به مناسبت سالمرگ “داریوش فروهر”
داریوش فروهر از سیاستمدارانی بود که در نخستین روز آذر سال ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای به همراه همسرش پروانه فروهر به قتل رسید. او در سال ۱۳۰۷ در اصفهان به دنیا آمده بود و در هنگام مرگ ۷۰ سال داشت. فعالیت سیاسی داریوش فروهر خیلی زود و همزمان با دستگیری پدرش توسط انگلیسیها آغاز شد و بعد هم آشنایی با مصدق، او را در این راه جدیتر کرد. چندین بار در تظاهرات دبیرستانی همچنین فعالیت سیاسی در دانشگاه تهران دستگیر شد. در رشته حقوق در دانشگاه تهران درس خواند، عضو یک گروه سیاسی ملیگرا به نام مکتب شد که بعدها به حزب ملت ایران تغییر نام داد. در جریان اختلافات مصدق با محمدرضا پهلوی، جانب مصدق را گرفت بنابراین پس از کودتا، دردسرهایی هم برایش ایجاد کردند و تحت تعقیب قرار گرفت و دستگیر شد. او از آن زمان تا زمان انقلاب ۵۷ دستکم ۵ بار به دلیل فعالیت سیاسی به زندان افتاد. در خلال این رفتوآمدها از زندان به بیرون از زندان به برخی اقدامات پرداخت ازجمله اینکه؛ با تشکیل جبهه ملی دوم به آن پیوست و جناح اقلیت را سازماندهی کرد. فروهر حدود یک سال پیش از انقلاب در ایران به همراه شاپور بختیار و کریم سنجابی نامهای را به محمدرضا شاه پهلوی نوشت و خواست تا برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده و به اصول مشروطیت تمکین کند. چند ماه بعد در دیماه همان سال مجدداً فروهر به همراه سنجابی و شاپور بختیار نامه دیگری به شاه مینویسند که متن آن از نامه قبلی تندتر است. در این نامه حکومت شاه به متلاشی کردن اقتصاد کشور از طریق تورم همچنین نقض حقوق بینالمللی و حقوق بشر و قانون اساسی متهم میشود. در این نامه آمده است: «تنها راه اعاده وحدت ملی و حقوق فردی ترک استبداد، احترام به قوانین مشروطه، رعایت اعلامیه حقوق بشر، الغای نظام تکحزبی، تامین آزادی مطبوعات و تجمعات، آزادی زندانیان سیاسی، صدور اجازه بازگشت به وطن برای تبعیدیان و تشکیل حکومتی برخوردار از اعتماد مردم و معتقد به قانون اساسی است». در بحبوحه انقلاب ایران که شاه از ایران خارج شد، او هم راهی فرانسه شد و پس از دیدار با آیتالله خمینی همزمان با بازگشت امام به ایران بازگشت. نخستین کسی بود که از هواپیما پیاده شد، درحالی که کریم سنجابی در پاویون منتظر بود و شاپور بختیار در نخستوزیری، خبرها را دنبال میکرد. در دولت موقت مهدی بازرگان بهعنوان وزیر کار انتخاب شد ولی حضور او در دولت بازرگان چندان دوامی نداشت. این همکاری به علت بروز برخی اختلافات پایان یافت تا او دوباره به همان فعالیتهای حزبی خود بپردازد. منتقد بود و سال ۱۳۵۸ یک بار هم در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد، امید داشت کارگران، زنان، کردها و هواداران جبهه ملی به او رای دهند اما چنین اتفاقی رخ نداد و با فاصله بسیار زیاد با سایر رقبا، نفر چهارم شد بنابراین از سیاست فاصله گرفت. اگرچه چندان نقش پررنگی در سیاست ایران نداشت اما در پاییز سال ۱۳۶۱ دستگیر و به مدت ۵ ماه زندانی شد و تا زمان مرگ هم در حاشیه ماند. ۴۵ روز بعد از مرگش، وزارت اطلاعات اعلام کرد که این جنایت را عوامل خودسر مرتکب شدهاند. اتفاقی کمسابقه در ایران و حتی جهان که دستگاه امنیتی، دست به چنین اعترافی بزند و همچنان مهمترین اقدام دولت خاتمی به شمار میآید: «با کمال تاسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند در میان آنها وجود دارد».