رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : جهان بدون دیه‌گو

جهان بدون دیه‌گو

به یاد “دیه‌گو مارادونا”

دیه‌گو آرماندو مارادونا با قد متوسط و پاهای نه‌چندان کشیده‌اش فوتبال را در کوچه‌پس‌کوچه‌های لانوس آرژانتین شروع کرده بود. کودکی سختی داشت و با فقر آشنا بود اما جادوی فوتبال روی دیگری از زندگی را به او نشان داد، به شهرت رسید و پولدار شد. در ۲۶‌سالگی با یک گل تاریخی در دروازه تیم ملی انگلستان که بعدها به گل «دست خدا» معروف شد به درخششی ابدی رسید و با وجود اینکه زندگی‌اش جنبه‌های منفی، چون مصرف موادمخدر و شورشی بودن در بیرون از زمین فوتبال داشت، تا پایان عمر جایگاه ویژ‌ه‌ای در جهان فوتبال داشت. علاقه‌ او به رهبران چپ دنیا باعث شد که از او به‌عنوان سیاسی‌ترین بازیکن فوتبال نیز نام برده شود و البته یک کلاه هم از فیدل کاسترو به یادگار داشت. مارادونا در ۲۵ نوامبر سال ۲۰۲۰ برابر با ششمین روز آذر سال ۱۳۹۹ پس از پشت سر گذاشتن جراحی مغز بدون هیچ‌گونه عارضه آشکار از دنیا رفت. مارادونا با آن همه درخششی که داشت در دوران نقاهت پس از جراحی، مورد بی‌مهری قرار گرفت و چند روز پایانی عمرش را در انزوای منزل شخصی به سر برد و در گزارش مرگ او به «جمع شدن آب در ریه وی پس از سکته قلبی» اشاره شده است. ماجرا زمانی غم‌انگیز‌تر می‌شود که بدانید مارادونا بدون قلب دفن شده است. یک سال پس از مرگ این اسطوره فوتبال آرژانتین نلسون کاسترو، پزشک و خبرنگار آرژانتنی نویسنده کتاب «سلامت مارادونا؛ حقیقت ماجرا» در شبکه ۱۳ آرژانتین ماجرا را این‌طور شرح داده بود: «قلب او برای بررسی و مطالعه خارج شده بود، زیرا تعیین دقیق علت مرگ مارادونا از اهمیت زیادی برخوردار بود و مشخصاً اطلاعات تازه این است که او بدون قلب به خاک سپرده شده ‌است». طبق گفته‌های این پزشک بدن مارادونا از حیث مقاومت، خاص بود، چراکه با چنین سابقه‌ای هیچ‌کس دیگر زیاد دوام نمی‌آورد، ولی مشکل این بود که او هرگز خواستار بهبود پایدار نبود. مارادونا در سال ۱۹۸۶ باید در مقابل انگلیسی صف‌آرایی می‌کرد، آن هم در شرایطی که چهار سال قبل، دو کشور در جنگ نابرابری قرار گرفته بودند که منجر به مرگ ۲۵۵ بریتانیایی و ۶۴۹ آرژانتینی شده بود. او در این بازی دو گل به ثمر رساند و انتقام مرگ هموطنانش از آنها گرفت. گل اول را زیرکانه و با دست وارد دروازه انگلیس کرد؛ گلی که بعدها به گل «دست خدا» معروف شد. مارادونا در شرح به ثمر رساندن آن گل تاریخی گفته بود: «توپ را از وسط زمین برداشتم و از سمت راست شروع به حرکت کردم. از بین بردزلی و رید گذشتم. با اینکه هنوز از محوطه دور بودم، نگاهم به دروازه بود. در محوطه از بوچر رد شدم و از اینجا به بعد، والدانو (هم‌تیمی) کمک بزرگی بود، چون فنویک به‌عنوان آخرین مدافع، مرا رها نکرد. منتظر دور شدنش بودم تا پاس بدهم و منطقی هم همین بود. اگر فنویک از من دور شده بود، توپ را برای والدانو می‌فرستادم تا با شیلتون تک‌به‌تک شود، ولی این کار را نکرد. برای همین ادامه دادم و قدم‌به‌قدم پیش رفتم. فنویک خیلی تلاش کرد به من برسد، ولی نتوانست و الان دیگر فقط شیلتون مقابلم بود. دقیقاً در همان نقطه‌ای بودم که در ۱۹۸۱ در ومبلی قرار داشتم، دقیقاً همان‌جا بود. می‌خواستم مثل دفعه قبلی ضربه بزنم، ولی خدا کمکم کرد. خدا یادم انداخت و شیلتون (دروازه‌بان) فریب خورد. برای همین به آخر زمین رسیدم و تک، ضربه را زدم. همان لحظه، بوچر، با آن هیکل درشتش، رسید و لگد سختی نثارم کرد، ولی اهمیتی نمی‌دادم. بهترین گل زندگی‌ام را زده بودم». مارادونا به فیدل کاسترو رهبر کوبا علاقه زیادی داشت و تصویری از او را نیز روی ساق‌ پاهایش تتو زده بود. همیشه تحسین‌کننده انقلاب کوبا بود و فروردین سال ۱۳۹۲ هم برای دیدار با کاسترو به کوبا سفر کرد. فیدل کاسترو در پایان این دیدار کلاهش را به او داد و مارادونا هم بعدها این ملاقات پنج‌ساعته را محسورکننده خواند.

sazandegi

«پست قبلی

پست های مرتبط

پایان باز

گفت‌وگویی با “هاروکی موراکامی” هاروکی موراکامی، نویسندۀ پرفروش ژاپنی، نویسندگی را از…

موسیقیدان دلشکسته

درباره “بابک بیات” بابک بیات، موسیقی بسیاری از فیلم‌ها و ماندگارترین ترانه‌های…

۴ آذر ۱۴۰۳

از نصر تا واله

ریاست “حسین واله” بر موسسه حکمت و فلسفه وزیر علوم، تحقیقات و…

دیدگاهتان را بنویسید