Page 4 - 10-09-1403-1848 Sazandegi
P. 4

‫تاز‌ههای ادبیات و هنرکافه‬                                                                                                                                                                   ‫سال هفتم شماره ‪1848‬‬                  ‫‪04‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                              ‫شنبه ‪ 10‬آذر ‪1403‬‬

                                                                      ‫آه از آن رفتگان بیبرگشت‬                                                                                                                                                                                                  ‫دریچه‪ :‬تحلیل عادات‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫جایگاه فرهنگ در هرم نیازها‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                            ‫ارتباط رفاه اقتصادی و رشد فرهنگی‬

‫یادبود نویسندگان و فعالان ادبیات کودک و نوجوان در مراسم یاد بعضی نفرات‬

                     ‫ ‪ W‬نم ‌یتوان متصور شوم که نیست‬                                          ‫ ‪ W‬دیگر بابا نیستم فقط پدرم‬                                                          ‫مراســم یادبود محمود حکیمی‪ ،‬منیژه وکیلــی‪ ،‬محمدعلی علومی‪،‬‬                                                                     ‫حسن محرابی‬
                                                                                                                                                                                  ‫کورش صفوی‪ ،‬امیلی امرایی‪ ،‬بتول فیروزان و اکرم امینی با عنوان «یاد‬
‫ندا عابد‪ ،‬مدیر مجلۀ آزما هم در ســخنانی از کوروش صفوی یاد‬                                                                                                                         ‫بعضی نفرات»‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۸‬آذر در محل انجمن نویسندگان کودک و‬                                                                            ‫پژوهشگر‬
‫کرد و گفت‪« :‬او آنقدر زنده و شــوخطبع بود که بعد از گذشت بیش از‬
‫یک ســال نمیتوانم متصور شوم که نیست‪ .‬او با ترجمه و کتابهایش‬           ‫مهدی فیروزان‪ ،‬نویســنده و فعال فرهنگی‪ ،‬ســخنان خود را دربارۀ‬                                                                                 ‫نوجوان برگزار شد‪.‬‬
‫دریچــ ‌های را دربــاره زبانشناســی باز کــرد اگــر فار ‌غالتحصیلان‬   ‫«عنحوتامن ًا«دوسمساعت‬  ‫دخترش بتول فیروزان با شــعر هوشنگ ابتهاج (سایه) با‬                                   ‫فریــدون عموزاد‌هخلیلی‪ ،‬رئیــس انجمن نویســندگان کودکان‬                                                ‫به ســینما‬  ‫دورتئاجتاــمرع‪،‬هتیماراآژمامِِرطانبتوشعـاـاتر‪ ،‬بوازخدیریددازکتگاالرب‪،‬یرهفاتنی‬
‫زبانشناســی داریم به دلیل چیزهایی اســت که او نوشــت‪ .‬صفوی‬                                   ‫ســوختن» (آه از آن رفتگان ب ‌یبرگشت) آغاز کرد و گفت‪:‬‬                                 ‫و نوجوانان با اشــاره به اینکه این نشســت برای یادبود نویسندگان و‬                                      ‫نقاشــی و‬
‫خل ‌قوخوی مهربانی داشــت‪ .‬عاشــقان ‌ه معلم بود‪ ،‬بچ ‌هها را دوست‬       ‫نداریــد‪ ،‬حا ‌لوهوای خــودم را بگویم‪ ،‬حا ‌لوهوای یک پــدر که فرزند‬                                          ‫فعالان ادبیات کودک و نوجوان برگزار م ‌یشــود‪ ،‬گفت‪« :‬از آنجا که‬                                         ‫حتی میزان تماشــای تلویزیون در حداقل میزان خود قرار‬
‫داشت و اولین مترجم کتاب «دنیای سوفی» بود‪ .‬اصل کتاب به زبان‬            ‫خودش‪ ،‬آن هم یک دختر را ازدســت‌داده است‪ .‬بعد از او احساس کردم‬                                               ‫نویسنده با آثارش تعریف م ‌یشــود و وجود و هویت او‪ ،‬قلمش بوده‬                                           ‫دارد‪ .‬به همین جهت برای ترغیــب مردم به فعالی ‌تهای‬
‫آلمانی نوشــته شده اما او از زبان انگلیسی ترجمه کرد؛ درحال ‌ی که به‬   ‫دیگر بابا نیســتم‪ ،‬فقط پدرم‪ .‬پدر دو پســر شاخ و شمشاد اما بابا نیستم‪.‬‬                                       ‫و اثری که برجای م ‌یگذارد‪ ،‬م ‌یتوانیم بگوییم این عزیزان در میان ما‬                                     ‫فرهنگی‪ ،‬اقدامات فراوانی نیز صورت گرفته که مهمترین‬
‫آلمانی مسلط بود و وقتی دلیل این موضوع را پرسیدم‪ ،‬گفت تا کتاب به‬       ‫بتول هم دختر عاد ‌یای نبود‪ .‬اگر یکی از تعاریف انسان‪ ،‬انتخاب و عمل‬                                           ‫هستند و ه ‌مچنان می توانیم از نقش و احساس و دانش آ ‌نها استفاده‬                                        ‫آن تخصیص یارانه مالی برای فعالیتهای فرهنگی است‬
                                                                      ‫باشد‪ ،‬بتول آدم اخلاقی چه در انتخاب و چه در عمل‪ .‬بسیار سخ ‌تکوش‬                                              ‫کنیم»‪ .‬سپس علی کاشف ‌یخوانساری‪ ،‬نویسنده و از اعضای انجمن‬                                               ‫امــا تاکنون این اقدامات تأثیر قابــل توجهی درخصوص‬
                  ‫زبان آلمانی به دستم برسد‪ ،‬دیر میشود»‪.‬‬               ‫بداوردد‪:.‬بآتســشیارحفسرـدـارختلاکقهبی‪،‬سمینارضبســطووزانمنعتدقهادسی بتودو ُب‪.‬عسدودیگگدروسچویزگرادلتهنمگرایه‬  ‫نموی‌یکسننیدمگاازنچکنودد دکووسـنـوجتواونهدمرکاسرمخاناننیکهگافخیت‪:‬رًا«در این مراسم یادی‬                 ‫افزایش اســتقبال از فعالیتهای فرهنگی نداشته است‪.‬‬
‫علیرضا حافظی‪ ،‬نویســنده و از اعضــای انجمن هم دربارۀ منیژه‬                                                                                                                                                                                                                               ‫دلیل این امر چیست؟ در این خصوص هم البته تحقیقات‬
‫وکیلی‪ ،‬همسرش گفت‪« :‬همسرم مراحل متفاوت‬                                 ‫اســت که ب ‌هموازات آتش از دســ ‌ت دادن اتفاق م ‌یافتد‪ .‬آتش ب ‌همرور رفع‬                                                 ‫از میان ما رفتند و جا ‌یشــان خالی است‪ .‬این‬                                               ‫متعددی صورت گرفته است اما نتیجه قطعی گرفته نشده‬
‫و متضادی را ســپری کرد؛ ایامی در داستا ‌نهای‬                                                                                                                                                   ‫حداقل کاری است که به پاس یک عمر دوستی‬                                                     ‫اســت‪ ،‬زیرا به نظر م ‌یرسد یک نکته اصلی مغفول مانده‬
‫فولکلور آذربایجا ‌نشرقی کار کرد و ایامی داستان‬                                                                                                                                                                                                                                           ‫و آن این اســت که نیازهای فیزیولوژیک مقدم هستند و‬
‫نوشت و بعد هم ب ‌هشــیوه داستا ‌نگویی بزرگان و‬                                                                                                                                                               ‫و همراهی از ما برم ‌یآمد»‪.‬‬                                                  ‫فعالیتهــای فرهنگــی در اجتمــاع فعالیتهایی ثانوی‬
‫فنون داستا ‌ننویســی در ادبیات کهن پرداخت‪،‬‬                                                                                                                                                                                                                                               ‫هســتند‪ .‬در این خصوص یکی از بنیادیترین نظریهها‪،‬‬
‫م ‌یخواســت بداند چه فنونی در داستا ‌ننویسی‬                                                                                                                                                                     ‫ ‪ W‬ایرا ‌ندوست مسلمان‬                                                    ‫نظریه روانشناســی رفتاری سلسلهمراتب نیازهای مازلو‬
‫بزرگان داشتیم اما نتیجۀ تحقیقاتش عرضه نشده‬                                                                                                                                                                                                                                               ‫اســت‪ .‬مازلو معتقد بود نیازهــای فیزیولوژیکی و روانی‬
‫اســت؛ چون فکر م ‌یکنم ناتمام باشد‪ .‬او قصه‬                                                                                                                                                     ‫ســیدمحمدعلی رفیعی‪ ،‬نویســنده و منتقد‬                                                     ‫انگیزه اعمال ما هستند‪ .‬تئوری مازلو بیان میکند اعمال‬
‫نیم ‌هبلندی هم دارد که برای ویراســتاری به من‬                                                                                                                                                  ‫ادبــی‪ ،‬در ســخنانی مکتــوب دربــاره محمود‬                                                ‫ما به دلیل نیازهای فیزیولوژیکی و روانشناختی خاصی‬
‫ســپرد اما ویراســتاری نکردم و از این کار پرهیز‬                                                                                                                                                ‫حکیمی‪ ،‬گفت‪« :‬حکیمی درباره شخصی ‌تهای‬                                                                  ‫است که از ابتدایی به پیچیده پیشرفت میکنند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                               ‫گوناگون نوشــت که همه یک ویژگی مشــترک‬                                                    ‫آبراهام مازلو برای اولینبار مفهوم سلسلهمراتب نیازها‬
                          ‫داشتم»‪.‬‬                                                                                                                                                              ‫داشــتند و آن خدمــت بــه ایران و پیشــرفت و‬                                              ‫را سال‪ ۱۹۴۳‬در مقال ‌های باعنوان «نظریه انگیزش انسان»‬
                                                                                                                                                                                               ‫ســربلندی ایران بود‪ .‬حکیمی ایرا ‌ندوست بود و‬                                              ‫و بار دیگــر در کتاب بعدی خود «انگیزه و شــخصیت»‬
                                         ‫ ‪W‬مراقبم بود‬                 ‫م ‌یشودامادلتنگیباقیم ‌یماند‪.‬البتهایندلتنگیارزشساختم ‌یدهد‪،‬‬                                                 ‫مسلمانی معتقد‪ .‬ایران را با اسلام م ‌یخواست اما اسلامی که آ گاهی‬                                        ‫مطرح کرد‪ .‬این سلســلهمراتب نشان م ‌یدهد افراد قبل از‬
                                                                      ‫ما این انرژی منفی را به کارهایی که او داشــت‪ ،‬تبدیل کردیم و نتیجه کار‬                                       ‫و آزادی و عدالــت با خود بیاورد‪ .‬رفاه‪ ،‬امنیت‪ ،‬پیشــرفت ایران را به‬                                     ‫اینکه سراغ سایر نیازهای پیشرفتهتر بروند‪ ،‬برای برآوردن‬
‫اســدالله امرایی‪ ،‬مترجم و پدر نیلوفر امرایی هم با بیان اینکه وقتی‬     ‫شک ‌لگیری«جایزهتفکرانتقادی»بود‪.‬چونخودشفردسخ ‌تگیریبود‬                                                       ‫مردمش ببخشیدو‪ ...‬نوشــت ‌ههای او با همه تنوع و موضوع و قالب‪،‬‬                                           ‫نیازهای اساســی انگیزه دارند‪ .‬در حقیقت مازلو بیشــتر‬
‫لیســت را نگاه میکردم دیــدم صاحبعزا همه هســتم و با هر کدام‬          ‫باسخ ‌تگیریکارم ‌یکنیم‪.‬جلساتای ‌نچنینیهمآدمرامنقلبم ‌یکندو‬                                                  ‫در جه ‌تگیری در راســتای تحقق این ویژگ ‌یها و ســتیز با موانع آن‬                                       ‫علاق ‌همند بود بداند چه چیزی مردم را خوشــحال میکند‬
‫خاطر‌های دارم‪ ،‬گفت‪« :‬نیلوفر مانند هر دختر دیگری عشــق و علاقۀ‬                                                                                                                     ‫است‪ .‬حکیمی ستای ‌شگر امیرکبیر‪ ،‬مصدق‪ ،‬شریعتی و بازرگان بود‪.‬‬                                                         ‫و برای رسیدن به آن هدف چه میکنند؟‬
                                                                                                 ‫هم آدم را خوشحال م ‌یکند»‪.‬‬                                                       ‫بسیاری از اهالی امروز فرهنگ‪ ،‬محمود حکیمی را خاطره ناب دوران‬                                            ‫مازلــو بهعنوان یک انســا ‌نگرا معتقد بــود مردم میل‬
     ‫خاصی به پدر داشت و در واقع یکجورهایی مراقب من بود‪.‬‬                                                                                                                                                                                                                                  ‫ذاتی به پیشرفت و شکوفایی دارند اما برای رسیدن به این‬
‫بســیاری از فعالیتهای عا‌مالمنفعه نیلوفر خبر نداشــتیم و بعد‬                                     ‫ ‪W‬نبایدهنرمند مهجور باشد‬                                                                                      ‫نوجوانی خود م ‌یدانند»‪.‬‬                                                   ‫هدف نهایی‪ ،‬تعدادی نیاز اساســی دیگر ازجمله نیازهای‬
‫از مرگش بود که متوجه این موارد شــدیم‪ .‬نیلــو در خانه یاور مادرش‬                                                                                                                                                                                                                         ‫فیزیولوژیکی باید برآورده شــود‪ .‬نیازهای فیزیولوژیکی‬
‫بود‪ ،‬کمک من بود‪ .‬او با کتاب بزرگشــده بود و اســباببازیهایش‬           ‫دیگر سخنران این مراسم‪ ،‬عرفان علومی‪ ،‬فرزند محمدعلی علومی‬                                                                                         ‫ ‪W‬مراقبتی که نشد‬                                                   ‫شامل آنهایی است که برای بقا حیاتی هستند‪ .‬چند نمونه‬
‫کتاب بود و تا آخر هم همینطور بــود‪ ،‬باقی صالحاتش کتابخان ‌هاش‬         ‫بود که در ســخنانی مکتوب درباره جهانبینی این نویسنده گفت‪« :‬او‬                                                                                                                                                      ‫از نیازهــای فیزیولوژیکی عبارتند از‪ :‬غــذا‪ ،‬آب و نفس‬
‫اســت؛ کتابخان ‌های در روستای دورافتاد‌های در کهگیلوی ‌هوبویراحمد‬     ‫در دوره نوجوانی با آرمانهای انقلابی و عدالتخواهی آشــنا شده بود‬                                             ‫وحید نیکخــواهآزاد‪ ،‬تهیهکننده و نویســنده هم در ســخنانی به‬                                            ‫كشــيدن‪ .‬علاوه بر نیازهای اولیه تغذیه‪ ،‬هوا و تنظیم دما‪،‬‬
                                                                      ‫و چون پتانسیلش را داشــته این مفاهیم در روح و روانش اثر گذاشته‬                                              ‫خاطرهبازی درباره کیومرث پوراحمد پرداخت و گفت‪« :‬بعد از اینکه‬                                            ‫نیازهای فیزیولوژیکی شامل سرپناه و لباس نیز میشود‪.‬‬
                              ‫و مدرس ‌های در تایباد»‪.‬‬                 ‫و این موضوعات در آثار و رفتارش نمود داشــت‪ .‬زندگ ‌یاش بهخاطر‬                                                ‫پوراحمد رفت‪ ،‬خیل ‌یپیش آمد که از من میپرسیدند بالاخره چی شد‬                                            ‫مازلــو فرزندآوری را نیز در این ســطح از سلســل ‌همراتب‬
                                                                      ‫ارزشهایی که به آن معتقد بود‪ ،‬پر بود از مشــکلات و سختیها‪ .‬پدرم‬                                              ‫که کیومرث از دنیا رفت؟ حر ‌فوحدیث و شایعه دربارۀ این اتفاق زیاد‬                                        ‫گنجاند‪ ،‬ز یرا برای بقا و تکثیرگونه ضروری است‪ .‬در سطح‬
                            ‫ ‪ W‬امید را از هم دریغ نکنیم‬               ‫آدمــی کمتوقع و قانع بــود‪ .‬او فقط میخواســت حداق ‌لهایی برای‬                                               ‫اســت‪ .‬شاید مهم باشد که چطور از دنیا رفت اما مه ‌متر اینکه چطور‬                                        ‫دوم سلسلهمراتب مزلو‪ ،‬نیازها کمی پیچیدهتر میشوند‪ .‬در‬
                                                                      ‫زندگی داشــته باشد و کلب ‌ه کاهگلی داشــت و با شناختی که از او دارم‬                                         ‫زندگی کرد؟ چقدر حیف مدیران فرهنگی ما حواسشــان به افرادی‬                                               ‫این ســطح نیاز به امنیت اولویت دارد‪ .‬برخی از نیازهای‬
‫رضا نساجی‪ ،‬جامعهشناس و مدیر انتشارات مردمنگار هم سخنران‬               ‫کلبــه کاهگلی را به کاخ ترجیح م ‌یداد‪ .‬آثــارش تحتتأثیر ارزشهای‬                                             ‫مثل کیومرث که با تلاش شــخصی‪ ،‬مــرارت و خون جگرخوردن و‬                                                 ‫اساسی امنیت و ایمنی عبارتند از‪ :‬امنیت مالی‪ ،‬سلامتی و‬
‫پایانی مراســم بــود که دربارۀ اکــرم امینی صحبت کرد‪ .‬او با اشــاره‬   ‫والا و روحیــۀ عدالتخواهی خواهد بــود و مخاطب باید ربط موارد‬                                                ‫با صرف بودجۀ عمومی و آزمون و خطا اســتاد شــد‌هاند و به جایی‬                                           ‫تندرستی‪ ،‬ایمنی در برابر حوادث و جراحات‪ ،‬یافتن شغل‪،‬‬
‫به اینکه دوســتی را از دســت داده‪ ،‬گفت‪« :‬ناراحتی دیگرم از جنس‬         ‫داستان را رمزگشایی کند تا متوجه اصل پیامها شود‪ .‬وظیفه کسانی که‬                                              ‫م ‌یرسند‪ ،‬مراقبت لازم را ندارند‪ .‬فیلمسازان ما به مراقبت نیاز دارند‪،‬‬                                    ‫دریافت بیمه درمانی و مراقبتهای بهداشتی‪ ،‬کمک مالی‬
‫فقدان همنســل خودم است‪ .‬نسلی که گاهی امیدی برای زندگی ندارد‬           ‫میخواهند تصمیمات فرهنگی در سطح کلان تأثیرگذار باشد‪ ،‬باید یاد‬                                                ‫متأســفانه آخرین فیلمهای فیلمسازان مطرح ما‪ ،‬بدترین فیلمهاست‬                                            ‫به حساب پ ‌سانداز و نقل مکان به محل ‌های امنتر‪ ،‬همگی‬
‫و به همین دلیل زندگ ‌یای تشــکیل نداده و فرزندی ندارد‪ .‬از آســمان‬     ‫بگیرند هنر و فرهنگ چیســت؟ فرهنگسازی چطور اتفاق م ‌یافتد؟‬                                                   ‫علتش هم مشــخص است‪ ،‬آن شــأن و جایگاه بالایی دارند‪ ،‬نیروی‬                                              ‫نمونههایی از اقداماتی هستند که با انگیزه نیازهای امنیتی‬
‫و زمین اندوه میبارد‪ .‬حســرت و انــدوه‪ ،‬بیمارهای عجیب ‌یوغریب‪،‬‬         ‫بســیاری خونجگر خوردن باسرسختی و مقاومت در راه ناهموار‪ ،‬به‬                                                  ‫جوانی هم ندارند که به هر دری بزنند و هر شــرایطی را بپذیرند‪ .‬چون‬                                       ‫و ایمنی انجام میشــوند‪ .‬ســطوح ایمنی و فیزیولوژیکی‬
‫ســرطان و گاه انتحار در جوانان را میبینیم که حقشان نیست‪ .‬انتحار‬       ‫کوهی از دانش تبدیل شــدند‪ .‬چرا نباید از آنها اســتفاده شود‪ .‬نباید‬                                           ‫شأنشــان رعایت نمیشــود‪ ،‬کار را کوچک میکنند که عملی شود‪.‬‬                                               ‫سلسلهمراتب نیازهای مازلو با هم آنچه را که اغلب بهعنوان‬
‫امر روانشناسانه نیست‪ ،‬بلکه امر جامعهشناسانه است‪ .‬شاید جوانان‬          ‫در جامعۀ هنرمند و هنرمندان اینقدر مهجور باشــد‪ .‬پدرم معتقد بود‬                                              ‫پووردارحممصداوحبمهههرایجوییکیهبدادتشرتینند‪،‬فیلصمرهیاحًًیاشگافتن‌هارنادساایلنههاا بیلآایخیراسساختتنکهد‬  ‫«نیازهای اساسی» نامیده میشود‪ ،‬تشکیل م ‌یدهند‪ .‬در‬
‫بســیار دوندگی کنند اما ب ‌ه جایی نرسند‪ .‬برایمان اندوه میبارد و باید‬  ‫فرهنگ و هنر به درد جامعه اکنــون نمیخورد‪ .‬من و خواهر و مادرم‬                                                ‫سانسور سرشان آورده‪ .‬امیدوارم در دورۀ جدید دیگر اینطور نباشد»‪.‬‬                                          ‫سطح بعد نیازهای اجتماعی قرار دارد‪ .‬نیازهای اجتماعی‬
‫هوای هم را داشته باشیم‪ .‬امید را از هم دریغ نکنید‪ .‬امید شاید عینیت‬      ‫افتخار میکنیم‪ ،‬ارثی که پدرمان برایمان گذاشت‪ ،‬ارث معنوی بود‪».‬‬
‫نداشته نداشته باشد‪ .‬امید مانند چک بیمحل است و شاید لازم است‬

   ‫این چک بیمحل را به هم قرض بدهیم تا فرد چند دوام بیاورد»‪.‬‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫در سلسلهمراتب مزلو شامل محبت‪ ،‬پذیرش و تعلق است‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫در این ســطح نیاز به روابط عاطفی رفتار انسان را به پیش‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫میبرد‪ .‬برخــی از مواردی که این نیــاز را برآورده م ‌یکند‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫عبارتند از‪ :‬پیوندهای دوستانه‪ ،‬روابط خانوادگی‪ ،‬حضور‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫در گروههای اجتماعی و ســازمانهای مذهبی‪ .‬در سطح‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫چهارم سلسلهمراتب مزلو نیاز به قدردانی و احترام است‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫هنگامی که نیازهای سه سطح پایین برآورده شد‪ ،‬نیازهای‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫احترام شروع به ایفای نقش برجستهتری در رفتار انگیزشی‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫میکنند‪ .‬در این ســطح‪ ،‬جلب احترام و قدردانی دیگران‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫اهمیــت فزایند‌های پیدا میکند‪ ،‬زیرا مردم باید احســاس‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫کنند که دیگران برایشان ارزش قائل هستند‪ .‬مشارکت در‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫فعالیتهای حرف ‌های‪ ،‬موفقیتهای تحصیلی‪ ،‬مشارکت‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫ورزشی یا تیمی و سرگرمیهای شخصی‪ ،‬همگی میتوانند‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫در برآوردن نیازهای احترام نقش داشته باشند‪ .‬در نهایت‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫در بالاترین سلسلهمراتب مازلو‪ ،‬نیازهای خودشکوفایی و‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫پیشــرفت وجود دارند که فعالیتهای فرهنگی نیز بخش‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫موهضمعیی اتزنآهنایهای؛سبایت‪.‬د بمقدیدهمای اتآسـنـقبتًابًل براراییدافسرادتیفابرایه بمه اشیدهن‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫باشد‪ .‬مازلو با اشاره به این نیازها مینویسد‪« :‬آنچه که یک‬
                                                                                                                                                                                                                                                                                                     ‫انسان میتواند باشد‪ ،‬باید باشد»‪.‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8