Page 4 - 11-06-1403-1777 Sazandegi
P. 4
تازههای ادبیات و هنرکافه سال هفتم شماره 1777 04
یکشنبه 11شهریور1403
نیمای غزل یاد
محمدعلی بهمنی غزلسرا و ترانهسرای نامی معاصر درگذشت شاعر روزگار سخت
دربارۀ محمدعلی بهمنی ضلع مهم غزل مدرن ایران
رادیو آغاز کرد و برنامۀ «صفحۀ شعر» را با همکاری شبکه من زنده بودم اما انگار مرده بودم یاسین نمکچیان
شاعر و روزنامهنگار
از بس که روزها را با شب شمرده بودم اســتانی خلیجفارس ارائه داد و سال ۱۳۴۷همکاری خود را پابلو نرودا ،شاعر بزرگ م یگفت در بعضی از لحظات تاریخ
با هفتهنامۀ «ندای هرمزگان» آغاز کــرد و صفح های با عنوان یک عمر دور و تنها ،تنها به جرم اینکه
هست که انسان ،جریان زندگی و پیشرفت بشر به کمک شاعر
او سرسپرده میخواست ،من دل سپرده بودم «تنفس در هوای شعر» را هر هفته منتشر کرد .بهمنی از نیازمنداست.شاعرنمیتوانداینخواهشرارد کند،کهاگررد
از وشمدجو پددًاس سال ۱۳۵۲ساکن بندرعباس یک عمر م یشد آری در ذرهای بگنجم
پیروزی انقلاب ،به تهران آمد از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم کندبزدلاست.محمدعلیبهمنیدرشرایطیگلکردکهجامعۀ
ایرانی بیشتر از هر چیزی به هنر آدمهایی مثل او نیاز داشت .او
ســال ۱۳۶۳به بندرعبــاس عزیمت در آن هوای دلگیر ،وقتی غروب میشد پس از سکوتی طولان یدر اوایل دهۀ ۷۰کتاب درخشان «گاهی
گویی بهجای خورشید من زخم خورده بودم کرد .او مســئول چاپخانۀ «دنیای چاپ دلم برای خودم تنگ میشــود» را منتشــر کرد و شعرهایش به
بندرعباس» و مدیر انتشــارات «چیچیکا» وقتی غروب میشد ،وقتی غروب میشد
جریان زندگی و تحمل تنهاییها و زخمها کمک ز یادی کرد .در
کاش آن غروبها را از یاد برده بودم (در گویش بندرعباسی به معنی قصه) بود. آن دوران ایران فراز و نشــیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته
هستی ایرانی اســت و خواهد بود .آنچه مهم است ،این است که اولین مجموعــه محمدعلی بهمنی به نام «باغ لال» را محمدعلی بهمنی ،غزلسرا و ترانهسرای نامی معاصر ،پس از یک
دوره بیماری ،شامگاه جمعه ۹ ،شــهریور در ۸۲سالگی درگذشت .انتشارات بامداد در سال ۱۳۵۱منتشر کرد و درپی آن آثار بسیاری از این امانت حساس را به نسلهای آینده تحویل دهیم» .در دیدگاه بود و پس از فرو نشســتن غبارها مردم بیشــتر از هر چیزی به
التیام نیاز داشتند .زخمهای عمیق ۸سال جنگ ،سایۀ سنگین
بهمنی شــاعری از جنس زندگی و رویا بود؛ شاعری که در فقدانش او به دســت مخاطبانش رسید .دو مجموعۀ «گاهی دلم برای خودم محمدعلی بهمنی ،غزل یک شکل اســت که میتواند با روزگار کشــمکشهای سیاسی ،اقتصاد نابسامان و معیشت سخت و
تنگ میشود» و «شاعر شــنیدنی» است از آثار برجسته در کارنامۀ خود و با شرایط جدید تغییر کند. غزل و ترانۀ ایرانی جای خالی او را همواره احساس خواهد کرد.
شامگاهجمعه،عباسسجادی،سخنگویستادپیگیریوضعیت بهمنی ،به چا پهای مکرر رسیدهاند .بهمنی سال ۱۳۷۸غزلسرای دهها چالش اساســی دیگر توان روح و روان جامعه را به ستوه
آورده بــود .هیچ تکیه گاهی برای خیل مردمان خســته وجود
حال محمدعلی بهمنی ،با اعلام خبر درگذشــت این شاعر ،آخرین نمونۀ کشور شد و سال ۱۳۸۵در نخستین دورۀ جشنواره شعر فجر به Wحاشی ههایبهمنی نداشــت حتی تلفن معمولی هم خیلی راحت در دسترس نبود
در ســالهای اخیر حضور محمدعلی بهمنی در شعر امروز با لحظات زندگی او را اینگونه توصیف کــرد« :ب هرغم اینکه در آخرین اتفاق حسین منزوی برگزیدۀ بخش شعر کلاسیک شد و در فهرست
حواشی همراه بوده است که از آن جمله میتوان به دفاع سرسختانۀ لحظات پزشــکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را چهرههای ماندگار شعر قرار گرفت. تا با هم ارتباط برقرار کنند و بغض فروخوردهشــان را بایکدیگر
به اشتراک بگذارند .رادیو ـ تلویزیون و معدود رسانههای چاپی
او از غزل پســتمدرن بــا جملۀ «اگر حافظ هم امــروز بود غزل به پایداری برســانند اما پس از دو بار احیای قلبی این امر میسر نشد نیز ســاز خودشان را م یزدند .در آن شرایط عجیب ،کتاب یک
پستمدرن میگفت» ،حضور او در مراسم شعرخوانی « ۹دی» و و استاد محمدعلی بهمنی در شــامگاه جمعه ،نهم شهریور ،حوالی Wنیمایغزل
ادبیاتیها بهمنــی را آغازگر غزل «گفتار» م یدانند و معتقدند با نامۀ یغما گلرویی و پاس خ او به این نامه اشاره کرد .حبیب محبیان ساعت ۲۳آسمانی شد» .مراسم تشییع بهمنی امروز ساعت ۹صبح رسانۀمهمفراگیربودوگریزگاه طیفوسیعیازمردمبهحساب
میآمد .از این رو کتابهای شعر نقش مهمتری ایفا م یکردند
غزلهای بهمنی دورۀ بازگشت به خویش در شعر اجتماعی پرشور و در یکــی از بیتهای آهنگ «خرچنگهای مردابی» که شــعر آن از مقابل تالار وحدت انجام خواهد شد. و مردم روایت حال و روز خودشــان را در کلمات شــاعران به
محمدعلی بهمنی ۱۹ ،خرداد ۱۴۰۳دچار ســکتۀ مغزی شد و آرمان[گرای دهۀ 60آغاز شد؛ ده های که نسل جوان و جویندهاش با از محمدعلی بهمنی اســت اشــتباه میکند و آن قسمت را اشتباه
پس از چند روز با بهبودی وضعیتش از بیمارستان مرخص شد اما قلموچکشسرگرمحکاکیچهرۀزمختغزلاجتماعیبودند.اگر میخواند و به خاطر عدم دسترســی شــاعر به خواننده این آهنگ تماشا مینشستند .محمدعلی بهمنی در آن دوران غریب نقش
تاریخ یاشراخیلیخوببازیکرد.اگرچهپیشازآندوکتاب
به همان صورت میمانــد .بهمنی در گف توگو با هفتهنامۀ صدا در همچون منزوی ،بهبهانی و نیستانی نبجودساقرطتعًًابنهومگنرایییودهرمنغزسللابنیشش بار دیگر ۳۱ ،مرداد در پی ســکتۀ مغزی مجدد و خو نریزی مغزی منتشر کرده بود اما ســپهر ادبیات ایران نامش را با «گاهی دلم
این خصوص گفته بود« :من با این بزرگوار پیش از انقلاب آشــنایی از چند دهه به تأخیر م یافتاد .بهمنی قشرادیردگردفر بیت.مابرهسمتناین تنسـدـیطِ ِسحتههوراشنیبارستیرمنیاشسبدیونتداحشتتعومولضجعریاتحیش برای خودم تنگ میشود» به خاطر میآورد .او غریزی و شاید
داشــتم اما از زمانی که از ایران رفت هیچ ارتباطی با او نداشــتم تا در غزلهایش همواره چشــمی به نیما دارد و معتقد بود غزل بعد از
به وخامت کشــید تا اینکه ســرانجام ،حوالی ساعت ۲۳جمعه ۹نیما نمیتوانســته از او تاثیر نگرفته باشد و کسی که امروز در حیطۀ اینکه حبیب تصمیم گرفت آلبوم «کویر باور» را منتشــر کند .من نیز تا حدودی هوشمندانه روی برانگیختن احساسات عاشقانۀ
مردم انگشت گذاشت و موفق شد شــعرهایش را بین طبقات
شــهریور ،۱۴۰۳پس از ناموفق بودن عملیات احیای قلب در سن غزل کار میکند ،ظرف غزلش را از رودخانۀ نیما پر کرده و تشنگی را یــک ترانــه را در اختیار او قرار دادم و حبیب یــک بیت را در ترانه مختلف جامعه به تثبیت برســاند .عاشــقانه نوشتن در چنان
از این رود برطرف میکند« :خود من هم که بارها گفت هام در جســمم «خرچنگهای مردابی» اشتباه خواند و ه موزن و هم معنا را خراب ۸۲سالگی درگذشت.
«بــاغ لال»« ،در ب یوزنــی»« ،گاهــی دلم برای خــودم تنگ همه غزل و روحم همه نیمایی اســت .شاید بتوان گفت خودم اولین کرده بود .از این موضوع ناراحت شــدم .میخواســتم با او تماس وضعیتی کار راحتی نبود اما بهمنــی خطر را پذیرفت و متوجه
شد باید با زبان عشق نبض مخاطبانش را در دست بگیرد .نکتۀ
میشــود»« ،این خانه واژههای نســوزی دارد»« ،شــاعر شنیدنی بار نام غزل نیمایی را بهکار بردم و فراتر از این هم معتقدم سالیان سال بگیــرم و بگویم این اشــتباه را اصلاح کند ،ولــی در آن زمان به او مهمتر این بــود که با قالب غزل کار بزرگــش را انجام داد ،آن
پخش و فراگیر شد و با دهمساترن اسـجـرایبنهداگشوــتشممورآدمهنرسـگـیهمد.درواقهعمًًاهدجال غزل بعد از نیما از این شاعر متأثر است و حتی در حوزههای هنری اســت»« ،چتر برای چه ،خیال که خیس نمیشــود» و «من زندهام
من چرکین بود .زمانی نیز نوع نگاه ،زاویه دید و اندیشــه او حضور دارد .بعد از نیما کسانی هنوز و غزل فکر میکنم» از دفترهای شــعر او هستند .بهمنی علاوه هم در شرایطی که شــعر ایران پس از انقلاب نیما متحول شده
بود و دیگر کســی به غزل امید چندانی نداشت .جالب اینکه
بر ســرایش غزل ،ترانۀ تعدادی از آلبومهای موســیقی و سریالهای باید میبودند که حرفهای او را دربارۀ شعر و ذات آن در شکلهای که حبیب به ایران برگشت و در جشن «موسیقی ما»دعوت شد ،در خودش نیز پیش از آن به عنوان غزلسرا مشهور نبود و دو کتاب
تلویزیونی را ســروده اســت؛ «خرچنگهای مردابــی» (حبیب) ،پسند خود ظاهر کنند .به باور من ،ه .ا .سایه (هوشنگ ابتهاج) پلی این جشن برای دقایقی با او ه مکلام شدم و به او گفتم :مهربان شعر
است؟ گفتم :عزیزم اذیت م نراکچنر.اااییننطچیورز وخاواضندحیی؟اگسفــت:ت.مظگارهغرًًالاوط بین غزل دیروز و امروز میگــذارد که خود از این پل نمیتواند عبور «رودخونهها» (رامش)« ،هوای حوا» (ناصر عبداللهی)« ،دهاتی» منتشر شــدهاش شامل شعرهای نیمایی و سپید بودند .هرچند
پس از گذشــت این همه کند و در شــعر او این عبور از پل را نمیبینیم؛ اما استواری این پل از (شادمهر عقیلی)« ،چه آتشها» (همایون شجریان) و «پردهنشین» پیش از او غزلسرایان دیگری چون هوشنگ ابتهاج و منوچهر
نیســتانی هم در اندیشۀ ورود به یک مســیر تازه بودند اما غزل
ســایه است .ولی اولین کســی که بعد از او از این پل عبور میکند ،سالنم یدانستکهبیتموردنظردرایناثررااشتباهخواندهاست. (علیرضا قربانی) ازجمله ترانههای ماندگار او هستند. مدرن ایران بیشتر از هر چیزی وامدار سه شاعر بزرگ سیمین
منوچهر نیســتانی است که عبور فاتحان های از این پل دارد و ترسها مصرع دوم بیت «رسیدهام به کمالی که جز اناالحق نیست» در واقع
ااسضافتهامکاردحهببیودبه ای«کنماکِِالردارخی»لرای کمالپرســت» ««ککممااِِللدداارر ب»راخیوانمِدِنه را م یریزد و این فکر را گسترش م یدهد که لااقل میتوان از این پل Wکشف فریدون مشیری بهبهانی ،حســین منزوی و محمدعلی بهمنی است که اضلاع
بود و یک را هم عبور کرد» .در بین آثار بهمنی «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» مثلث آن را تشــکیل م یدهند .این سه نفر برای اجرای آثارشان
محمدعلــی بهمنی ۲۷فروردین ۱۳۲۱در دزفول متولد شــد و مانیفست داشتند و مهندســی شده ستونهای یک ساختمان
دوران کودکی و نوجوانی را در تهــران ،کرج و بندرعباس گذراند .بیهیچ تردیدی در رشــد غزل معاصر ،مجموعــ های بس تأثیرگذار ناراحتکننده بــود .در واقع او این بیت را به این صورت اجرا کرده
کما لپرست». بود:یک«کیمدای لگدرارازرا بحروااشیـمـِِنی است و بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق بهمنی خود دربارۀ تولد و ســالهای کودک یاش گفته اســت« :دو عظیم را برافراشتند.محمد علی بهمنی در یکی از غزلهایش به
محمدعلــی بهمنــی نیمایوشیج است. ماه به زمان تولدم باقیمانده بود که برادرم در دزفول بیمار میشــود. صراحت گفته است:
از خداحافظ یاش جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است
محمدعلی بهمنی در قالبهای مختلف از کلاسیک ،نیمایی ریاست شورای شــعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد در شهریور خانواده هم از این فرصت استفاده میکنند تا به عیادتش بروند .این
اســت که در قطار بهدنیا آمدم و در شناســنام هام درج شد «متولد و سپید به سرودن پرداخته است اما وجه غالب شعرهای او ،غزل ۱۳۹۷بود .او با انتشــار مطلبی استعفایش را اعلام کرد و در انتهای در آینۀ تلفیق ،این چهره تماشایی است
یاشدودرااشیــترانته)خ-وند نهبوهشدـلـیلتا:ی«نمکنهبا6آمگااهاهِِسی اتشـکاـترباشنهامساازنقبشوهلم(رحیاقوسقیت است.عشقازجملهمضمونغز لهای بهمنیاست.برایبهمنی دزفول» ،چون دایی من در ثب تاحوال آن منطقه بود ،شناســنام هام تأثیــر کارهــای ایــن شــاعران حــالا پــس از
شعر همچون موجودی جاندار است که شکل و قالب ،لباسهای را همــان زمان میگیرد .البته زیاد آنجا نبــودم ،همان زمان ۱۰روز گذــشت ــسا لها ــتازه ــخودش را نــشان داده اــست.
ادبیات روســیه چهرههای درخشــانی چون آنتــوان چخوف،
یا ی ک ماه را در آنجا ســپری کردیم ،در اصل تهرانی هســتیم .پدرم آن را تشکیل و به آن شخصیت م یدهند.بهمنی شیفته غزل و غزل دریافت نکردهاند .فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف داستایوفسکی و تولستوی و ...را به دنیا معرفی کرده است .در
بــرای ده ونــک و مادرم برای اوین اســت .در اصل ســاکن خود گفتن و غزل خواندن بود و میگفت« :غزل ،نهتنها در شعر امروز ،نباشم.باشرمخداحافظیمیکنم».
با همۀ بیسر و سامان یام بندرعباس بودیم .دوران کودکی را تهران ،بخش شــمیرانات ،شهر بیتردید در شعر تمام فرداها جایگاه ویژهای خواهد داشت .غزل این میان برای نیکلای گوگول در شــک لگیری و توسعۀ نهضت
ادبیات روســیه نقش پررنگی قائل هستند .او کتابی مشهوری
باز به دنبال پریشان یام غزل یتیم شد ری ،کرج و ...بهصورت پراکنده بودیم ،چون نوشته با عنوان «شنل».ایوان تورگینیف شاعر و نویسندۀ مشهور
طاقتفرسودگ یام هیچ نیست پدرم شــاغل در راهآهن بود ،مأموری تهای با اشــاره به تأثیر آن کتاب در جملــ های معروف گفته« :همۀ ما
ایســتگاهی داشــتند .از ســال ۱۳۵۳بــه از زیر شــنل گوگول بیرون آمدیم ».حالا حکایت این سه شاعر
در پی ویران شدنی آن یام
آمدهام بلکه نگاهم کنی شعر علیرضا قزوه در رثای محمدعلی بهمنی بندرعباس رفتم». بزرگ ایرانی است .ب هواســطۀ حضور تأثیرگذار آ نها غزل ایران
عاشق آن لحظۀ توفان یام مادرش به زبان عربی و فرانســه آشنا بود.
روزگار خوشــی را تجربه م یکند و پابهپای شعر مدرن و گاهی
دلخوش گرمای کسی نیستم شرط اگر سحر کلام است ،کلیمی تو ،کلیم کرد هجران تو یکباره دلم را به دو نیم وقتــی همۀ بچههــا دورهم جمع می شــدند حتی جلوتر پیش م یرود .غزلسرایان جوان و تأثیرگذاری در این
آمادهام تا تو بسوزان یام بهمنی نیز شهید است ،شهید غزل است غزل پارسی امروز یتیم است ،یتیم مادرش یا شــاهنامهخوانی میکرد یا از حافظ واقع دشهدهههااسمتتول.داصشًادًلهبان یدراکههنیکاسرهتااگیرشبانونیمسویرمدتامساتمقآبانلها اجزامزیعره
شنل
آمدهام با عطش سالها در تو ای بندر عباس شهیدیست مقیم بهمنی رفت و شدم گرم تماشای غمش و ســعدی میخواند .پــدرش ،او را به جای
تا تو کمی عشق بنوشان یام مرحبا آجرک الله بزرگا مردا الیم غم یار عذابی ست ّّنکهه تشمهارشیاوری مدرسه ،به چاپخانه فرستاد و ۱۰ساله که بود سه شاعر بزرگ معاصر بیرون آمدهاند.
ماهی برگشته ز دریا شدم که غزلهای تو بشکوه و قوی بود و قویم شد در جان و دلم زلزله در چاپخانۀ «تابان» ســرگرم کار شد .مجلۀ
تا تو بگیری و بمیران یام سوره فاتحه خوانید به یادش همگی نه فقظ زلزله افتاد به جان تقویم «روشــن فکر» را آن چاپخانه چاپ میکرد و
خوبترینحادثهم یدانمت مغفرت خواهید از حضرت رحمان و رحیم مهربان خوب من اینها مشتی خاطرهاند مســئول بخش «هفت تار چنگ» (صفحات
خوبترینحادثهم یدان یام؟ بارالها تو بزرگی ،تو بزرگی تو بزرگ ُُپرم از خاطرۀ شیرین زآن یار قدیم شعر) مجله ،فریدون مشــیری بود .مشیری
حرف بزن ،ابر مرا باز کن نازنینا تو کریمی تو کریمی تو کریم همه شب در باران عطر سخنهای شماست اولین کســی بود که توانایی شــعرگویی را در
دیرزمانی است که باران یام اسمع ای عقل ،که تو شهرۀ عقل و عشقی وز غزلهای تو میگوید هر روز نسیم محمدعلی بهمنی کشــف کرد و بهمنی اولین
حرف بزن ،حرف بزن سالهاست باد پاداشن تو راحتی و ناز و نعیم شاعران هر یک پیغمبر عصر خویشند شــعرش را در همان ســن ۱۰ســالگی برای
تشنۀ یک صحبت طولان یام افهم ای عشق ،خداوند نگهدارت باد تو کلیم اللهی یا خضر یا ابراهیم؟ مادرش سرود و در مجلۀ «روشن فکر» سال
ها به کجا م یکش یام خوب من؟ ما سپردیم شما را به خداوند عظیم تو سلیمانی -گاهی که غزل میگویی- ۱۳۳۱آن را منتشر کرد.
هانکشانیبهپشیمان یام! بهمنی از ســال ۱۳۴۵همکاری خود را با