بررسی عوارض تعطیلیهای پیدرپی
گروه اجتماعی: فصل سرما که میرسد، کشور با مشکل تامین انرژی مواجه میشود و چون ناترازی راهحل فوری ندارد، تصمیمگیران کشور هم چاره کار را در خاموش کردن خط تولید کارخانهها و تعطیل کردن ادارهها و مدارس میدانند. برای چندمین بار در سال جاری دولت ۸۰ درصد استانهای کشور را برای دو روز تعطیل عمومی اعلام کرد. دلیلی که رسماً برای این تعطیلیها اعلام میشود یا سردی هواست، یا صرفهجویی در انرژی، یا آلودگی هوا. مردم تهران این روزها سوز و سرمای زیرصفری را تجربه میکنند و بعد از سالها سرمای استخوانسوز به تهران رسیده است. این درحالی است که در برخی از استانهای تعطیلشده، سردی هوا غیرعادی یا بیشتر از حد معمول برای این فصل نیست و برف سنگینی هم نباریده است. تصمیم به تعطیلی به دلیل بارش برف یا سردی بیش از حد هوا یا حتی برای صرفهجویی در انرژی قاعدتاً باید یک استثنا باشد اما این روند در کشور ما تقریباً به یک رویه تبدیل شده است.
به گزارش سازمان هواشناسی در پی ورود یک سامانه هوای سرد از چهارشنبه هفته گذشته، بارش شدید و کولاک برف، مهگرفتگی، یخبندان، افت قابل ملاحظه دما و وزش باد شدید در بسیاری از نقاط کشور رخ داده است. استانهای تهران، اصفهان، لرستان، کرمان، کردستان، قم، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کرمانشاه، البرز، فارس، خراسان رضوی، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، گلستان، گیلان، اردبیل، سمنان، قزوین، زنجان، همدان، مرکزی، ایلام، چهارمحال و بختیاری و مازندران طی دو روز کاملا تعطیل یا نیمه تعطیل بودهاند.
این تعطیلیهای پیدرپی در کشور زندگی بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. از والدینی که مشکل آموزش از راه دور فرزندانشان را دارند و باید برای نگهداری آنها مرخصی بگیرند و از طرفی برخی کاربران نیز در شبکههای اجتماعی نوشتهاند که آموزش به شکل مجازی هم انجام نگرفته است. در طرف دیگر شرکتهایی هستند که از دادن خدمات باز میمانند و نیروی کار و کارگاههایی که بیکار میشوند.
یک دانشجوی مقطع دکترا در یکی از گروههای تلگرامی نوشته است:«من روز سهشنبه کارگاه دارم و کلیپهایی که برای این کارگاه دارم را نمیتوانم بارگذاری کنم. دو تا لینک به من دادهاند اما هیچکدام کار نمیکند. الان نمیدانم چطور میتوانم این کارگاه را آنلاین برگزار کنم».
یک معلم نیز نوشته است: «اینکه نمیشود نصف کلاسها حضوری و نصف آنلاین باشد. بچهها باید به یک روش عادت کنند. ما که نمیتوانیم از امروز به طور ناگهانی اعلام کنیم فردا کلاسها آنلاین است، چون مملکت تعطیل است».
به اذعان کارشناسان، در ایران فقر یادگیری داریم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان ضعیف است و تعطیلی آموزش حضوری، افت یادگیری را بیشتر خواهد کرد. برخی تصور میکنند با برگرداندن دانشآموزان به نظام آموزشی، افت تحصیلی جبران میشود، اصلاً اینگونه نیست و این افت تحصیلی پایدار است که از بین نخواهد رفت و این موضوع در آینده در زندگی این افراد و حتی کسب درآمدشان تاثیرگذار خواهد بود.
گذشته از این، پدران و مادران از کیفیت کلاسهای مجازی فرزندانشان نگرانی دارند. بسیاری از آنها به مشکل قطع و وصلی اینترنت اشاره میکنند و برخی دیگر هم از عدم تمرکز کافی فرزندانشان در کلاسهای مجازی گلایه کردهاند. یکی از مهمترین آسیبها که به کیفیت پایین کلاس درس برمیگردد، آماده نشدن کودکان برای ورود به سال بعد است.
مهمترین نکته این است که آموزش مجازی، کیفیت آموزش را به شدت پایین آورده است. ناظران معتقدند در سالهای گذشته تعطیلی مدارس نهتنها چالشهای جدیدی را در زمینه آموزش به وجود آورده، بلکه پیامدهای گستردهای بر سایر بخشها ازجمله اقتصاد، جامعه و حتی رفتار محصلان داشته است. تعطیلی مدارس در کنار فشارهای اقتصادی و اجتماعی که ایجاد میکند، باعث میشود تا سطح دسترسی به آموزش بهویژه برای قشرهای آسیبپذیر کاهش یابد.
آموزش مجازی، بهویژه برای دانشآموزان دبستانی که نیازمند تعامل حضوری و راهنمایی مستقیم معلمان هستند به مراتب دشوارتر و کمکیفیتتر از آموزش حضوری است. در دوره متوسطه نیز پیچیدگی دروس و نیاز به توضیحات حضوری معلمان، یادگیری را در محیط مجازی دشوارتر میکند.
اشتباه است، اشتباه!
چه به بهانه آلودگی هوا و چه به دلیل سوءمدیریت در منابع انرژی، تعطیلیهای پیاپی به پدیدهای رایج و نمادی از ناکارآمدی سیاستگذاریهای کلان کشور تبدیل شدهاند. اگرچه در نگاه نخست این تعطیلیها اقدامی منطقی برای حفظ سلامت عمومی یا کاهش فشار بر زیرساختها به نظر میرسند اما در واقع نهتنها بحرانها را کاهش نمیدهند، بلکه خود عاملی برای تعمیق مشکلات ساختاری شدهاند.
تعطیلیهای تهران نخستینبار در دهه ۱۳۷۰ عمدتاً به دلیل آلودگی هوا، اعمال شدند. در آن زمان، فعالیت صنایع سنگین، فرسودگی ناوگان حملونقل عمومی و مصرف گسترده سوختهای فسیلی، چالشهای جدی برای پایتخت ایجاد کرده بود. با گذر زمان و رشد شهرنشینی، این معضلات پیچیدهتر هم شد. علاوه بر این بحرانهای انرژی نیز به تعطیلیها دامن زد و از دهههای اخیر، قطعی برق و کمبود گاز در تابستان و زمستان، زمینهساز تعطیلیهای بیشتری شد. با این حال، این اقدامات تنها راهحلی موقت برای به تعویق انداختن بحرانها بودند و هرگز به حل بنیادین مشکلات منجر نشد.
در ظاهر، این تعطیلیها برای دو گروه از ذینفعان، مطلوب به نظر میرسند؛ دولت با اتخاذ این سیاست از مسئولیت مستقیم در قبال بحرانها شانه خالی کرده و با تصمیمات موقتی از برخورد با مشکلات ساختاری اجتناب میکند. از سوی دیگر، تعطیلی برای کارمندان فرصتی برای استراحت است، درحالی که همچنان حقوق خود را دریافت میکنند.
اما ضلع سوم این معادله، یعنی کارآفرینان و صاحبان کسبوکارهای خصوصی، بزرگترین بازندگان این تصمیمات هستند. تعطیلیهای مکرر، زنجیره تامین و چرخه تولید را مختل کرده، درآمدها را کاهش داده و هزینههای عملیاتی را افزایش میدهند. این شرایط بهویژه برای کسبوکارهای کوچک و متوسط، تبعات جبرانناپذیری در پی دارد. در نهایت، این تعطیلیها نهتنها برای کارآفرینان، بلکه برای همه طرفهای درگیر نیز مضر هستند؛ دولت با کاهش بهرهوری اقتصادی و افزایش نارضایتی عمومی، اعتبار خود را از دست میدهد، کارمندان در بلندمدت با تضعیف بخش خصوصی، امنیت شغلی خود را به خطر میاندازند و کارآفرینان با افزایش هزینهها و کاهش سودآوری، انگیزهای برای رشد و توسعه کسبوکارهای خود نخواهند داشت.
فرقی ندارد
یکی از جنبههای تلخ این تعطیلیها، بیتاثیری آنها بر عملکرد دولت است. تجربه نشان داده که حتی در روزهای تعطیلی، تغییری در زندگی روزمره مردم ایجاد نمیشود. این موضوع نشاندهنده ناکارآمدی ساختاری دولت و بزرگی بیش از حد بدنه آن است. سوال اساسی اینجاست: اگر دستگاههای دولتی حتی در شرایط عادی هم تاثیر محسوسی در بهبود اوضاع ندارند، چرا هزینههای هنگفتی برای نگهداری این ساختار صرف میشود؟ کارشناسان معتقدند بهجای اتخاذ تصمیمات مقطعی باید به سراغ اصلاحات بنیادین رفت؛ سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر و توسعه حملونقل عمومی، میتواند آلودگی هوا را کاهش دهد. همچنین بهجای قطعیهای مکرر برق و گاز باید زیرساختهای انرژی بهینهسازی شوند. به اضافه اینکه ارائه تسهیلات، کاهش فشارهای مالیاتی و تسهیل فرآیندهای بروکراتیک، میتواند اقتصاد کشور را تقویت کند. در عین حال حذف هزینههای غیرضروری و افزایش بهرهوری علاوه بر بازگرداندن اعتماد عمومی، کشور را به سمت پویایی اقتصادی سوق میدهد.
تعطیلیهای مکرر نه راهکاری برای مدیریت بحران، بلکه نشانهای از بحران مدیریت هستند. این تصمیمات که در ظاهر موقتی و ضروری به نظر میرسند، در واقع مشکلات عمیقتری را نمایان میکنند. دولت، کارمندان و کارآفرینان همگی در چرخهای گرفتار شدهاند که در آن، هیچکس برنده نیست. برای خروج از این بنبست باید از تصمیمات کوتاهمدت فاصله گرفت و با اصلاح ساختارها، راهی پایدار برای آیندهای بهتر یافت. تداوم این روند تنها به تعویق انداختن بحرانهای پیشرو است؛ زمان آن رسیده که به جای پرداختن به علائم به درمان ریشهای مشکلات بپردازیم.