Page 8 - 06-09-1403-1845 Sazandegi
P. 8

‫بررسی رویدادهای تاریخیحافظه‬                                                                                                                                       ‫سال هفتم شماره ‪1845‬‬                      ‫‪08‬‬
                                                                                                                                                                                                                     ‫سهشنبه ‪ 6‬آذر ‪1403‬‬

‫توزیع‪ :‬نشر گستر امروز‪61933000 :‬‬                                  ‫سازندگی‪ :‬روزنام ‌هسیاسیواجتماعی صاحبامتیاز‪:‬حزبکارگزارانسازندگیایران مدیرمسئول‪:‬سیدافضلموسوی سردبیر‪:‬اکبرمنتجبی‬                    ‫عکس‪ :‬رضا معطریان‬  ‫مدیرهنری‪ :‬رضا دول ‌تزاده‬
                                                                    ‫زیرنظرشورایسیاستگذاری‪:‬سیدحسینمرعشی(رئیس)‪ ،‬محمدعطریانفر‪،‬محمدقوچانی‪،‬علیهاشمی‪،‬سیدعلیرضاسیاس ‌یراد‪،‬امیراقتناعی‬

                                                 ‫ویراستار‪ :‬سعیده آرینفر حروفچین‪ :‬مجتبی دیدگر نشانی‪ :‬تهران‪ ،‬پاسداران‪ ،‬نگارستان پنجم‪ ،‬پلاک ‪ ، 8‬تلفن‪ 22841262 :‬چاپ‪ :‬امید نشر ایرانیان‪88537168 -9 :‬‬

             ‫تقویم‬                                                                             ‫عاقبت شیخ‬                                                                                                           ‫کارنامه‪ :‬خاطرات هاشمی ‪1380‬‬

       ‫راوی زندگی‬                                ‫به مناسبت سالگرد درگذشت صادق خلخالی‬

           ‫یادی از جعفر شهری‬                     ‫مطهــری در این بخش پنهان بود‪ .‬ایشــان‬         ‫نخســ ‌توزیر بودم و در واقع از جریانهای‬                             ‫نیره خادمی‬                                      ‫افراطدراختلاف ‪144‬‬
                                                 ‫چندیــن بار به آقای خلخالــی تلفنی تذکر‬       ‫کشــور اطلاع صحیحی نداشتم‪ ».‬تابستان‬
                ‫جعفر شــهری‪ ،‬نویسنده‬             ‫دادند‪ .‬من خودم یکی دو بار را شاهد بودم‪.‬‬       ‫همان سال هم حکم اعدام ‪ ۹۴‬نفر را در گنبد‬                                            ‫گروه تاریخ‬                                                                ‫سهشنبه ‪ 3‬مهر‬
                ‫و پژوهشــگر تاریــخ‬              ‫مثلا در مورد اعــدام هویدا معتقد بودند که‬     ‫کاووس صادر کرد‪ .‬روایتی از سیدمصطفی‬
                ‫در شــب تاجگــذاری‬               ‫نباید عجله شــود‪ .‬تلاش کردنــد که با امام‬     ‫میرســلیم دربــاره نگاه خلخالی بــه اعدام‬    ‫صادق خلخالــی به تندروی در روزهای‬                                      ‫برنامه اصلاح وزارت اطلاعات‬
                ‫احمدشــاه قاجار در یکی‬           ‫تماس بگیرند و آن شــب موفق نشــدند و‬          ‫هست که نشان م ‌یدهد در آن سالها خیلی‬         ‫پــس از انقلاب معروف اســت و نامش به‬                                   ‫آقای مصطفی واعظطبسی‪[ ،‬فرزند آقای عباس‬
                ‫از قدیمیترین محلههای‬             ‫تصمیم داشــتند‪ ،‬صبح با امام صحبت کنند‬         ‫ســخت بر اعدام پافشــاری داشته است‪.‬‬          ‫تنهایی در آن ســالها وحشت میساخت‪.‬‬                                      ‫واعظطبسی‪ ،‬تولیت آســتان قدس رضوی] آمد‪.‬‬
                ‫تهــران‪ ،‬عودلاجــان بــه‬         ‫اما هویدا را همان شــب اعدام کرده بودند‪.‬‬      ‫میرســلیم سال ‪ ۱۳۹۸‬در پاسخ به این سؤال‬       ‫او تنهــا در ‪ 40‬روز حکــم اعــدام ‪ 430‬نفر‬                              ‫توضیحاتی در مورد سوءاستفاده افرادی از برادرش‬
‫دنیا آمــده بود و ‪ 5‬آذر ســال ‪ 1378‬از دنیا رفت‬   ‫معتقد بودند که نباید عجله شود‪ .‬فضا طوری‬       ‫«آیا این جمله برای آقای خلخالی اســت‬         ‫از سیاســتمداران دوره پهلــوی و مخالفان‬                                ‫ناصر و به خصوص شخصی به نام تاجیک داد که‬
‫و پیکرش در قطعه هنرمندان دفن شــد‪ .‬شرایط‬         ‫بود که گاهی کار دست امام هم نبود‪ .‬شهید‬        ‫که حالا اعــدام میکنیم اگــر بیگناه بود‪،‬‬     ‫جمهوری اسلامــی را صادر کرد و از همان‬                                  ‫منجر به پروندههای موجود و ممنو ‌عالخروج شدن‬
‫خانوادگــی او را از همان زمان کودکی به ســمت‬     ‫مطهــری در یک ســخنرانی که‬                                                                                                                                        ‫او شــده و گفت به تذکرات او توجه نشــده است‪.‬‬
‫کســ ‌بوکار برد و با اینکه بیشتر از چند کلاس به‬  ‫همان روزها داشتند‪ ،‬گفتند برخی‬                 ‫م ‌یرود بهشت؟» گفته اســت‪«:‬بله از این‬               ‫زمان گامهای تکقطبی شــدن‬                                        ‫ترتیــب ملاقات با آقــای [عباســعلی] علیزاده‪،‬‬
‫مدرسه نرفته بود اما این سبک زندگی در روزهای‬      ‫از جوانان هســتند که م ‌یگویند‪،‬‬               ‫حرفها میگفتنــد‪ .‬حتی بدتر از این کارها‬              ‫جامعه ایران را برداشت‪ .‬خلخالی‬                                   ‫[رئیسکل دادگستری استان تهران] داده شد‪.‬‬
‫کودکــی و نوجوانــی‪ ،‬فرصت شــناخت زندگی‬          ‫گلوله هم حیف است که ما خرج‬                    ‫هم انجام م ‌یدادند‪ .‬من خبر داشتم که برخی‬            ‫اما منتقدان زیادی پیدا کرده بود‬                                 ‫آذسـربـافیرجاحنیـ‪-‬ـآدقاریعل[ا‌ُیاُحدف‪]،‬‬  ‫سفیرمان در جمهوری‬
‫روزمــره مــردم را به او داد‪ .‬مدتــی در یک دکان‬  ‫اینهــا میکنیــم‪ .‬در حالی که از‬               ‫از همراهان ایشان برای اینکه مجوز ورود به‬            ‫بنابراین در سالهای آخر زندگی‬                                                                             ‫قضایی‪ -‬آمد‪ .‬گفت‪ ،‬لغو‬
‫ریختهگری قاشــق و چنگال شاگردی میکرد و‬           ‫نظــر اسلام حتی حقــوق یک‬                     ‫یک خانه را بگیرند‪ ،‬برخی از مواد مخدر یا‬             ‫به انزوا رفت‪ .‬شــاید برای بیرون‬                                 ‫[رئیسجمهــور آذربایجــان] به ایــران به خاطر‬
‫بعد هم به صورت شــاگرد در یــک دکان دلاکی‬        ‫مجرم هم باید محفوظ باشد و ما‬                  ‫موارد دیگر را به داخل منزل پرتاب میکردند‬            ‫آمدن از همین انزوا‪ ،‬تلاش کرد به‬                                 ‫کارشــکنی طرف ایرانی از تهیه بیانیه مشترک بود‬
‫که استادش در آن به کارهای سلمانی‪ ،‬جراحی‪،‬‬         ‫حــق نداریم بیش از مجازاتی که‬                 ‫و بعــد به اهالی خانه میگفتنــد ما آمد‌هایم‬         ‫اصلاحطلبان نزدیک شود و حتی‬                                      ‫که ایران برخلاف‌گذشــته‪ ،‬حاضر به محکو‌م کردن‬
‫سنتگری و طبابت مشغول بود‪ ،‬کار کرد و برخی‬         ‫دادگاه اسلامــی برای یک مجرم‬                  ‫برای تفتیــش و … بالاخره این قبیل کارها‬             ‫درهفتمین دوره انتخابات ر یاست‬                                   ‫ارمنستان [به خاطر اشغال منطقه قرهباغ] نبوده و‬
‫از معارف ادبی و علوم را در آنجا آموخت‪ .‬از تمام‬   ‫درنظــر گرفته‪ ،‬مجــازات کنیم‪.‬‬                 ‫زیاد‌هرویهایی بود که اوایل انقلاب صورت‬              ‫جمهــوری بــه محمــد خاتمی‬                                      ‫از اشکالتراشیها در وزارت امورخارجه و جاهای‬
‫مطالب و اصطلاحاتی که از زندگی مردم و کوچه‬        ‫این رویکرد شهید مطهری بود‪.‬‬                                                                        ‫رای دارد؛ تلاشهایــش البتــه‬                                    ‫دیگر در همکاریهای دو کشور شکایت نمود‪.‬‬
‫و بازار یاد گرفته بود بعدها در تالیف کتابهایش‪،‬‬   ‫بالاخره در پشت صحنه تا جایی‬                                          ‫میگرفت‪».‬‬                     ‫نتیجه نداد و در نهایت هم پنجم‬                                   ‫آقای [حســن] داناییفر‪[ ،‬معــاون اداری و‬
‫استفاده کرد‪ .‬احمد اشرف درباره او نوشته است‬       ‫که توان داشت‪ ،‬سعی کرد جلوی‬                                                                        ‫آذر ســال ‪ 1382‬بر اثــر بیماری‬                                  ‫مالی دبیرخانه مجمع تشخیص مصحلت نظام]‬
‫کــه در دوران زندگی با جماعت بزرگی از مردمان‬     ‫تندرویهــا را بگیرد اما واقعیت‬                                    ‫ ‪W‬انتقاد از خلخالی‬              ‫درگذشت‪ .‬سازندگی به مناسبت‬                                       ‫آمد و گفت‪ ،‬شــرایط پیشآمده‪ ،‬فرصت طلایی‬
‫اداری و بازاری و صنفهای مختلف شــهر آشنا‬         ‫این اســت که شــرایط روزهای‬                                                                       ‫سالروز درگذشت نخستین حاکم‬                                       ‫برای حل مشــکلاتمان با آمریکاست؛ شب‪،‬‬
‫شد و با بسیاری از آنان دوستی و رف ‌توآمد برقرار‬  ‫اول انــقلاب به گونــ ‌های بود که‬             ‫ســالها پس از انقلاب بسیاری از افراد‪،‬‬               ‫شرع دادگاه انقلاب به بخشی از‬                                    ‫آقای [محمود] واعظی‪[ ،‬معاون ســابق وزارت‬
‫کرد‪‌.‬این نوع زندگی اجتماعی و داشــتن روابط‬       ‫گاهی حتی اگر امام هم دســتور‬                  ‫انتقاداتــی را متوجــه نحوه صــدور احکام‬            ‫زندگی و دیدگاهها درباره عملکرد‬                                  ‫امورخارجــه] هم چنیــن نظــری را میگفت‪.‬‬
‫نزدیک و گســترده با هر گروه و قشــر از مردم و‬    ‫م ‌یداد که اعدامی صورت نگیرد‪،‬‬                 ‫اعدام از سوی خلخالی کردند؛ نمون ‌هاش در‬                                                                             ‫آقای مسیح مهاجری‪[ ،‬مشــاور رئیسجمهور‬
‫تامــل در اجتماعات و آداب و رســوم و شــیوه‬      ‫برخی کاری میکردند که قبل از‬                   ‫صحبتهای حاج ابوالفضل توکلیبینا یکی‬                              ‫او پرداخته است‪.‬‬                                     ‫و مدیرمســئول روزنامه جمهوری اسلامی] از‬
‫زندگی و روابط اجتماعی آنان‪ ،‬جملگی مجموعه‬         ‫آنکه دستور امام برسد یا رسان ‌های‬             ‫از قدیمیترین و مورد اعتمادترین نزدیکان‬                                                                              ‫موذیانه عمــل کردن وزارت اطلاعات نســبت‬
‫دانستهها و عقاید و آراء شهری را شکل داد‪ .‬پدر‬     ‫شــود‪ ،‬طرف اعدام شده باشد و‬                   ‫امام خمینی است‪ .‬او همان کسی است که‬                          ‫ ‪W‬آنچه پیش از انقلاب‬                                    ‫به [پرونــده برادرش]‪ ،‬ریی ‌س دفتــر معاون اول‬
‫و مادرش در همان دوران کودکی از هم جدا شدند‬       ‫امام در برابر عمل انجام شــده‪،‬‬                ‫ماجرای امضای حکم اعدام خلخالی توسط‬                                          ‫گذشت‬                                    ‫رییسجمهور‪ ،‬نمونههایی را گفت‪.‬‬
‫و او خاطرات تلخی از زندگ ‌یاش داشت‪ .‬شهری‬         ‫قرار بگیرد‪ .‬اصلا معلوم نیست که خود امام‬       ‫خود او را تعریف کرده است‪ .‬آنها برای اینکه‬                                                                           ‫عصر آقای [علی] یونســی‪ ،‬وزیــر اطلاعات‬
‫درباره مادرش میگو ید‪« :‬مادرم بیش از هر چیز به‬                                                  ‫نشان دهند خلخالی در صدور حکم اعدام‬                  ‫محمدصادق صادقیگیوی در‬                                           ‫همراه آقای [محمد] پورفلاح‪[ ،‬معاون و یژه وزارت‬
‫سواددار شدنم توجه داشت و در ناامیدی و کوتاه‬          ‫هم از همه آن اعدامها راضی باشند‪».‬‬         ‫دقت نــدارد‪ ،‬حکم اعــدام او را در برگ ‌های‬          ‫سال ‪ ۱۳۰۵‬در شهرستان خلخال‬                                       ‫اطلاعات] آمدند‪ .‬برنامه اصلاح وزارت را توضیح‬
‫شدن دســتش در تلاش زندگی با پدرم که مرا از‬                                                     ‫نوشته در میان برگهها گذاشته و امضایش را‬      ‫به دنیا آمده بود و به همین دلیل به خلخالی‬                              ‫دادند و از تعویــض معاونتهای ویژه و امنیت به‬
‫او گرفته‪ .‬عطف نظر به جانب پیشه و کس ‌بوکار‬                    ‫ ‪W‬حضور در صحنه طبس‬               ‫همگرفت ‌هاند‪.‬توکلیبینامیگوید‪«:‬حکمرابه‬        ‫شــهرت یافت‪ .‬خانــواده او مذهبی بودند‬                                  ‫عنــوان گامهایی در جهت مســتق ‌ل کردن وزارت‬
‫را ترغیب میکــرد‪ ،‬با تکیه زیادتر به کار بازویی‪.‬‬                                                ‫دکتر بهشتی نشان دادیم و گفتیم‪ :‬ببینید که‬     ‫بنابرایــن طبیعی بود که پــس از تحصیلات‬                                ‫از گرایشهای سیاســی یاد کرد و در مورد مسائل‬
‫میگفت‪ ،‬ســرمایه مرد زر کلاه و جهاز و پشتوانه‬     ‫خلخالی در اردیبهشــت ســال ‪1358‬‬               ‫ایشان چگونه کیلویی عمل میکند تا جایی‬         ‫ابتدایی به تحصیل درعلوم حوزوی مشغول‬                                    ‫افغانستان و آمر یکا و حوادث جاری و راجع به یک‬
‫زن باید زیر چارقدش باشــد؛ یعنی دانش فکری‬        ‫برای حضــور در صحنه حادثــه طبس در‬            ‫که حکم اعدام خــودش را هم ندیده‪ ،‬امضا‬        ‫شود‪ .‬به حوزه علمیه قم رفت و در همانجا‬                                  ‫کیس [= پرونــده] در مورد نیازها توضیحاتی داد‪.‬‬
‫و مغز کارآمد برای مرد که با یک ارائه فکر و بروز‬  ‫‪ ۴۰۰‬کیلومتــری تهران به آنجا اعزام شــد و‬     ‫کرده اســت‪ .‬آی ‌تالله بهشتی گفت‪ :‬انقلاب‬      ‫بود که با مصطفی خمینی آشنا شد‪ .‬از زمان‬                                 ‫گفتند که در دوران اشــغال کویت‪ ،‬شایعاتی در آن‬
‫اندیشه افراد و موسسه و جماعتی را بتوانند اداره‬   ‫بعد عک ‌سهایی از او منتشــر شد که مورد‬        ‫ما اسلامی است و من تا زنده هستم‪ ،‬ایشان‬       ‫تبعید امام خمینی‪ ،‬فعالیتهای سیاســی را‬                                 ‫باره بوده؛ مطالب شبیه افسانه است‪.‬‬
‫کرده به اختیار آورده و رهنمون بشود»‪ .‬او درباره‬   ‫اعتــراض جیمــی کارتر‪ ،‬رییــس جمهور‬           ‫را کنار میگذارم‪ .‬لذا آقای خلخالی را پس‬       ‫شــروع کرد و در همان سال به زندان افتاد‪.‬‬                               ‫شــب میهمان رهبری بودم‪ .‬گفتند‪ ،‬شورای‬
‫پدرش م ‌ینویســد‪« :‬پهلوان پنب ‌های بود که فقط‬    ‫آمریکا قرار گرفــت‪ .‬اگرچه خلخالی گفته‬                                                      ‫بعد از آزادی هم به واســطه فعالیتهایی که‬                               ‫عالــی امنیت ملــی را راهنمایــی کرد‌هاند که از‬
‫زورش به ضعیف م ‌یرســید‪ .‬پدری که از بزرگی‬        ‫بود که اعزام شــده بود تا مطمئن شــود که‬                  ‫از چندی بیرون انداخت‪».‬‬           ‫علیــه حکومت پهلوی داشــت‪ ،‬چند بار به‬                                  ‫همــکاری با آمریکا پرهیز کننــد و اقدامات ‌ی که‬
‫و سرپرســتی فقط تنبیه‪ ،‬توبیخ‪ ،‬زجر و شکنجه‬        ‫از اجســاد آمریکاییها‪ ،‬مراقبتهای لازم‬         ‫شهید مطهری یکی از دیگر از افرادی بود‬         ‫شــهرهای مختلف تبعید شــد اما به نوعی‬                                  ‫بوی ضعف و ســازش بدهد‪ ،‬نکنند‪ .‬از کمکاری‬
‫را آموخته بود»‪ .‬شــهری علاقه زیادی به نوشتن‬      ‫به عمل آورده شــده اســت‪ .‬او حدود یک‬          ‫که همان زمان هم درباره اعدامها به خلخالی‬     ‫انقلاب برای او آغاز مسیری بدون بازگشت‬                                  ‫و عــدم جمعبندی آنهــا ناراض ‌یانــد‪ .‬در مورد‬
‫داشــت بنابراین از سال ‪ ۱۳۲۹‬به طور حرف ‌های به‬   ‫دهه بعد در گزارش روزنامه نیویور ‌کتایمز‬       ‫تذکراتی م ‌یداد اگرچه ظاهرا بیشتر اعتراض‬                                                                            ‫[آقای حبی ‌بالله محمدیان] امامجمعه زاهدان و‬
‫کار جمعآوری مطالب تاریــخ تهران روی آورد‪.‬‬        ‫در بــاره آن صحنههــا گفته بود که داشــته‬     ‫بابت این بوده که در اعدامها تعجیل نشود‪.‬‬                                   ‫بود‪.‬‬                                      ‫مســأله صدور مجوز برای روزنامههای جدید و‬
‫نصرالله حــدادی‪ ،‬تهرانپژوه‪ ،‬دوســتی و رابطه‬      ‫با یــک چاقوی کوچک جیبــی‪ ،‬تکههای‬             ‫علــی مطهری در یکــی از گف ‌توگوهایش‬                                                                                ‫[پرونده] رییس‌دفتر معاون اول رییسجمهور و‬
‫استاد و شاگردی عمیقی با او داشت از نخستین‬        ‫پلاســتیکی و کثیف موجود بــر روی کفن‬          ‫در برابر این ســوال که چرا شــهید مطهری‬                          ‫ ‪W‬شروع مسئولیت‬                                     ‫نیز [عفو] آقای عبدالله نوری هم صحبت شد‪.‬‬
‫ملاقات خود در‪ 21‬تیرماه سال‪ 1362‬میگوید که‬         ‫اجساد آمریکاییها را جدا میکرده تا اجساد‬       ‫در مــورد تندرویها در اعدامها ســکوت‬                                                                                ‫گفتند‪ ،‬فردا مواضع جدیدی اعلام میکنند‪.‬‬
‫همزمان با عید سعید فطر در خان ‌هاش در خیابان‬     ‫آنــان را در کفنی تمیــز و پاکیزه و مطابق با‬  ‫کرد‪ ،‬پاسخ داده است‪«:‬واکنشهای استاد‬           ‫محاکمــه ســران حکومــت پهلوی به‬
‫ارم تجریش شکل گرفته است‪« :‬وقتی وارد اتاق‬         ‫آیین اسلامی منتقل کنند‪ .‬صادق خلخالی‬                                                        ‫عهــده او قرار گرفته بــود ممکن بود حتی‬                                                      ‫چهارشنبه ‪ 4‬مهر‬
‫شــدم هم ‌ه جا مملو از کتاب بــود‪ .‬از همان روز‬   ‫اما جز حاکم شــرع دادگاههــای انقلاب‪،‬‬                                                      ‫بدانــد تاریخ چگونه از او یاد خواهد کرد اما‬                                     ‫گزارش پرونده ناصر طبسی‬
‫تا هشــتم آذرماه ‪ ۱۳۷۸‬که به دیدار حق شتافت‬       ‫ســم ‌تهای دیگری هم داشت؛ سرپرست‬                                                           ‫مخالفتش با امام نتیجه نداشت؛ در نهایت‬                                  ‫آقای [محمدرضا] عباسیفرد‪[ ،‬عضو حقوقدان‬
‫این دوستی و رفاقت پایدار ماند‪ .‬گفتن و نوشتن‬      ‫کمیته مبارزه با مواد مخدر‪ ،‬نماینده مردم قم‬                                                 ‫این مسئولیت را پذیرفت و کار را شروع کرد‪.‬‬                               ‫شــورای نگهبان و نماینده مجلــس خبرگان]‬
‫از جعفر شــهری خود چندین جلــد کتاب لازم‬         ‫در مجلس شورای اسلامی دوره اول‪ ،‬دوم و‬                                                       ‫بیس ‌توچهارمینشببهمنماهسال‪1357‬‬                                         ‫آمد‪ .‬در مورد وظایــف کارپردازی برای خبرگان‬
‫دارد‪ .‬او و همــه تجربیاتــش از زندگی در تهران‪،‬‬   ‫سوم‪ ،‬نماینده مردم استان تهران در مجلس‬                                                      ‫نخستین احکام روی پشتبام مدرسه رفاه‬                                     ‫و مســائل شــورای نگهبان و پذیرش مشاورت‬
‫گنجین ‌های عمیق و گرانبها برای تهرانیهاست»‪.‬‬      ‫خبــرگان دوره اول بود اما در دوره چهارم و‬                                                  ‫تهران اجرا شــد و ارتشــبد نصیری رئیس‬                                  ‫ریاســتجمهوری به پیشــنهاد آقای [محمد]‬
‫‪ ۵‬جلد طهــران قدیم‪ 6 ،‬جلد از تهــران در قرن‬      ‫دوره دوم مجلس خبــرگان رهبری به دلیل‬                                                       ‫ساواک‪ ،‬ســپهبد رحیمی فرماندار نظامی‬                                    ‫خاتمــی‪ ،‬توضیحاتــی داد‪ .‬آقــای مصطفــی‬
‫ســیزدهم و مجموعــه ‌‪ 3‬جلــدی زندگینامه او‬       ‫عدم اعتقاد و التزام عملی به اسلام توســط‬                                                   ‫تهــران‪ ،‬ناجی فرمانــدار نظامی اصفهان و‬                                ‫واعظطبسی آمد‪ .‬نتیجه مذاکرات خود با آقای‬
‫شامل‪ :‬گزنه‪ ،‬شکرتلخ و قلم سرنوشت که حاوی‬          ‫شــورای نگهبان رد صلاحیت شد‪ .‬زندگی‬                                                         ‫خســروداد فرمانده هوانیروز و ‪ ۲۰‬تن دیگر‬                                ‫[عباســعلی] علیزاده‪[ ،‬رئیسکل دادگســتری‬
‫نکات بسیار جذاب و ناگفته از زندگی مردم تهران‬     ‫او از این بعد در انزوا گذشــت‪ ،‬با عضویت‬                                                    ‫اعدام شدند‪ .‬جنجالیترین حکم خلخالی‬                                      ‫اســتان تهران] را گفت و وقتی خواست‪ ،‬همراه‬
‫در اواخر قاجــار و اوایل پهلوی دوم ازجمله آثار‬   ‫در مجمع روحانیون مبارز شاید میخواست‬                                                        ‫اما دربــاره امیرعباس هویدا نخســ ‌توزیر‬                               ‫او به ملاقات بیایند‪ .‬شــب‪ ،‬آقایــان علیزاده و‬
‫مرحوم شــهری درباره تهران است‪.‬او زمانی که‬        ‫بــه اصلا ‌حطلبان نزدیک شــود امــا او را‬                                                  ‫محمدرضا شــاه بود و بسیاری از انقلابیون‬                                ‫مصطفی طبسی به منزل آمدند و گزارش پرونده‬
‫دفترچه آمار بلدیه تهران به دستش رسید‪ ،‬نگارش‬      ‫نپذیرفتنــد‪ .‬روایتی هــم از فاطمه صادقی‪،‬‬                                                   ‫از جمله مهندس بازرگان مخالف آن بودند‬
‫کتاب مشاغل را دست گرفت و در این کتاب بیش‬         ‫دختر او وجود دارد که دوم خرداد سال ‪76‬‬                                                      ‫ولی پادرمیانیها نتیجه نــداد و او را اعدام‬                                                ‫ناصر طبسی را دادند‪.‬‬
‫از هزار شغل منقرض شده یا درحال انقراض را با‬      ‫به خاتمی رای داده و از دخترش هم خواسته‬                                                     ‫کرد‪ .‬در هجدهمین روز بهار ســال ‪1358‬‬
‫تمام ابعاد فرهنگی‪ ،‬ظرایف و لطایفش تعریف و‬        ‫اســت‪ ،‬این کار را انجام دهد‪ .‬در نهایت نیز‬                                                  ‫خلخالی‪ ،‬هویــدا را در زندان قصر محاکمه‬
                                                 ‫شــیخ محمدصادق صادقیگیویخلخالی‬                                                             ‫کرد در حالی که تلفنها را قطع کرده بود تا از‬
                          ‫توصیف کرد‪.‬‬             ‫در ‪ ٧٧‬سالگی درگذشت و بسیاری از کنار‬                                                        ‫اعمال نفوذها جلوگیری کند‪ .‬هو یدا در دفاع‬
                                                                                                                                            ‫از خود گفته بود‪«:‬من یک مهره کوچک در‬
                                                                  ‫مرگش عبور کردند‪.‬‬                                                          ‫سیستم بودم و این سیستم بود که حکومت‬
                                                                                                                                            ‫میکرد نه من و نه افراد‪ .‬این ساواک بود که‬
                                                                                                                                            ‫کشور را اداره میکرد و من در صورت ظاهر‬
   3   4   5   6   7   8