقه فعالیتهای حجتیه
انجمن حجتیه سازمانی مذهبی-سیاسی شیعه است که پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با هدف مبارزه با بهائیت، تضعیف نفوذ آنها در جامعه ایران و تبلیغ تشیع توسط شیخ محمود حلبی، یک منبری معروف در مشهد تاسیس شد. این گروه معتقد بود که ظهور امام زمان(عج) تنها راه حل مشکلات جهان است و بنابراین، از مشارکت در حکومتها و امور سیاسی خودداری کرد. مدرسه علوی و نیکان برخی از مهمترین مدارس مذهبی منتسب به حجتیه است. فعالیت انجمن حجتیه در دوران پهلوی ادامه داشت، اما پس از انقلاب به دلیل اختلاف با نظام جمهوری اسلامی، به حاشیه رانده شد.
علت مخالفت با انجمن پس از انقلاب
اعتقاد انجمن حجتیه جدایی دین از سیاست بود، بنابراین اصول بنیادین این انجمن با اصول بنیادینی که پس از انقلاب دنبال میشد تناقض آشکار داشت. امام خمینی در دوران پیش از انقلاب و پس از آن معتقد بودند که مبارزه با حکومت فاسد شاه اولویت دارد و نه صرفاً مقابله با فرقههایی مانند بهائیت. پس از انقلاب این نگرانی از سوی بنیانگذار انقلاب وجود داشت که اعضای انجمن حجتیه ممکن است به پستهای کلیدی دست یابند و در میان انقلابیون باعث تفرقه و تشتت شوند، بنابراین به وزیران وقت کشور و آموزشوپرورش توصیه کرد که به این افراد پستهای مهم ندهند، چراکه آنها میتوانند بهعنوان عوامل نفوذی عمل کنند و به انقلاب آسیب بزنند. انجمن حجتیه به دلیل عدم مشارکت در سیاست و اعتقاد به عدم مشروعیت حکومتها تا پیش از ظهور مورد انتقاد نیروهای انقلابی قرار گرفت، بنابراین در سال ۱۳۶۲ به دنبال این مخالفتها به طور رسمی منحل شد و به حاشیه رانده شد. اگرچه برخی از اعضای این گروه به فعالیتهای فردی پرداختن اما از آنجایی که نتوانست خود را با تحولات اجتماعی و سیاسی کشور هماهنگ کنند با فاصله گرفتن از جریان اصلی جامعه، نوعی زیست محفلی را در دستور کار خود قرار داد.
انجمن حجتیه و احمدینژادیها
درمیان دولتهای پس از انقلاب، دولت محمود احمدینژاد نزدیکترین تاملات را نسبت به رویکرد انجمن حجتیه داشت، بهویژه اینکه گفته میشد یکی از یاران نزدیک رئیسجمهور وقت از اعضای سابق این انجمن بود. در آن دوران برخی اظهارنظرها درباره حضرت حجت(عج) و همچنین رواج برخی اخبار در محافل سیاسی درباره باورهای نزدیکان دولت درباره امام زمان(عج ) این برداشت را ایجاد کرد که تفکراتی نزدیک به حجتیه درحال شکلگیری است. علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات دولت هاشمیرفسنجانی سال ۱۳۹۲ دلیل ردصلاحیت اسفندیار رحیممشایی را به این موضوع ارتباط داده بود: «مشایی در غرب کشور مدیرمسئول مجله سروه (کرد زبان) بود و آنجا مشغول به کار بود. او بعدها در گزینش در وزارت اطلاعات به دلیل سابقه انجمن حجتیه و رابطه با یکی خانم عضو سازمان منافقین رد شد». آیتالله ابوالقاسم خزعلی از روحانیون پرنفوذ ایرانی و از حامیان دوآتشه احمدینژاد هم البته نگاه مثبتی نسبت به این انجمن داشت و سالها پیش به همین دلیل از سوی امام خمینی مورد عتاب قرار گرفته بود. او در سال ۱۳۸۱ در گفتوگو با «ایسنا» از این انجمن دفاع کرده بود و در ماههای پایانی عمر در گفتوگو با روزنامه جوان سالهای اول حضور احمدینژاد در دولت را اینطور توصیف کرده بود: «سال اولی که احمدینژاد به نیویورک رفت و در سازمان ملل سخنرانی کرد بنده به دیدار احمدینژاد رفتم و لبهای ایشان را بوسیدم و به او گفتم به این خاطر لبهای تو را بوسیدهام که از امام زمان(عج) نام بردهای، آن هم در جایی که قلب جهان کفر به حساب میآید». حسن روحانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی اما در همان دوران نسبت به خرافهگراییها واکنش نشان داد و از افرادی که در جلسات خود یک صندلی را برای امام زمان(عج) خالی میگذارند یا بر سر میز غذا، صندلی خالی و یک سرویس کامل برای آن صندلی در نظر میگیرند انتقاد کرد. علیاکبر ناطقنوری هم در سخنرانی شبهای قدر سال ۸۷ به طور رسمی، افرادی را که مدعی رابطه با امام زمان هستند کذاب نامید و کمی پس از آن مقام معظم رهبری در یک سخنرانی بر این مساله تاکید کردند.