رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > جامعه : تهران؛ شهر بی‌دفاع

تهران؛ شهر بی‌دفاع

گزارش میدانی خبرنگار سازندگی از ۵ محله اتابک، هرندی، دستغیب، جوادیه و هاشم‌آباد که افغانستانی‌ها حضور پررنگی در آن‌ها دارند

 

«‌از کلاس ۳۰‌ نفره مدرسه دولتی‌ ۲۵‌ نفره‌شان اتباع هستند، آن هم در محله‌ای مثل نیاوران!‌ والدین اعتراض کردند و برخورد جدی میان معلمان و مدیر مدرسه پیشامد کرد. می‌گویند، دیگر نمی‌توانیم بچه‌هامان را در مدرسه دولتی نام‌نویسی کنیم» این اظهارات یکی از معلمان منطقه یک تهران است. همزمان فرهادی، سخنگوی وزارت آموزش‌وپرورش گفته که «‌‌در برخی نقاط تعداد دانش‌آموزان اتباع بیش از ۲۰ درصد حد مجاز ثبت‌نام این دانش‌آموزان است.» بررسی‌های میدانی سازندگی نشان می‌دهد، تعداد اتباع در میان کلاس اولی‌ها بیشتر است، آنهایی که به دبیرستان می‌رسند کمتراند و بعد از گذراندن مقطع ابتدایی وارد بازار کار می‌شوند. در مناطق محروم به واسطه سکونت دائمی و البته تعداد بسیار زیادشان بافت غالب محله را تغییر دادند و حتی به گفته رؤسای پایگاه‌های سلامت و مراکز درمانی، بیماری‌های جدیدی به بیماری‌های اهالی و ساکنان مناطق اضافه کرده‌اند،. در محلات شمالی اما بیشتر به‌عنوان سرایدار یا کارگران خدماتی مشغول به کار هستند و به واسطه جمعیت به نسبت کمتر از مناطق و محلات محروم،‌ نمودشان بیشتر در مراکز درمانی دولتی یا مدارس است. اما در نهایت آن چیزی که به وضوح می‌شود دید این است که شمار افغان‌های ساکن تهران بسیار گسترده‌تر از گذشته شده و کمتر محله یا منطقه‌ای است که تعداد آنها بسیار کم یا نزدیک به صفر باشد.
با بازگشت طالبان به قدرت در تابستان ۱۴۰۰ شمار مهاجران افغان در ایران افزایش چشمگیری داشته و مردم از دولت سیزدهم به خاطر مدیریت نادرست مهاجران و سهل‌انگاری در ورود بی‌ضابطه و افسارگسیخته آنها بارها انتقاد کردند. انتقاد به حضور بیش از حد اتباع و نبود نظارت بر آنها بعد از حوادثی چون قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش به دست اتباع افغان و حوادث دیگری چون دست داشتن آنها در حادثه تروریستی راسک‌ تا حدی پیش رفت که هشتگ «اخراج افغان،‌ مطالبه ملی»‌ به سرعت در شبکه اجتماعی ایکس فراگیر شد. با این همه اما دولت سیزدهم و وزیر کشور آن تلاش کرده‌اند تا با پنهان کردن هویت اصلی این مهاجمان یا نسبت ‌دادنشان به اتباع دیگر کشورها،‌ جلوی خشم عمومی نسبت به مهاجران افغان را بگیرند،‌ هرچند به گفته کارشناسان،‌ این پنهان‌کاری سبب حل مشکل نشد.
بررسی تازه‌ترین داده‌های مرکز آمار ایران از جمعیت مهاجران رسمی در سال ۱۴۰۲ بیش از ۹۷ درصد مهاجران افغانستانی هستند. طبق این آمار تنها ۳ درصد از کل مهاجران رسمی کشور دارای تابعیت‌های غیرافغانستانی بوده‌اند.
طبق این آمار بیش از ۲ میلیون و ۷۸۸ هزار نفر مهاجر رسمی در کشور حضور دارد که ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر آنها افغانستانی هستند. باید تاکید کرد که این آمار مربوط به سال ۱۴۰۲ بوده و صرفاً مهاجران رسمی که تابعیت آنها در آمارها ثبت شده توسط مرکز آمار ایران اعلام شده است. البته که باید عنوان کرد این آمار حداقل جمعیت افغان در کشور است که به صورت رسمی در آمارها عنوان شده و در این آمار، جمعیت مهاجران غیرقانونی نیامده است. طبق گفته کارشناسان رقم دقیقی از تعداد کل مهاجران افغان در کشور در دست نیست اما تخمینی حدود ۵ تا ۷ میلیون نفر برای جمعیت مهاجرین افغانستانی در رسانه‌ها عنوان شده است.
تحلیلگران معتقدند از ابتدای دهه ۷۰ که ایران میزبان افغانستانی‌ها بوده، دولت‌های مختلف با اجرای طرح‌های متنوع نتوانستند اشراف حداکثری را بر گروه‌های جمعیتی افغانستانی‌ها داشته باشند. موضوعی که به گفته جامعه‌شناسان، تحول نسلی این اتباع و درهم‌آمیختگی نسل‌های متاخر آنها با ایرانی‌ها در ازدواج‌های مشترک و مشکلات قانونی برای تحصیل فرزندان آنها گستره‌ای از سیاست‌های ایدئولوژیک در کنار فقدان مدیریت برای انضباط‌بخشی به حضور مهاجران در ایران را پدید آورده است.

بررسی هرم سنی جمعیت مهاجر افغانستانی کشور نشان می‌دهد هم در مردان و هم در زنان بیشترین سهم جمعیتی مربوط به افراد در سنین «بین ۲۵ تا ۶۴ سال» است. طبق آمارها سهم این جمعیت بیش از ۴۰ درصد جمعیت مهاجر است. بر این اساس می‌توان گفت، سهم بالای این جمعیت در کشور به وضوح می‌تواند در بازار کار تاثیرگذار باشد.
در رتبه بعدی هرم سنی، جمعیت «۹ ساله و کمتر» قرار دارند. افراد حاضر در این سن حدود ۲۳.۹ درصد از مردان و حدود ۲۵.۲ درصد از زنان را تشکیل می‌دهند. دومین سهم بالای این بازه سنی در هرم جمعیتی افغانستانی‌های مقیم ایران به خوبی نشان می‌دهد علاوه‌ بر اینکه جمعیت زیادی با تابعیت افغانستان وارد بازار کار ایران شدند بلکه سهم بالای زیادی نیز تا چند سال آینده به جمعیت موجود در بازار کار اضافه می‌کنند و این موضوع می‌تواند بر بازار کار و اشتغال کشور تاثیری شگرف بگذارد. حضور پناهندگان افغانستانی در ایران از همان ابتدا با برخی تنش‌های محلی همراه بود. تراکم حضور پناهندگان در برخی مناطق و فشار بر منابع محلی باعث می‌شد، ساکنان قدیمی مهاجران را مسبب مشکلاتی مانند بالارفتن قیمت مسکن یا بیکاری بدانند. گزارشگر سازندگی به تعدادی از محلاتی که تعداد افغان‌های ساکن در آن بسیار زیاد است،‌ رفته،‌ آنهایی که حضورشان به طور مستقیم در کیفیت زندگی اهالی اثر گذاشته است.

حضور ۶۰ درصدی اتباع در جوادیه
ناصر امانی،‌ عضو شورای شهر تهران چندی پیش در صحن شورای شهر تهران اعلام کرد که ۶۰ درصد ساکنان محله جوادیه از اتباع هستند،‌ آنهایی که جمعیت قالب محله شده‌اند و فرهنگ متفاوت‌شان با ساکنان قدیمی، مساله‌ساز شده است. از هم‌زیستی‌های ۱۵ نفره در یک خانه تا دعواهای دسته‌جمعی با اهالی.
از خیابان نوری تا دشت‌آزادگان را پیاده طی می‌کنم تا بتوانم علاوه بر رصد جمعیتی بافت محله،‌ با اهالی هم گفت‌وگو کنم. روی شیشه یکی از مغازه‌ها نوشته شده: «صف افغان‌ها، صف ایرانی‌ها»؛ توجهم جلب شد. ایرانی‌ها تعدادشان کم است، حدود ۵ نفر اما آنها زیادند، شمردم؛ ۲۰ نفر بودند. صدای بگو‌مگوی بین آنها و ساکنان ایرانی محله هرازگاهی بلند می‌شد، می‌گویند هر نفرشان حداقل ۲۰ نان می‌گیرد که مابقی را معطل می‌کنند. یکی‌شان به نانوا اعتراض می‌کند که «به‌ازای هر نان چند هزار تومان از آنها بیشتر می‌گیری که اول نان آنها را بدهی!» اوضاع متشنج است، نه در ظاهر اما زیر پوست این محله یک تقابل جدی درحال شکل گرفتن است.
املاکی محله رشد شدید جمعیتی اتباع افغان را در محله تایید می‌کند. می‌گوید اگر بیعانه یک خانه ۲۰۰ میلیون تومان باشد، مستاجر افغان پیشنهاد ۵۰۰ میلیون تومان به مالک می‌دهد و اجاره دو برابر یک ایرانی هم پرداخت می‌کند. مالکان هم برای پول بیشتر، خانه‌شان را به افغانستانی‌ها اجاره می‌دهند حتی اگر بدانند ساکنان خانه حداقل ۱۵ نفر هستند. میانگین رشد قیمت خانه در یک محله با حضور اتباع بالا رفته است؛ «وضع‌شان خوب است» این را روحانی مسجد محل می‌گوید.
او ادامه می‌دهد: «توانایی جسمی بالایی دارند و به صورت گروهی کار می‌کنند، هر کاری! حتی اگر نفری یک میلیون تومان هم برای اجاره خانه بپردازند، اجاره سه برابری یک ایرانی را به صاحب‌خانه می‌دهند». اما درگیری‌شان با ساکنان ایرانی آپارتمان‌ها زیاد است؛ به دلیل حضور مردان جوان پرتعداد و رفت‌وآمدهای زیاد.
«جرأت اعتراض نداریم، می‌ترسم چیزی بگویم، وقتی همسرم نیست و در خانه تنها هستم به خانه حمله کنند، تعدادشان زیاد است، حداقل ۲۰ جفت کفش همیشه جلوی در خانه‌شان گذاشته‌اند». زنی که با کیسه میوه وارد املاکی شده، اضافه می‌کند: « اغلب بی‌سروصدا هستند اما گاهی اوقات دعوا می‌کنند اما در کل جلوی ما ایرانی‌ها هوای هم را دارند حتی اگر یکی‌شان بچه من را کتک زده باشند، باز هم به صورت گروهی از او حمایت می‌کنند».

هاشم‌آباد؛ کابل دوم
می‌گویند اینجا «کابل دوم» است؛ از حدد ۲۴ هزار جمعیت محله هاشم‌آباد حدود ۱۰ هزار نفر از اتباع افغان هستند. بافت جمعیتی محله به طور کل تغییر پیدا کرده و حتی نوع پوشش اهالی نیز دیگر نمایانگر یک محله در تهران با ساکنان ایرانی نیست. معتمدین محله می‌گویند احتمالاً این محله رکورد حضور اتباع افغان را به نسبت به سایر محلات تهران شکسته است و دیگر ترکیب‌شان ۶۰ به ۴۰ افغان به ایرانی شده است. استنادشان به آمار جمیت دانش‌آموزی افغانستانی‌ها در مدارس و گردش در محله است. خیابان «شهید بلوچیان» را به سمت بافت اصلی محله ترک می‌‌کنم. حتی اگر مقید به پوشش خود نباشند، چهره‌ها نشان می‌دهد که از اتباع هستند. متوجه می‌شوند خبرنگارم و برای تهیه گزارش به محله آمده‌ام. با چهره متعجب به من نگاه می‌کنند.
مدیر یکی از مدارس می‌گوید: «سال گذشته دانش‌آموزان افغان سال آخر یک دبیرستان، دست به یکی کردند و مدیر و معلمان مدرسه را کتک زده‌اند». وارد حیاط مدرسه مطهری می‌شویم. دو دبیرستان و دبستان پسرانه و یک دبستان دخترانه. مدارسی قدیمی که زمان تاسیس‌شان به حوالی سال ۵۲ برمی‌گردد. مساله معلمان و مدیران مدرسه هرچند کمبود بودجه، شرایط نامناسب امکانات مدرسه و کمبود معلم است اما اولین چیزی که در میان می‌گذارند؛ تعداد زیاد دانش‌آموزان افغان در کلاس‌های درس است. دبستان دخترانه ۷۱۴ دانش‌آموز دارد که ۳۵۰ نفر آن از افغانستانی هستند، دبستان پسرانه ۵۹۵ دانش‌آموز دارد که ۲۷۰ دانش‌آموزان افغان هستند و از دبیرستان ۴۰۰ نفره پسرانه نیز ۱۰۰ نفرشان افغان هستند. حضور پرشمار دانش‌آموزان دبستانی نشان می‌دهد که تعدادشان طی سال‌های اخیر بیشتر از گذشته شده است به طوری که از جمعیت ۳۹ نفری کلاس اول دبستان ۳۶ نفر از آنها دانش‌آموزان افغان هستند. مدیر مدرسه دخترانه می‌گوید، اگر فرزند یکی از آنها را ثبت‌نام نکنیم، یک‌دفعه با چندین مادر افغان دیگر و پدرانشان به مدرسه می‌آیند و تهدید می‌کنند؛ «سال گذشته به ماشین مدیر مدرسه اسید پاشیدند». می‌خواهند که موضوع ساماندهی و ورود آنها ضابطه‌مند شوند. «ما ایرانی‌ها مهمان‌نوازیم و همانند بچه‌های خودمان به آنها درس می‌دهیم، از حضورشان استقبال می‌کنیم اما آن‌طور که با ما برخورد می‌کنند، حاکی از شرایط خوبی در آینده نیست». معلم کلاس اول این را می‌گوید و به کلاس برمی‌گردد. مدیر مدرسه دوباره به چهره من نگاه می‌کند و می‌گوید، «اگر یک فراخوان دهند، هاشم‌آباد را تصرف می‌کنند!»

اتباع و خرید‌وفروش بنزین در اتابک
اتباع در محلات صرفاً دیگر ساکن نیستند،‌ برخی‌شان کسب‌وکار هم راه ‌‌انداخته‌اند. اینجا در چهارراه منتهی به خیابان ابراهیمی در محله اتابک،‌ افغان‌ها با دبه‌های پر شده از بنزین آن هم با دو برابر قیمت به موتورسواران و همه آنهایی که کارت سوخت ندارند،‌ بنزین می‌دهند. ظاهرشان مشخص است، با دبه‌های رنگی که در دستان‌شان تکان می‌خورند. برای اینکه مطمئن شوند شما مشتری هستید،‌ برای مدتی مستقیم به چشمانتان نگاه می‌کنند، مدام درحال حرکت‌اند که به محض آمدن مامور بتوانند در کوچه‌وپس‌کوچه‌ها غیب شوند. معتمد محله می‌گوید: «‌بنزین محله اتابک و مینابی را اتباع تامین می‌کنند، گاهی اوقات ممکن است از محلات دیگر هم به سراغ آنها بیایند،‌ بالاخره کار راه بنداز است و برای کسانی که کارت بنزین ندارد،‌ بد هم نیست».‌
«جمعیت محله را افزایش داده‌اند،‌ قاعدتاً وقتی ظرف مدت دو سال چند هزار نفر به جمعیت محله اضافه می‌شوند،‌ سطح خدمات محله جوابگوی آنها نیست، آن وقت کوچه‌های محله ما همیشه کثیف است،‌ پایگاه‌های بهداشت جای سوزن انداختن نیست، کلاس‌های درسی که معلم ندارند یا امکانات‌شان کافی نیست‌ مملو از کودکان اتباع هستند و حتی وسیله بازی پارک‌ها هم کفایت این جمعیت را نمی‌دهد».‌ این را مدیر یکی از مدارس محله اتابک و البته ساکن آن می‌گوید، به اعتقاد او باید فکر جدی برای ساماندهی و نه افغان‌ستیزی کرد.

چهره محله دستغیب را محروم کرده‌اند
«سروکله زدن اهالی با اتباع بیگانه و حضور بی‌قاعدشان بافت قدیمی محله را تحت تاثیر قرار داده است به طوری که ‌ نرخ رهن و اجاره مسکن را بالا برده‌اند اما حضورشان، چهره محله را محروم‌تر کرده است».‌ این را املاکی محله دستغیب که در همان خیابان اصلی مغازه‌ دارد، می‌گوید. اهالی معتقدند؛ هرچه محل فقیرتر باشد، حضور اتباع بیشتر است،‌ حضوری بی‌قاعده که نظارتی هم روی‌شان نیست. «خودشان به تنهایی ضریب وقوع جرم را در محله افزایش می‌دهند».‌ بقال محل می‌گوید و با دلخوری گلایه می‌کند. «این محله اولین محلی است که آسفالت در آن ریخته‌اند،‌ ۲۰۰ شهید دارد و تنها یک خانواده سه شهید داده‌اند،‌ رواست محله را رها کنند و بدون نظارت بر اتباع، سطح آسیب‌های اجتماعی محله را بالا ببرند؟»

اتباع بی‌نام‌ونشانی که سوداگران مواد مخدر شدند
هرندی نیز از آن محلاتی که تعداد اتباع در آن بی‌شمار است. محله‌ای که گره‌ خوردن نامش با ساقیان مواد مخدر و معتادان متجاهر،‌ سال‌هاست که آن را به یکی از پر‌آسیب‌ترین محلات تهران بدل کرده است و حتی حضور رئیس‌جمهور شهید در این محله نیز نتوانسته کمکی به کاهش آن بکند،‌ هرچند شرایط با ۱۰ سال پیش این محله فرق اساسی کرده اما هنوز یکی از محلات ناامن تهران محسوب می‌شود.
حضور اتباع میان معتادان هرندی پرتعداد است اما نه به‌عنوان معتاد بلکه به عنوان سوداگران مواد مخدر و در پوشش زباله‌گرد. روحانی محله می‌گوید، «تمام زباله‌های سطح محله و ضایعات با ارزش را جمع می‌کنند و برای خودشان مغازه‌های ضایعاتی زده‌اند». حداقل هر کدام‌شان روزانه ۲ میلیون تومان درآمد دارند و اگر برای خرید‌وفروش مواد مخدر یا اموال دزدی هم همکاری کنند، درآمدشان ممکن است به روزی ۸ میلیون تومان هم برسد. پیاده‌روی در کوچه‌پس‌کوچه‌های هرندی،‌ نمای کاملی از انواع آسیب‌ها را پیش ‌روی ما می‌گذارد،‌ هرچند برای من به‌عنوان یک خبرنگار خانم،‌ حضور مدت‌دار به گفته معتمدین محله و روحانی مسجد،‌ نگران‌کننده تلقی شده و باید هرچه سریع‌تر محله را ترک کنم.

ضرورت کاهش تنش در سطح محلات تهران با اتباع
آرش اصفهانی،‌ جامعه‌شناس نیز اما راه‌حل عملی برای ساماندهی اتباع ارائه می‌دهد. او به «سازندگی»‌ می‌گوید: عموماً نوع مواجهه با مسائل اجتماعی در ایران دو شکل اصلی دارد؛ اولی اقدامات پراکنده و ناهماهنگ بخش‌های مختلف دولت درباره یک مساله است که معمولاً هیچ ارزیابی از موفقیت آنها هم انجام نمی‌شود. دومی اقدامات ضربتی دستگاه‌هاست که با هدف حذف، طرد و اخراج انجام می‌شود و بیشتر پاک کردن صورت‌مساله است. در موضوع مهاجران و پناهندگان هم کم‌وبیش همین وضعیت برقرار است. این دو شیوه ارزان‌ترین و آسان‌ترین نوع مواجهه با مسائل‌ است.
او ادامه می‌دهد: اولی به شکل مستمر انجام می‌شود و دومی هرازگاهی برای نشان دادن اقتدار دولت صورت می‌گیرد. خارج از این دوگانه انتخاب‌های سیاستی بدیل بسیاری در مورد مهاجران ساکن ایران می‌توان تعریف کرد که همزمان از تنش محلی و رنج پناهندگان کاسته شود. ولی اقدامات موثر در این حوزه نیازمند منابع مالی، دولت توانمند و مشارکت نهادهای مدنی مستقل است که بتوانند از طریق برنامه‌ریزی بلندمدت اهداف معینی را دنبال کند. چنین شرایطی الان وجود ندارد و در نتیجه انتظار سیاست بدیل نمی‌توان داشت. از طرف دیگر اینکه محتوای این سیاست بدیل چه باشد خود مستلزم مطالعه و مشارکت ذی‌نفعان است. آنچه اکنون ضروری به نظر می‌رسد یکی تلاش برای کاهش تنش در سطح محلی با کمک نهادهای مدنی و رسانه‌های مستقل است. مردم روزانه در معرض بمباران اخبار جعلی و اطلاعات نادرست از مهاجران قرار دارند و این هراس جمعی عامل اصلی تنش در جامعه است. افزایش آگاهی عمومی و ایجاد جریان‌های اجتماعی، بدیل مستقل از حکومت ضروری است. موضوع دوم بازتوزیع جمعیت مهاجر برای کاهش فشار از مناطق پرتراکم است. این بازتوزیع به نظام ثبت و شناسایی مستمز نیاز دارد تا براساس آن بتوان مجوز اشتغال را در مناطق مختلف حسب نیاز و ظرفیت آن منطقه توزیع کرد. اعمال سهمیه و محدودیت در این خصوص کار ساده‌ای نیست اما یک راه کنترل وضعیت کنونی اعمال این مقررات است.
او همچنین در پاسخ به پرسشی درباره ازدواج اتباع با ایرانی‌ها و تاثیر آن بر تغییر بافت جمعیتی کشور می‌گوید: بیش از ۴۵ سال از حضور پرتعداد افغانستانی‌ها در ایران می‌گذرد و متاسفانه در این سال‌ها تعداد ازدواج بین آنها و ایرانی‌ها به خصوص دور از مناطق مرزی و همجوار بسیار اندک بوده است. از یک طرف دولت برای این ازدواج‌ها، موانع قانونی متعدد اعمال کرده است و از طرف دیگر نگرش ضدمهاجر در بخشی از جامعه ایران مانع این پیوند شده است. یکی از شاخص‌های مهم پذیرش مهاجر در جامعه مقصد، آمار ازدواج است که در این مورد جامعه ایران در مجموع پذیرا نبوده است. متاسفانه بخشی از جامعه هنوز در تفکر قرن نوزدهمی سلسله مراتب نژادی ‌گیر است و تصور می‌کند، افغانستانی یک گروه نژادی متفاوت و فرودست نسبت به یک ایرانی است. امروز، نه به لحاظ بیولوژیک و نه اجتماعی توسل به مقوله نژاد برای توصیف ویژگی‌های افراد پذیرفته شده نیست. با اصول دینی و انسانی هم همخوان نیست. در مورد افغانستانی‌ها حتی از نظر تاریخی هم درست نیست زیرا شباهت زبانی، مذهبی و پیشینه تاریخی مشترک امکان تمایز میان ما را از میان می‌برد. بخشی از این باورهای غلط ناشی از ناآگاهی و دانش اندک نسبت به واقعیت‌های تاریخی و بیولوژیک و توسل به عقایدقالبی بی‌اساس است.
اصفهانی در باب کاهش تنش محلی میان مهاجران و ساکنان بومی محلات نیز می‌گوید: تنش بین جامعه محلی و مهاجران و نسبت دادن همه مشکلات به آنان موضوع جدیدی نیست و در بسیاری مناطق دنیا وجود دارد. تنها با ارزیابی دقیق می‌توان گفت منافع حاصل از حضور آنها و هزینه‌های آن چقدر است. کار ارزان‌قیمت افغانستانی‌ها باعث کاهش هزینه تولید در بخش‌های مختلف اقتصاد شده و همه مردم امروز به سبب وجود این نیروی کار، محصولات مختلف را ارزان‌تر تهیه می‌کنند. منافع این نیروی کار فقط برای کارفرما نیست، مصرف‌‌کنندگان هم نفع می‌برند. بسیاری از اتهاماتی که امروز به پناهندگان زده می‌شود یا بی‌اساس است یا ریشه در محدودیت‌های آنان در ایران دارد. وقتی مرکز بهداشتی در تهران به بهانه نداشتن مدرک هویتی خدمات درمانی یا واکسیناسیون برای کودک انجام نمی‌دهد، مقصر بیماری این کودک در درجه اول نظام بهداشت و درمان این کشور است. اگر نگاه نژادپرستانه را کنار بگذاریم، می‌توانیم بسیاری از مشکلات امروز را با برنامه‌ریزی بلندمدت به‌نحوی کاهش دهیم که موجب رنج بیشتر یک گروه ضعیف و بی‌صدا نشود.

sazandegi

پست های مرتبط

هدف، جنگ روانی است

تحلیل “بهروزآذر” از کلینیک ترک بی‌حجابی زهرا بهروزآذر، معاون رئیس‌جمهور در امور…

۳ آذر ۱۴۰۳

اختراع دوباره چرخ!

رئیس‌جمهور مجددا بر طرح بی‌سرانجام انتقال پایتخت تاکید کرد و خبر داد:…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

آهو کنار خانواده

آخرین وضعیت دختر علوم تحقیقات گروه اجتماعی:‌ دیروز اصغر جهانگیر،‌ سخنگوی قوه…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید